پردۀ اول: یکی از احادیث عجیب و غریبی که بر نشانههای آخرالزمانی و ظهور امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف اشارت دارد، «طلوع خورشید از مغرب است»!!
این حدیث چه در منابع شیعه یا فریقین، کاملاً موثق و مقبول است و به حدی قطعیت دارد که هیچ یک از علمای قدیم و جدید، در قطعیت آن تردید نکردهاند. اما در خصوص این که این پدیده عجیب چگونه اتفاق میافتد و آیا از نظر علمی چنین واقعهای قابل اثبات است یا خیر و آیا طلوع خورشید از مغرب، جنبه نمادین دارد یا واقعی؟ تا کنون هیچ یک از محدثین و مفسرین دینی در بارهاش اعلام نظر قطعی نکردهاند.
فقط در برخی احادیث معتبر منظور از خورشید را شخص امام زمان و طلوع خورشید را ظهور امام زمان معرفی کردهاند. اما، باز هم این سئوال باقی میماند که اگر منظور از خورشید، وجود مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، طلوع کردنش از مغرب چگونه میتواند قابل توجیه باشد؟
پردۀ دوم: شاعر علی معلم دامغانی یک مثنوی طولانی دارد به نام مثنوی «هجرت» با 424 بیت که اهل ادب و حماسه و عرفان، این مثنوی را یکی از مهمترین سرودههای پر مغز ادبی، تاریخی و معرفتی در معرفی انقلاب اسلامی میدانند. علی معلم در این مثنوی بلند، تاریخ عدالتخواهی موحّدانه را از منظر امتها و پیامبران الهی از زمان حضرت آدم تا پیامبر خاتم و از بدر و احد و خیبر تا کربلا و از عاشورا تا 15 خرداد 42 ردیابی کرده و با اشاره به نهضتهای اصیل شیعه، خط عدالتخواهی را تا انقلاب اسلامی ادامه داده است.
خمیرمایه معرفتی علی معلم در این مثنوی، عمدتاً ظلمستیزی و عدالتجویی موحدانه در ادیان الهی است که برمحور آموزههای دینی و متکی بر فلسفۀ وحی و رسالت و ولایت و با نگاه بر احادیث متقن تاریخی سروده شده که البته بسیاری از ابیات این شعر، از نظر ادبی و عرفانی بسیار ثقیل و دشوار است و خواننده باید با تاریخ انبیاء و با واژههای ادبی و اصطلاحات عرفانی و ادیان آشنایی داشته باشد تا از مضامین آن بهرهمند شود. (دشوار بودن، از ویژگیهای ذاتی شعرهای علی معلم است)
من با توجه به علاقهام به ادبیات، این شعر را ، به دلایل خاص حداقل 10 بار خواندهام که هربار یک یا چند بیت از آن در حافظهام نشسته و هر از گاهی به صورت تکیه کلام زمزمهاش میکنم.
پردۀ سوم: یکی از مفاهیم پرتکرار این مثنوی که انگار نمیخواهد از حافظهام پاک شود، مضمون همین حدیث معروف آخرالزمانی است. که شاعر با برداشتی ظریف و متفاوت، هجرت امام خمینی به پاریس (غرب) و طلوع خورشید انقلاب اسلامی از آنجا را از مصادیق این حدیث یاد کرده و در بیتهای پایانی شعر، با استناد به این حدیث، غرب را محلی برای دریافت نور امامت و محل برآمدن خورشید انقلاب آخرالزمانی یاد کرده است. چند بیت پایانی این شعر را که از قضا ساده و روان سروده شده بخوانید:
رایت به قمع فتنه بیرون از نجف زد
بر امّت اسلام، بانگ لاتخف زد
چون مصطفى راهى شد از جور عنودان
آتش فکند از قهر، در جان حسودان
با شور ابراهیمیان عرض و لا... کرد
گوئى حسین از کعبه قصد کربلا کرد
از عمق جان، اسلامیان خواندند او را
از کفر، سیلىخوردگان راندند او را
با آنکه میلش سوى اهل خویشتن بود،
پیر پدر مشتاق ابناى وطن بود
در غربت از پوینده خالى شد رکابش
یعنى فرود آمد به مغرب آفتابش
چشم جهان، حیران کافرسوزىاش شد
تا قابلیت از رشادت روزىاش شد
وز آن قبولى آن امام رفته ما
مشتاق شد، مشتاق جمع تفتۀ ما
در آسمان بر ابرها پُر شد رکابش
از مغرب عالم برآمد آفتابش
مژده است گویى در خبر آخر زمان را
خورشید از مغرب فروزد آسمان را
گیتى به کام خلقِ بازیگر نمانَد
و ز توبه کس را بهره اى دیگر نمانَد
آنک ز مغرب مطلع شمس امامت
اینک به مشرق تیغ و میزان و غرامت...
پردۀ چهارم: برای آقای علی معلم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم و دوست دارم از ایشان بخواهم با توجه به مطالبات جدید مردمان اروپا و آمریکا و بیداری و خیزشی که این روزها به حمایت از مردم غزه و فلسطین و علیه دولت های حامی اسرائیل غاصب در کشورهای غربی آغاز شده، بیتی دیگر به انتهای شعر 424 بیتیاش بیفزاید :))