https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

۱۱ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

یک استاد «مبانی تاریخ اجتماعی ایران» (رشتۀ جامعه شناسی) که آدم رک و گزیده گویی است و در عین حال به کوتاه گویی شهرت دارد، منو به یک چالش پرسشی دعوت کرد و خواست که پاسخ خیلی شفاف و کوتاه به او بدهم. اولش قبول نمی کردم. چون نمی دانستم در مورد چی می خواهد بپرسد. ولی چون شخصیت منصفی است، بالاخره قبول کردم.،. فایل صوتی این چالش محفوظ است. اما برای انتشار متن آن، از ایشان اجازه گرفتم. اگر مایل هستید بخوانید:

گفت: ایران در حال تغیر است، چرا به این جنبش نمی پیوندی؟

گفتم: نه ایران، بلکه جهان در حال تغییر است و ما با لوای جمهوری اسلامی در تغییرات جهان، نقش کلیدی خواهیم داشت.

گفت: ولی ایران خودش بیشتر به تغییر نیاز دارد!

گفتم: ایران، 43 سال است که تغییر را آغاز کرده، اما این دجّالان و رجّاله های آدمکش هستند که تغییر را بر نمی تابند!

 گفت: ولی الآن ایرانی ها هستند که به عزم تغییر به خیابان آمده اند! در بارۀ این ها چه می گویی؟.

گفتم: هروقت لیدراشون دوزار علم و ادب و مرام به اضافۀ دوزار حیا و عفتِ کلام از خودشون نشون دادند و هروقت دست و دل و زبان رو از قاذورات زدودند و به جای قمه و قداره، زبان به مطالبات خوش قواره گشودند، تازه باور می کنم که هویت ایرانی شان قلابی نیست و باور می کنم که خون یک ایرانی با غیرت در رگ های شان جریان دارد...

گفت: پس باور کنم که در ایران دوستی خود صداقت دارید؟

گفتم: اگر بی بند و باری جنسی و انگاره های لذت جویانه را به نام آزادی به مردم تحمیل نکنید و اگر انسانیت را در زیر شکم خلاصه نفرمایید؛ بنده را جزئی از خود، در میان خود و بلکه ایرانی تر از خود خواهید دید...

پرسید: نظرت در مورد این جنبش و پیروزی اش چیست؟

گفتم: جنبشی که سر در آخور لاشخورهای حرامخور داشته باشد، حتی اگر پیروز هم شود، همان روز، روز مرگ آزادی اش خواهد بود!

پرسید: و شما آن روز کجای ماجرا هستید؟

گفتم: نعمت استقلال و آزادی این ملت ممکن است از یاد برود، اما بر باد نمی رود. بنابراین آن روز را نه من، نه شما و نه هیچ کس نخواهد دید!

و دیگر هیچ....!

۴ نظر موافقین ۱۳ ۰ ۲۸ آبان ۰۱ ، ۲۱:۳۴
مرآت

شرمتان باد ای هرزه های بیگانه پرست! چه کردید با وطن مظلوم خود ای آشوب گران بی وجدان؟ با تمدن و ادب این سرزمین چه کردید؟ احساسات انسانی شما کجا رفت، ادب و عفتِ کلامتان چه شد، مهر و عاطفۀ ایرانی تان را کجا بردید؟

شما آن قدر حرمت ها را دریدید، آن قدر قمه و قداره کشیدید، آن قدر وقاحت کردید، آن قدر درّندگی از خود نشان دادید، آن قدر طمع بیگانگان را برانگیختید، آن قدر عوعو کردید و آن قدر شب ها زوزۀ کشیدید که مطالبات اقتصادی و معیشتی ملت، زیر زوزه های شما گم شد و مشکلات منطقی مردم زیر آشوب های وحشیانۀ شما از یاد رفت...

 

+ شیراز تسلیت، تهران و البرز تسلیت، مشهد تسلیت، ایذه تسلیت، اصفهان تسلیت...

++ ایران تسلیت.

۳ نظر موافقین ۱۴ ۰ ۲۷ آبان ۰۱ ، ۲۰:۳۰
مرآت

ما دوست داریم نام زیبای زن را از ورطۀ هرزگی به پردۀ فرزانگی بنشانیم و رتبۀ زندگی را از بازندگی به ارزندگی ارتقاء دهیم؛ ما دوست داریم پرچم آزادی ملت را بر بام برازندگی این مرز و بوم برافراشته تر سازیم!

 

پ.ن: مجری بی حجاب، با حرارت سخن می گفت و نوید می داد که به زودی شعار زن، زندگی، آزادی به پیروزی می رسد و مردم آزاد می شوند، یک جماعت توهم زده هم، با سوت و کف تشویق می کردند و داخل سالن هوار می کشیدند! منم جملۀ بالا را با خط درشت نوشتم و دادم یک دختر خانم برایش برد، خیال کرد باید بخواند، بعد که پشت بلندگو خواند، طفلکی بدجوری مچاله شد. اونوقت برای این که مچاله شدنش رو جبران کند، با عصبانیت فریاد زد: بی شرف، بی شرف! :))

+ خواستم بهش بگم زن، زندگی، آزادی یعنی این!

 

۳ نظر موافقین ۱۵ ۰ ۲۵ آبان ۰۱ ، ۲۲:۴۸
مرآت

این هایی که به اسم زن زندگی آزادی، قرآن را آتش زدند، آدم سوزاندند، طلبۀ مظلوم را، جوان بسیجی را و مأمور امنیت را کشتند، این هایی که به ناموس مسلمین تعرّض کردند، اموال عمومی را به غارت بردند و امنیت کشور را به نفع بیگانگان به مخاطره انداختند؛ این هایی که دیکتاتور مآبانه بازاری ها را وادار به تعطیلی مغازه شون می کنند؛ این ها به نظر من نه فهم سیاسی دارند، نه حد اخلاقی خود را می شناسند، نه حیای انسانی را می فهمند، نه معیشت مردم را درک می کنند، نه به اخلاق جنسی معتقدند، نه علم و ادب و معرفت دارند و نه از غیرت و حماسه و ایران دوستی چیزی خوانده اند!!  این ها، مزدورِ شرورِ کر و کور  هستند که بارِ عده ای وحوش و وطن فروش را به دوش می کشند...

امروز قبل از ظهر، سمت لاله زار تهران بودم، با چشم خودم دیدم که افرادی نقاب زده، قمه به دست و با پنجه بوکس، مغازه دارها را وادار می کردند کرکره مغازه رو پایین بکشند!!

 

+ همون جا یک شرور رو دیدم که مشروب خورده بود و با حالت مستی داد می زد مرگ بر دیکتاتور :))

++ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!!

 

۳ نظر موافقین ۱۱ ۰ ۲۴ آبان ۰۱ ، ۲۰:۳۸
مرآت

با نورافکن هزار وات، بالا و پایین شما را ورانداز کردم، دیدم جز رذیلت و خودفروختگی و جز انگاره های لذت جویانه، چیزی در چنته ندارید... آخه شما که ملیّت خودتون رو به رسمیت نمی شناسید، شما که آرمانی جز ویرانی و سرمایه ای جز فرومایگی ندارید، شما که عفت و ناموس تان رو به حراج گذاشته اید؛ از کدام زن، از کدام زندگی و از کدام آزادی حرف می زنید؟!

 

پ.ن: برای لیدرهای اغتشاشگران

 

۱ نظر موافقین ۱۰ ۰ ۲۲ آبان ۰۱ ، ۲۲:۵۰
مرآت

کسانی که مطالعات تاریخی دارند، می دانند که شرایط سیاسی کشور در خرداد ماه سال 1360 بسیار ملتهب، متشنج و حادثه خیز بود، به این صورت که از یک سو کشور در حال جنگ بود، از  سوی دیگر، عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا در 20 خرداد کام منافقین را بسیار تلخ کرده بود. جبهۀ ملی نیز بعنوان حامی سیاسی و رسانه ای بنی صدر با تمام قوا علیه لایحۀ قصاص در مجلس فراخوان داده بود  و قرار بود که ساعت 14 روز 25 خرداد در تهران و چند شهر دیگر تظاهرات بر پا کنند. از همه مهمتر این که طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور بنی صدر نیز در دستور کار مجلس قرار داشت و منافقین مطمئن بودند که بنی صدر به زودی از  مقام ریاست جمهوری نیز عزل خواهد شد. به همین دلیل عزمشان را جزم کرده بودند که بعد از تظاهرات جبهه ملی که آشوب و بلوا کشور را فرا می گیرد، حملۀ مسلحانه خود را به مراکز حساس و حیاتی کشور آغاز کنند و حمام خون راه بیندازند. به همین دلیل امام هوشمند انقلاب، ساعاتی قبل از تظاهرات غیر قانونی جبهه ملی، با یک سخنرانی پیشگیرانه تمام توطئه ها را خنثی کرد. امام در سخنرانی اش، دردمندانه با مردم حرف زد و از  مواضع خصمانۀ جبهه ملی و اهانتی که  به قرآن کرده بودند، ابراز تأسف می کرد. حالت ظاهری امام نشان می داد که سینه اش مالامال از درد است و قلبش از بیداد آدم های چندچهره جریحه دار است. امام می دید که منافقین، دفتر رئیس جمهور را به ستاد آشوب تبدیل کرده اند و برای روزهای آینده، جنگ خیابانی را تدارک دیده اند. امام می دید که صدای شیطان بزرگ از حلقوم جبهۀ ملی و دست شیطان بزرگ از آستین منافقین جلاد  بیرون آمده  که آشکارا  قرآن را هدف گرفته اند؛ به همین دلیل آن قدر بیان مطلب برایش سنگین بود که نتوانست جمله اش را به آخر برساند. به ناچار، با قلبی آزرده و با سینه ای لبریز از درد، وسط جمله، ذکر «ولا حول ولا قوة الا بالله» را بر زبان جاری کرد... و جمله را ناتمام گذاشت....

با این ذکر، صدای جماعت حاضر در حسینیۀ جماران به گریه بلند شد و در نتیجه، آن چنان جوش و خروشی در دل مردم ایجاد کرد که ظرف کمتر از دوساعت خیابان های تهران و استان های بزرگ مملو از کفن پوشان انقلاب شد... امام بعد از لحظاتی سکوت، مجدداً در مورد جبهۀ ملی و نهضت آزادی و منافقین، مطالبی را مطرح کرد و سخنانش را با همین مباحث به پایان برد.

اثر ذکر امام در آن روز آنی بود، یعنی بیش از دوساعت نگذشت که حرکت توفندۀ مردم شکل گرفت، یعنی قبل از این که تظاهرات جبهه ملی شروع شود، قبل از آن که سپاه و بسیج حرفی بزنند، قبل از آن که مسئولین نظام تدبیری بیندیشند و قبل از آنکه منافقین سر از لانه هایشان بیرون بیاورند؛ مردم به حول و قوۀ الهی به صحنه آمدند و با تمام وجود در مقابلشان ایستادند و مکرشان را به خودشان برگرداندند. در نتیجه، چند روز بعد، جبهۀ ملی و نهضت آزادی برای همیشه سپر انداختند، بنی صدر خائن و رجوی جلاد به مخفیگاه خزیدند و نیروهای منافقین سر در لانه هایشان فرو بردند تا در فرصتی مناسب به دام نیروهای امنیتی بیفتند و یا از کشور بگریزند و همین هم شد...

به قول جناب حافظ:

فلک غلامی حافظ کنون به طوع کند

که التجا به در دولت شما آورد

و به قول جناب صائب:

گر از اوضاع دنیا دَرهمی صائب نظر وا کن

که بیداری بوَد لاحول، این خواب پریشان را

 

پ.ن: منظور من از مفهوم «لا حول ولا قوة الا بالله» در پست قبل، التجای عارفانۀ امام خمینی رحمت الله علیه بود که در این یادداشت به آن اشاره کردم. (اگر فایل صوتی یا فیلم سخنرانی امام را گوش کنید، حس بهتری به شما منتقل خواهد شد.)

 

۲ نظر موافقین ۸ ۰ ۲۰ آبان ۰۱ ، ۲۱:۲۴
مرآت

اونهایی که اعتراضات سال 89 سوریه را از نزدیک دیده اند و اونهایی که فیلم کامل ویرانی های سوریه را تماشا کرده اند؛ می دانند که عمق فاجعۀ سوریه آن قدر وحشتناک و بی رحمانه بود که حتی بی باک ترین آدم های سیاسی و نظامی عرب هم از دیدن آن به وحشت می افتادند!

من آن روزها اوضاع سوریه را دقیقاً رصد می کردم و صحنه های دهشت انگیزش را مو به مو به یاد دارم. اوضاع سوریه آن چنان غیرقابل کنترل بود و آن قدر تحلیل گران سیاسی و نظامی را به وحشت انداخته بود که همه می گفتند سوریه سقوط کرده و دیگر چیزی به نام دمشق و دولت بشار اسد باقی نمانده است. می گفتند جمهوری اسلامی در بارۀ سوریه به مردم اخبار دروغ می دهد. حتی بعضی دولتمردان و حتی اغلب دیپلمات ها، نظامی ها و خبرنگاران داخل کشور هم، اخبار مربوط به مقاومت شهرهای سوریه را غیر واقعی و دروغ می دانستند!

وجود چنین پنداری در بارۀ سوریه به این دلیل بود که گروه های داعشی آن چنان بلایی سر شهرها و روستای سوریه آورده بودند که فقط بازسازی بخش هایی از آن، سال های سال زمان می طلبید! در قتل و جنایت هم آن چنان نسل کشی و کودک کشی به راه انداخته بودند که نمونه اش را هیچکس در تاریخ دنیا سراغ ندارد! در زمینۀ جنایت های ناموسی نیز آن چنان تجاوز جنسی به زنان و دختران سوری روا داشتند که سفاک ترین جنایتکاران تاریخ هم مانند آن را مرتکب نشده اند. به همین دلیل بود که وقتی فیلم جنایت های داعش در رسانه های بین المللی آن روز منتشر می شد، تن هر مرد قوی اندامی را می لرزاند و ارادۀ پولادین هر مرد تنومندی را سست می کرد!

داعش چه با لباس «المصعف الزرقاوی» و چه با هیبت «ابو بکر البغدادی» در مأموریت جنگی خود هیچ حد و مرزی را نمی شناخت و همۀ پیروان وحشی اش در ارتکاب جنایت، اختیار کامل داشتند، آنها برای پیشروی در خاک سوریه و برای ذلیل کردن مردم، خون هر مرد و زن و کودکی  را مباح می دانستند، انصاف و انسانیت برای آن ها موضوعیت نداشت. اصولاً رحم و مروت و دلسوزی در قانون داعش جرم محسوب می شد. حتی تقدس های دینی هم حرمت نداشت و مانع پیش روی داعش نمی شد. به همین دلیل بود که برای ایجاد رعب و وحشت در بین مردم، آدم ها را مقابل چشم خانواده هایشان زنده زنده می سوزاندند، سرها را با تبر جدا می کردند، شکم زن حامله را می دریدند، کودک ها را جلوی چشم مادر سر می بریدند و بدنش را به سیخ می آویختند و کبابش را بعنوان غذا به مادر می دادند!! خلاصه این که داعش در شنیع ترین اقدام خود، حتی به زنان متأهل در حضور همسرانشان هم رحم نمی کرد!!

اما، همین داعشی های وحشی و خون آشام حتی به خواب هم نمی دیدند که عده ای مدافعان حرم با سلاح اراده و ایمان، جانشان را می ستانند و در خاک سیاه زمینگیرشان می کنند!  و ما دیدیم که سردار دل ها، این کار را کرد و حرامیان داعش، آرزوی حکمرانی بر شام و عراق را به گور بردند!

و حالا یک سئوال: اونهایی که طومار داعشی های مسلح و بی رحم را در بیرون از مرزها بهم پیچیدند، آیا نمی توانند یک مشت اراذل و اوباش هرزه و فحاش و بی اراده و بی فرهنگ را از کف خیابان جمع کنند؟!

جواب: جارو کردن اراذل و اوباش، نیاز به گردان و تیپ و لشگر ندارد. فقط کافیست از شمیم «و لاحول ولا قوة الا بالله» نسیمی به مداوا برخیزد...

 

 

پ.ن: هر عزیزی که معنی و مفهوم یا در حقیقت رمز این لاحول ولا قوۀ الا بالله را توضیح دهد با قید قرعه به سه نفر جایزه نقدی تقدیم می شود. برای راهنمایی بیشتر کامنت اول این پست را بخوانید.

۱۷ نظر موافقین ۸ ۰ ۱۵ آبان ۰۱ ، ۲۲:۴۸
مرآت

اعتراضات سیاسی سوریه در سال 89 یک موج سازمان یافته ای بود که نه جنبۀ اقتصادی داشت، نه اصالت فرهنگی داشت و نه ماهیت هنری و ورزشی! بلکه معترضان سوری از همان ابتدا، به اسم آزادی، تغییر حکومت را نشانه رفتند. بی آنکه بدانند به کجا می روند و بی آن که بفهمند عاقبت کارشان چه خواهد شد.

در اعتراضات سیاسی سوریه هر روز جماعت زیادی به معترضان اضافه می شد، شاید آخرین گروهی که به جمع معترضان سوری پیوستند، دانشجویان و دانش آموزان بودند که با شک و تردید تصمیم خود را گرفتند و حلقۀ مردمی آشوب ها را تکمیل کردند. اما هنوز چندروزی از تکمیل حلقۀ معترضان نگذشته بود که ناگهان دیدند 15 گروه تروریستی داعش زیر پایشان سبز شده است. آن هم با شبکۀ مدرن رسانه ای، با سیستم ترابری لجستیک نظامی و با تسلیحات پیشرفتۀ جنگی که تا آن موقع مشابه اش را هیچکس ندیده بود. به این ترتیب، معترضان سوری تا خواستند به خود بجنبند و همدیگر را پیدا کنند؛ دیدند که کار از کار گذشته و جنایتکاران داعش تا عمق اتاق خواب خانواده های سوری یورش برده اند و حتی جان و مال و ناموس آن ها را هم برای خود حلال کرده اند.

آری، پیش نیاز حضور داعش در سوریه، اعتراضات کورکورانه ای بود که با هدایت بیگانگان و بر پایه هیجانات سخیف مردم طراحی شده بود. بی آن که خود بدانند و بفهمند و درک کنند.

اما دستاورد اعتراضات سوریه:

اعتراضات نابخردانه سوریه حدود ۷ سال داعش را بر این کشور مسلط کرد و این اشغال 650 هزار نفر قربانی داشت. (یعنی بیش از دوبرابر شهدای ترور و جنگ تحمیلی ایران) حدود 7 میلیون و 600 هزار نفر بی خانمان و آواره شدند که از این تعداد 1700000 نفر به ترکیه، 1200000 نفر به لبنان، 625 هزار نفر به اردن و 245 هزار نفر به عراق پناهنده شدند! علاوه بر تلفات جانی و انسانی، خسارت های مالی و اقتصادی جنگ سوریه نیز بسیار مهم است که می شود گفت: مناطق تحت سلطۀ داعش به کلی ویران شده و از ذخایر نفتی سوریه نیز آنچه قابل استفاده بود بردند و آن چه را که باقی مانده بود، منهدم کردند.

 

پ.ن: با تمام این جنایت ها و با وجود حمایت های تمام عیار آمریکا، اسرائیل، عربستان، ترکیه، اردن و کشورهای اروپایی! و با وجود شخم زدن خاک سوریه و تاراج منافع نفتی آن کشور، نه سوریه فرو ریخت، نه بشار اسد از قدرت افتاد و نه جریان مقاومت از بین رفت. فقط روسیاهی به چهرۀ معترضان بی مغز باقی ماند و خون های به ناحق ریخته اش بر صفحۀ تاریخ ماندگار شد تا ان شاءالله درس عبرتی باشد برای آن ها که به بهانه آزادی، غیرتشان را و ناموسشان را و آغوششان را برای منفعت داعشی های جنایتکار به حراج می گذارند.

 

۲ نظر موافقین ۱۴ ۰ ۱۲ آبان ۰۱ ، ۱۴:۳۸
مرآت

 

پردۀ اول: چند وبلاگ رو می شناسم که مثل شورشی ها و دوشادوش آشوبگران، آتش بیار معرکه هستند و با خشونت کلامی، با دروغ های شاخدار، با توهین های رکیک، با شایعات تحریک آمیز، با مغلطه های ترحم برانگیز و حتی با داستان سرایی های صنفی و شغلی، رفتار آشوبگران خیابانی را موجّه جلوه می دهند و بالاخره ریشۀ هرچه اخلاق و امنیت و آرامش جامعه را می زنند. حالا یکی با الفاظ رقیق تر و یکی با نفرتی غلیظ تر!

پردۀ دوم: یکی از این ها خانم معلم است و مخالف حجاب. یکی خانم دکتر است و مروج بی دینی، یکی فروشندۀ کیف و کفش است، یکی هم کتابدار است در یکی از کتابخانه ها، دو نفر هم هستند که شناختی از وضع شغلی و صنفی آن ها ندارم.

پردۀ سوم: دوستی دارم که در حوزۀ فنی رسانه فعال است و به اقتضای شغلش با پلیس فتا همکاری دارد، سه شنبۀ قبل، در نشستی که با او داشتم می گفت آدرس وبلاگ ها را به فتا اعلام کنیم. بهش گفتم عجله نکن، به تدریج خودشون شرایط را می فهمند و حقیقت براشون روشن میشه.

پردۀ چهارم: امروز عصر رفتم سراغ یکی از همون وب ها که پست جدیدش را بخوانم. دیدم با لحن کاملاً معمولی فقط در باره سفر خانوادگی اش به ترکیه و هزینه هایش مطلب نوشته و هیچ اشاره ای به مسائل روز نکرده!! اما چیزی که برایم عجیب تر بود، این بود که دیدم همۀ پست های اعتراضی و تحریک آمیز روزهای گذشته رو از وبلاگش حذف کرده!!

+ دلیل حذف این پست ها رو نمی دونم، حدس خوش بینانه هم فعلاً  زود است در باره اش داشته باشم. اما یه حس خوبی به من دست داد! و حالا دارم فکر می کنم شاید حملۀ تروریستی چهارشنبه شب به حرم شاهچراغ شیراز، او را به بازنگری حوادث و بازسازی افکارش واداشته است. ان شاءالله چنین باشد.

پ.ن:  داغ شهدای شاهچراغ هنوز قلبم را می سوزاند، اما غصۀ آرتین 5 ساله بیشتر از بقیه قلبم را به درد می آورد...

 

۴ نظر موافقین ۲۰ ۰ ۰۶ آبان ۰۱ ، ۲۱:۲۳
مرآت

زن، زندگی، آزادی؛ یعنی زن، زندگی ساز است. یعنی زن آن قدر هنر دارد که می تواند به جامعۀ انسانی، هویت و حیات ببخشد، نه این که به خاطر راحتی خود، زندگی را از دیگران سلب کند و امنیت و آزادی جامعه را بر باد دهد!

زن، زندگی، آزادی؛ یعنی فقط زن می تواند جامعه را از بند لودگی و آلودگی برهاند و فقط زن است که می تواند از دامن پاک خود مرد را به معراج برساند....

اما چه قدر متفاوت است ماهیت این شعار، با کودتای شرارت و هرزگی و بوق، و چه قدر فرق می کند دین فروشی و وطن فروشی و حلقه به گوشی اشرار خیابانی با مفهوم عمیقِ زن، زندگی، آزادی!!

 

و حالا ننگتان باد ای آدم کش های متمدن! یقین بدانید که همین عربده کشی ها و سوت زدن و کف زدن و بوق زدن های شماست که تیغ جنایت داعش را بر حلقوم ما تیزتر می کند.... باشد که دست انتقام حق، به زودی گریبانتان را بگیرد.

 

راستی مهساییان غیرتمند، به کدامین گناه کشتید زائران مظلوم حرم حضرت شاهچراغ را؟؟!!

 

۴ نظر موافقین ۱۷ ۰ ۰۵ آبان ۰۱ ، ۱۴:۴۸
مرآت