تلخ و گزنده (3)
قرار بود برخی نارواییهای موجود در بین روحانیت و روندهای ناصحیح آنها را بنویسم. اما صلاح دیدم قبل از بیان تلخیها، به این نکته اشاره کنم که خاستگاه هدایتگری جامعه و خاستگاه درس و بحث و تحقیقات علوم عقلی و نقلی و ریاضیات و نجوم در حوزههای علمیه، عموماٌ بزرگان دینی ما بودند که با پیشینهای هزارساله و با پشتوانۀ کلام وحی و گنجینۀ عظیم قالالصادق و قالالباقر در بستر تفکرات دینی و انگیزههای الهی ظهور و بروز یافتند و به برکت تلاش و جهاد علمیشان سرگشتگان وادی حیرت و گمراهی را به چشمههای زلال حکمت و معرفت هدایت کردند. به حدی که بهقول حضرت امام خمینی رحمتالله علیه مجاهدات علمی و فرهنگی آنها بهحق، از جهاتی افضل از دماء شهیدان است.
اما حرف در این باره فراوان داریم که بهنظرم بهترینهایش را امامخمینی رحمتالله علیه در منشور روحانیت بیان فرمودهاند. بنده هم بهعنوان تأیید و تأکید و یادآوری فقط به چند نکته خاص اشاره میکنم تا هم به سیاهنمایی متهم نشوم و هم گزارههایش گوشۀ ذهنمون ذخیره شود و شاخصی باشد برای اصلاح روندها و بهینهسازی رفتارها و انگیزۀ آندسته از طلاب عزیز و ائمۀ جماعاتی که دوست دارند واقعاً طلبه باشند و طلبهوار زندگی کنند و باقیماندۀ مسیر هدایتگری را مطابق جهتنمای مفاخر علمی و وارستگان اصیل دینی، ادامه دهند.
*** *** *** ***
به نظر من وادی طلبگی، بسی پهناور است، پرآسیب و پر خطر است، زخمهایش از نوک پا تا فرق سر است. اما پر از الماس و گوهر است.
وادی طلبگی، جای انسانهای با زکاوت و با طهارت و جای ارباب مناعت و قناعت است. جای انسانهای پاک و تمیز و شهرتگریز است. پیمودن مسیر طلبگی بسیار دشوار است که آدمهای کم ظرفیت و ضعیفالنفس توان پیمایش آن را ندارند. مسیر طلبگی پای پولادین کسانی را میطلبد که فهیم و فخیم و تیزهوش و با اراده و حقجو و حقپو و حقگو باشند.
وادی طلبگی، گنج بسیاردارد، اما مشقت و مضیقت و رنج هم بسیار دارد. وادی طلبگی، صدوق و طبرسی و شهرآشوب و مفید و مجلسیهای سهگانه و صدرا و علامه حلی و صاحب جواهر و صاحب المیزان و پیر جماران فراوان دارد. اما روزهای پر مرارت و شبهای پر حرمان و جیب خالی و سفرۀ بدون نان هم فراوان دارد.
فراگیری علوم اسلامی، آنقدر سخت و پیچیده است و قوانینش آنقدر حفره و نگاره و گزاره و انگاره و تبصره دارد که حتی فرزانگان تیزهوش و با استعداد هم گاهی از درک سریع قواعد درهم تنیده آن و از فهم مفاهیم بلندِ بعضی متون و بطون آن به عجز و لابه میافتند تا جایی که گاهی پای عزم و ارادۀ آنها میلنگد و گاهی قبل از پایان مقدمات، عذر تقصیر میآورند و از ادامۀ مسیر انصراف میدهند.
اما دروس مقدماتی حوزه، به مثابۀ یک ابزار دقیق اندازهگیری و معیار اعتبارسنجی است برای تعمیق بیشتر در معانی نغز و پرمغز واژههای کلیدی، برای کشف معانی تکوجهی یا چندوجهی از لابلای متون قدیمی و از صفحات رازگونه کتابهای خطی و چاپهای سنگی، تا بکاوند و بجویند و خود را به حقایق کلام وحی و به نایافتههای احادیث گرانبها نزدیک و نزدیکتر کنند.
دأب طلبههای اصیل این است که با تعمیق در آثار علمای سلف، ژرفترین نتیجه و منطقیترین نظریه (اعم از فقهی، کلامی و تفسیری) را که به حقیقت نزدیکتر است، کشف کنند و به جامعه انسانی ارائۀ دهند. درعین حال، دأب طلبههای اصیل این است که در فهم اخیر خود و یافتههای دیگران توقف نکنند و به کشف یافتههای نوتر، برتر و دقیقتر همت گمارند تا از نردبان یافتههای موجود به کشف رابطۀهای عقلی محبوبتر و مستندات نقلی مرغوبتر دست یابند و باب جدیدی از معرفت دینی و معنویت الهی را به روی جوامع انسانی بگشایند.
و این، روند علمی و آموزشی طلاب اصیل است که در حوزههای علمیه جریان دارد و وصول به آن تنها برای داوطلبان صاحب عزم و اراده و ذکاوت که از اندکی مهارت وجودی و طهارت سجودی برخوردار باشند، امکانپذیر خواهد بود...
سئوال: آیا روند فعلی حوزهها و جهتگیری طلاب و روحانیون امروز ما همینگونه است؟
قطعاً خیر! ☹
چرا؟
به چند دلیل:
- داوطلبان ورود به حوزههای علمیه همه انگیزه و هدف یکسان ندارند و از بضاعت فکری و هوشمندی مساوی برخوردار نیستند.
- حوزههای علمیه در شهرها و استانهای مختلف، از نظر علمی و پویایی و امکانات کمکآموزشی برابر نیستند.
- مراکز حوزوی، به لحاظ شیوههای آموزشی متفاوتاند.
- سهمخواهی سلایق سیاسی و گرایشهای اعتقادی متضاد که در دهههای اخیر بر نظام آموزشی حوزهها سایه انداخته است، مزید بر علت شده و رویکرد آموزشی حوزهها را تحت تأثیر ناهمسانی و ناهمگونی قرار داده است.
در نتیجه، ماحصل تلاش و مقاومت طلاب در سالهای آموزشی کم ثمر و کمبازده شده و در نتیجه با این واقعیت مواجه هستیم که میبینیم خروجی حوزههای علمیه، با آنچه امروز مورد نیاز جامعه است، فاصلۀ معناداری پیدا کرده است... ... ... ادامه دارد.
+ توصیه جناب حافظ این بود که گفت:
عیبِ مِی جمله چو گفتی، هنرش نیز بگو
نفیِ حکمت مکن از بهرِ دلِ عامی چند.
ولی ما، برای اینکه نفی حکمت نکرده باشیم، اول هنرهای می را باز گفتیم...
++ اگر چالشی صورت بگیرد، بعضی نکتهها را در پاسخ به کامنتها راحتتر میشود گفت.
سلام علیکم
در پیام قبلیام از ساختار نوشتم. الانم میبینم قابل اغماض نیست...
یکی در باب گزینش. مرحوم حاج آقا مجتهدی تهرانی، خودشون طلاب مدرسه علمیه شون رو گزینش میکردند. به چهره افراد نگاه میکردند و تشخیص می دادند به درد طلبگی میخورند یا نه.
دوم در رابطه با کاهش انگیزه برای طلبه شدن و ریزشها. کوتاه بگم که مسائل مادی و مشکلات ناشی از اون، راهی رو باقی نذاشته که جوانهایی برن طلبه بشن که پدرشون میتونه حمایتشون کنه. و الا واقعا همه جوره زندگیشون دچار چالش میشه. مخصوصا در بحث ازدواج دچار مشکل میشن چون دخترها و خانوادههاشون خودشون رو در این ناملایمات نمیاندازند
دیگه باز نمیکنم. فقط اونی که چشیده متوجه میشه...