يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۴۰۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ
تلخ و گزنده (2)
در بارۀ یادداشت قبل:
جهت اطلاع آن چند عزیزی که با کامنتهای خصوصی نسبت به یادداشت قبلی عصبانیت ابراز فرمودند و واکنش منفی نشان دادند و عزیزان دیگری که نظر خصوصی و ناآشنا فرستادند و حرفهای ناپسند زدند، چند نکته را خدمتتون عرض میکنم:
- با افتخار میگویم و مینویسم که تعدادی از بستگان دور و نزدیک خودم طلبه و معمم هستند. تعدادی دوست و آشنای روحانی هم دارم که نشستهای مشترک موضوعی با آنها دارم. پس با این صنف بیگانه نیستم و از روی عدم آگاهی و عناد مطلبی را نمینویسم.
- به دلیل شناختی که از این صنف دارم و به دلیل علاقهای که به بزرگان فقاهت و علوم دینی دارم، مطمئن باشید اگر بیشتر از شما نسبت به این صنف دلسوز نباشم. کمتر از شما هم نخواهم بود.
- به دلیل قرابت نسبی و حشر و نشری که با برخی مراکز حوزوی دارم، خودم را مجاز میدانم که از باب خیرخواهی و فارغ از حب و بغض شخصی و سیاسی در این عرصه ورود کنم و مواردی را که لازم میدانم بنویسم.
- وظیفه دارم برای صیانت از حریم چهرههای اصیل، اندیشمند و پژوهشگر صنف روحانی، و بهعنوان یک شهروند عادی، بعضی خمودگیها و ایستاییهای این صنف را برنتابم و معایب نهادینه شده و عادتهای ناروای فکری و رفتاری این صنف را نقد کنم... چون یقین دارم که خیلی از مردم و مسئولین به دلیل تحفظ، یا شرم حضور یا ترس و یا بهخاطر رودربایستیهایی که دارند، وارد این عرصه نمیشوند. در نتیجه معایب روحانیت همچنان بزرگ و بزرگتر شده و این نهاد دینی را از هدف اصلی خود باز میدارد.
پس علیرغم میل بعضی عزیزانی که این جا را میخوانند و من شخصاً به آنها ارادت ویژه دارم، «تلخ و گزنده» را تا دو سه یادداشت ادامه میدهم و به شما هم توصیه میکنم به جای عصبانیت و کامنت خصوصی و به جای قطعدنبال کردن این وبلاگ، نظراتتون را مستدل، بدون تعصب و عمومی بنویسید تا به روشنگری بحث کمک کند.... ادامه دارد.
سلام
حالا من منتظر بودم در مطلب قبل، یک انتقاد جانانه بخوانم و بشنوم. ولی چنین چیزی نبود.
هرچتد سلیقه و ذائقهام این هست که اگر انتقاد میشه و از خلاء صحبت میشه، دقیقا چارچوب و مرزهای کمکاری و مشکل بیان بشه.
اینطور که کلی بیان بشه، دوست ندارم و همینطور اینکه در یک مطلب فقط معایب باشه، باز هم سلیقه من نیست. بیان مزایا و محاسن و انتقادها و معایب کنار همدیگه به صواب نزدیکتره.
شاید این کنار هم دیدن، ناشی از سلیقهای باشه که در فضای دانشگاهی پیدا کردم. مثلا در یک نشست علمی یا همایش ببررسی مقالات علمی، یه نفر اگر ناقد هست؛ یه نفر دیگه نقاط مثبت رو پررنگ میکنه.
حالا اگر حتی به حسب واقع، روحانیت در حال حاضر ضعفها و کمکاریهاشون بیشتر هم باشه، باز هم من معتقدم باید ساختار و کارگزار رو کنار هم بررسی و تحلیل کرد. بالاخره روحانی و طلبه هم در همین جامعه زندگی میکنه و اندکی شهریه اون رو تافته جدابافته نکرده.
من شخصا ترجیحم اینه وارد این جور مباحث نشم، مخصوصا در وبلاگ. البته یه زمانی (و شاید هنوز هم) دوست داشتم ساختار حوزه علمیه خواهران رو آنالیز و آسیب شناسی کنم و ببینم چه مشکلاتی باعث میشه خواهران از تحصیل باز بمونند یا به اهداف خودشون و اهداف مد نظر حوزه نرسند. که خب بار سنگینی هست.
از این جهت، حتی هنوز هم سلیقهام بررسی ساختارهاست، نه تحلیل کارگزار ها در قالب اصناف و طبقات و ...