https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۴۰۴، ۰۸:۲۶ ب.ظ

تلخ و گزنده (4)

از اشتباهاتی که نهاد روحانیت در سه‌چهاردهۀ اخیر مرتکب شده و خود طلاب هم در این اشتباه سهیم هستند، عمامه‌گذاری زودهنگام طلبه‌هاست. این که حوزه‌های علمیه چرا و با چه هدفی دورۀ تحصیل پیش از عمامه گذاری را کوتاه و شرایط ملبس‌شدن را برای طلاب تسهیل کرده‌اند، خود بحث مفصلی را می‌طلبد که فعلاً از آن می‌گذرم، اما به نظر من، این یک خطای بزرگ است که طلبه‌‌های کم سن وسال را که هنوز از پیچ و خم قواعد صرف و نحو عربی عبور نکرده‌ و هنوز از نردبان افعال ثلاثی مزید و رباعی بالا نرفته و وارد باب‌های پرکاربرد مفاعلة و تفعیل و تفعّل و إنفعال و إفتعال و إستفعال نشده‌اند، با عمامه‌گذاری زودهنگام آن‌ها را وارد عرصۀ وعظ و خطابه و تبلیغ می‌کنند و بعضی از برنامه‌های فرهنگی و آموزشی نسل نو را به آن‌ها می‌سپارند.

 سئوال: مگر عمامه‌گذاری زودهنگام و ورود به عرصۀ تبلیغ برای طلاب جوان اشکالی دارد؟

به‌نظر من ایرادش این است که طلبه‌ها را خودفریفته می‌کند و آن‌ها را در ادامۀ مسیر طلبگی زمین می‌زند: چگونه؟

حداقل با سه اتفاق به ظاهر موجه:

  1. عده‌ای از اهالی مسجد و محراب، بر اساس عادت و یا برحسب وظیفه و یا به خاطر علاقه‌ای که به طلاب دارند، از طلبه‌های تازه معمم با تحسین و تکریم و تعظیم استقبال می‌کنند. این کار طلبۀ جوان را که هنوز پخته و زبده نشده، ناخودآگاه و ناخواسته در معرض خودباوری کاذب یا خودفریبی علمی و شخصیتی قرار می‌دهد.
  2. بعضی از بر وبچه‌های محل (مخصوصاً در دانشگاهها و مساجد) که خود را معمولاً اهل دانش و آموختن می‌دانند، گاهی برای یادگیری، گاهی به قصد شیطنت و گاهی‌هم برای این که دانسته‌هایشان را به رخ بکشند، در جمع‌های عمومی، طلبۀ جوان را با انواع بحث‌های اعتقادی و سیاسی محک می‌زنند تا او را در گوشه رینگ به بن‌بست بکشانند. در این شرایط، آن‌چه اتفاق می‌افتد این است که هم طلبه‌ جوان ضایع می‌شود و هم نهاد روحانیت آسیب می‌بیند.
  3. حالت دیگری که برای طلبه‌های نارس اتفاق می‌افتد، این است که توسط ستاد اقامه نماز یا سازمان تبلیغات و یا سازمان امور مساجد، امامت جماعت ظهر وعصر فلان اداره یا فلان دانشگاه و باشگاه یا فلان شرکت دولتی را به آن‌ها می‌سپارند تا هم بیلان کار پر و پیمانی ارائه دهند و هم بتوانند پشتوانۀ مالی مناسب برای طلاب تازه معمم شده فراهم کنند. اما این کار اگرچه به‌ظاهر خیرخواهانه و ارزشمند است، ولی عیب بزرگ ماجرا این‌جاست که عموم طلبه‌های جوان، ضربۀ اصلی را که منجر به کم‌سوادی و عقب‌افتادگی تحصیلی و دنیازدگی و کیش شخصیت آن‌ها می‌شود، از همین جا نوش‌جان می‌کنند. می‌دانید چرا؟ چون این‌ آقای طلبه از فردای همان روز، آن‌قدر سرگرم مشغله‌های کاذب می‌شود و آن‌قدر قول وقرارهای دست‌وپاگیر او را احاطه می‌کند که دیگر حتی فرصت مطالعه و مجال فکرکردن هم برای او باقی‌نمی‌ماند.

در نتیجه، این گروه از طلبه‌ها از یک‌سو احساس نیازشان به آموختن و رشد علمی کاهش می‌یابد و روز به روز از حرکت شتابندۀ دانش و معلومات تخصصی عقب می‌مانند. از سوی دیگر، آقایان طلاب نارس با سرگرم شدن به امور فرعی و فریبنده، راه ارتقاء دانش را هرروز برای خود دشوارتر کرده و چه‌بسا مادام‌العمر به‌عنوان یک روحانی کم‌سواد، بی‌خاصیت، سطحی‌نگر و با رویکردی غیرعلمی و نقد ناپذیر در جامعه باقی می‌مانند.

یادمان باشد که اقامه نمازجماعت ظهر وعصر و برگزاری مناسک هفتگی در ادارات و نهادهای دولتی یکی از کم‌بازده‌ترین و پرآسیب‌ترین مراسم عبادی و مذهبی است که از قضا، بهانه‌ای شده برای سوءاستفادۀ بعضی کارکنان و ناراضی‌کردن ارباب رجوع. به همین دلیل بیشترین بدبینی و نارضایتی را بین مردم و مراجعه‌کنندگان ایجاد کرده است و گویا کسی هم جرأت ندارد برای تغییر این وضعیت حرفی بزند و اعتراضی بکند.

من شخصاً با نماز اول وقت بسیار موافقم و نسبت به آن تأکید و اصرار هم دارم. اما با اقامه نماز جماعت در وقت اداری  و درحالی که ارباب رجوع معطل بماند، به شدت مخالفم. مخصوصاً که نمازهای جماعت ادارات متأسفانه به‌خاطر حواشی و پیرایه‌ای که به آن می‌بندند، طولانی‌تر هم می‌شود.

سئوال: برای این که طلبۀ جوان به این آسیب‌ها گرفتار نشود، راهی وجود دارد؟

پیشنهاد من این است که:

  • برای عمامه گذاری طلاب، شرایط سخت‌تری اعمال شود،
  • طلاب جوان حداقل تا سه‌سال بعد از معمم‌شدن نباید از درس و بحث و آزمون‌های فصلی و دوره‌ای فاصله بگیرند.
  • در همین مدت از سخنرانی و قبول مسئولیت‌های حاشیه‌ساز و سرگرم‌کننده خودداری و به جای آن، کار مطالعاتی و پژوهشی را دنبال کنند.
  • بعد از این مدت، بازهم تحقیق و مطالعه، بازهم تحقیق و مطالعه و بازهم تحقیق و مطالعه تا جایی که بتوانند حداقل در یکی از موضوعات فقهی، کلامی و تفسیری صاحب اتقان شوند و بتوانند بر یکی از متون معتبر نقد و نظر بنویسد.

اگر طلبه‌ای به این حد از پختگی وفرهیختگی برسد، آن‌وقت هم قبای امامت جماعت برازنده او می‌شود و هم جماعت از دانش و کنش و منش او بهره‌مند می‌شوند. ادامه دارد

 

 

نظرات  (۱)

۲۷ آبان ۰۴ ، ۰۶:۱۵ شنگول العلما

سلام و عرض ادب خدمت استاد قنادیان

تشکر از دغدغه مندی شما.

راه حلی باید پیدا کنیم که ارباب رجوع معطل نشود.

مثلا وقتی از قبل اعلام بشه راه حل خوبی است.

همان جایی که کارمندانی که اهل نمازند نشسته اند روی میزش یک تابلویی چیزی بگذاره که وقت نماز به مدت بیست دقیقه تعطیل است.

ارباب رجوعی که ساعت ده می اد می بینه و با خودش حساب و کتاب می کنه در ان وقت مراجعه نکنه یا بعد از ان مراجعه کنه.

یا مثلا اینکه در زمان نماز من نیستم به اقای فلانی مراجعه کنید و پوشه ها را مثلا تحویل او‌ بدهید.

بالاخره امام خمینی ره وسط مصاحبه نماز می رود یک الگوست.

اصلش اینه که کل اداره تعطیل شود و همه در نماز بیایند. و همه هم این را بدانند و اعلام شود.

همان طور که عادت کردیم پنج شنبه تعطیله. همه می دانند اتوماتیک ان زمان تعطیله.

نه اینکه یکی تعطیله یکی نیست که سر در گمی پیش بیاد.

حتی برای مرخصی و غیره هم همین طور 

روی میزش بنویسد بگذارد من فلان روز تعطیل هستم و....

 

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.