همسرانه، برای آقاداماد و عروسخانم
روز عید غدیر، در مراسم عقد یکی از همکاران جوان دعوت بودیم. قرار بود به خاطر شرایط کرونا، مراسم خیلی سریع انجام شود و مهمانان هرچه زودتر سالن را ترک کنند. بعد از اجرای خطبۀ عقد و بعد از تبریک و شادباش و تقدیم هدایا، در حال خروج از سالن بودیم که آقا داماد عزیز، تعدادی ورق های ابر و باد به من و بعضی از مهمان ها داد و خواهش کرد تا جدی ترین توصیه ها و تجربه های زندگی رو براشون بنویسیم. من هم با اصرار مادر داماد پذیرفتم و این متن را براشون نوشتم:
آقـا داماد عزیز! به خـدا قسم ما هـم مثل خیلی از مـردم مشکلات داریم، بیـماری داریم، رنج کشیـده ایم، دوری از خانواده داشتیم، درغربت زندگی کردیم، اجاره نشین بودیم، طعم گرسنگی را چشیده ایم، به سختی درس خواندیم، سالهای دانشجویی استراحت و خواب راحت نداشتیم، چوب لج بازی استاد لائیک را خورده ایم، بسیاری از جمعه ها و روزهای تعطیل در حال کار و تلاش بودیم، از چشم و هم چشمی، چشم پوشیدیم، خیلی از روزهای زمستان زیر برف و باران بچه به بغل کنار خیابان منتظر تاکسی ایستادیم و خلاصه خیلی زجرها را تحمل کردیم، اما به عنوان یک بچه مسلمان با خدایمان عهد بستیم که شاد باشیم و رفتارغیرمؤدبانه نداشته باشیم، تصمیم گرفتیم در زندگی خودمون صمیمی باشیم، پشتیبان هم باشیم، صبور و مقاوم باشیم، بی تابی نکنیم و زندگیمونو آبرومندانه پیش ببریم تا به ساحل آرامش برسیم...
عروس خانم محترم، اگر به جای حسرت به زندگی این و آن، به شایستگی های خودت و همسرت بیاندیشی می توانی در سایۀ بندگی خدا به زندگی ات آرامش ببخشی. ما به این باور رسیده ایم که سرمایۀ آرامش، در سایۀ آسایش یافت نمی شود... سعادت و سلامتی و شادابی شما آرزوی ماست. زندگی تان به نور عشق تابان باد...
سلام . وقت بخیر
بسیار متن عالی و تاثیر گذاری بود . موفق پیروز و کامروا باشید .
روزگارتون خوش