إِلٰهِى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وَتَنَقُّلاتِ الْأَطْوارِ، أَنَّ مُرادَکَ مِنِّى أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَىَّ فِى کُلِّ شَىْءٍ حَتَّىٰ لا أَجْهَلَکَ فِى شَىْءٍ.
إِلٰهِى کُلَّما أَخْرَسَنِى لُؤْمِى أَنْطَقَنِى کَرَمُکَ، وَکُلَّما آیَسَتْنِى أَوْصافِى أَطْمَعَتْنِى مِنَنُکَ؛
معبودم از آمد و شد نمادها و نشانهها و تغییر پدیدهها دانستم که میخواهی درهرچیزی خود را به من بشناسانی تا در هیچشرایطی نسبت به تو جاهل و غافل نباشم...
پروردگارا، هروقت از فرومایگی خودم خجالت میکشم و نمیتوانم با تو سخن بگویم، عطای بیانتهای تو جرأت حرف زدن به من میدهد و هروقت عملکرم مرا ناامید میکند، نعمتهای تو دوباره مرا برمیانگیزد؛
هنوز سرمستم از جام نیایش مولای عشق در صحرای عرفات.
پ.ن: ترجمه از خودم