https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

۳۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گذرگاه فکر و ذکر» ثبت شده است

بعضی وقت‌ها که پای حرف‌ مادران شهدای دفاع مقدس می‌نشینم، بدجوری کُپ می‌کنم، بدجوری دچار حیرت‌ می‌شم و بدجوری احساس دلتنگی می‌کنم.

گاهی هم به این نتیجه می‌رسم که ارزش کار مادران شهدا و مقام‌شون نزد خدا، اگر از خود شهید بالاتر نباشد، کمتر هم نیست...

مادرهایی که خیلی‌هاشون با فقر و تنگدستی و رنج، با مشکلات تغذیه و بهداشت، با شرایط سخت زندگی آن روزها، با سفره‌های ساده و در خانه‌های بی‌آلایش شهری و روستایی زندگی کردند، اما دسته‌گل‌هایی تحویل انقلاب دادند که فهم و درک و مرام و معرفت و مسئولیت‌پذیری‌ و اثر وجودی هرکدومشون از صدها آدم برخورداری مثل من بالاتر است.

 

+ واقعاً حق دارم به انتخابگری دقیق و عمیق شهدا و به این همه ویژگی‌های خوب مادران‌شون غبطه بخورم.

 

++ خدا کند شرمندۀ شهیدان و خانواده‌های محترمشون نباشیم.

۱ نظر ۰۷ مهر ۰۴ ، ۲۱:۵۴
مرآت

اگر یک سنت غلط، یا یک پدیدۀ غیرمفید یا یک نظریۀ غیرحق را با هزار دلیل و تمثیل و با هزار واژه فوق استریل بتوانی مفید جلوه‌اش بدهی و به کسی بقبولانی، تازه هزار و یک دروغ گفته‌ای...

به همین دلیل دایرۀ اثرگذاری و انتشار حرف ناروای ما هرچه گسترده‌تر باشد، آثار تخریبی‌اش بیشتر و آتش گناهش در پروندۀ اعمال ما ماندگارتر خواهد بود.

 

 

 

پ.ن: منظور از غیر حق یعنی: خلاف شرع، غیر اخلاقی، غیرمنطقی، غیرانسانی، غیرمفید، ضد رشد، ضداخلاق، و خلاف مصالح مردم...

۱ نظر ۰۵ مهر ۰۴ ، ۲۱:۲۵
مرآت

 

عصر پنجشنبه، بهشت زهرا.

داشتیم از مزار سرداران شهید به سمت قطعۀ هنرمندان می‌رفتیم. چندنفر دختر و پسر با لباس و پوشش کم‌حجاب و بی‌حجاب ایستاده بودند و از ما آدرس مزار شهید حاجی‌زاه را پرسیدند. هرسه نفرمون جا خوردیم. اصلاً به تیپ و قیافه‌شون نمی‌خورد که اهل این حرف‌ها باشند.

درحالی که داشتم راهنمایی‌شون می‌کردم، ته دلم یک لحظه نگران شدم که نکند این‌ها هدف خاصی دارند! اما ناخودآگاه و بی‌تأمل بهشون گفتم. ما بر می‌گردیم اونجا شما هم پشت سر ما بیایید. اون‌ها هم بدون تعارف قبول کردند.

در حین راه، دوستم گفت این چه کاری بود کردی؟ بهش گفتم هول شدم، یهویی شد، نمی‌دونستم چه‌کار باید می‌کردم. حالا هم چیزی نشده، می‌رویم دوباره خاک سردار را زیارت می‌کنیم و زود برمی‌گردیم. 😊

در نزدیک‌ترین جای ممکن پارک کردیم و با یک حالت احترام، مزار سردار را بهشون نشان دادیم.

اونها هم خیلی عادی و ریلکس و بدون تکلف پیاده شدند و رفتند سمت صندوق عقب ماشین.

بی‌تابی‌ام بیشتر شد و ته دلم داشتم خدا خدا می‌کردم که مبادا اتفاقی بیفتد.

صندوق ماشین‌ها را که باز کردند با صحنه‌ای مواجه شدم که همه معادلاتم بهم ریخت. دوتا دسته گل نسبتاً سنگین، کلمن‌ یخ با کلی بطری آب و لیوان یک‌بارمصرف، چهارتا دیس‌ تزیین‌شدۀ خرما، پنج تا جعبۀ بزرگ کیک یزدی و سه‌تا سبد بزرگ میوۀ تر وتازه‌ (از اون نوع میوه‌های مرغوب که توی خونۀ آدم‌هایی مثل ما یه‌دونه‌ش هم پیدا نمیشه) با کلی کارد و بشقاب پذیرایی آوردند بیرون.

این‌ها رو که دیدم، دیگه همه‌چی از یادم رفت و نگرانی‌ام کلاً برطرف شد. فقط مات و مبهوت بودم که این چه ماجرایی است و داستان از چه قرار است؟

داشتیم داخل ماشین جابجا می‌شدیم که حرکت کنیم و برگردیم قطعه هنرمندان اما یکی از آقایون صدا زد داداش!

فکر کردم می‌خواد میوه یا آب تعارفمون کنه. اما گفت می‌شه کمک کنید وسائل رو تا سر خاک ببریم؟ 😊

راستش کمی سختمون بود. چون هم وقت نداشتیم، هم از نظر تیپ و قیافه و شخصیت ظاهری همگون نبودیم. اما شرم کردیم که تنهاشون بگذاریم و اصلاً چاره‌ای هم جز این نداشتیم. گویا باید می‌ماندیم و می‌دیدیم که ورای ظاهر آدم‌ها چه باورهایی نهفته است که صدتا آدم مثل من و همکارانم از درک و فهمش عاجزیم.

بالاخره توی معذوریت شخصی قبول کردیم و رفتیم برای کمک...

سهم ما جعبه‌های کیک و سبدهای میوه و بطری‌های آب و کلمن‌ یخ بود که براشون بردیم و بقیه‌ را هم خودشون برداشتند.

آدم‌هایی مثل ما وقتی سر مزار شهدا می‌رویم اولین کار ما این است که بنشینیم و دست روی سنگ قبر بگذاریم و شروع ‌کنیم به فاتحه خوانی و قرآن و نهایتاً شعری و نوحه‌ای و امثال این‌ها... اما این گروه دختر و پسر که خیلی هم شوخ و شنگ و آزاد و رها بودند و مثل ما سر به‌زیر و اهل ملاحظه و مأخوذ به حیا نبودند، اولین ‌کارشان این بود که دونفرشون بی‌آن‌که حجاب بگذارند و مراقب پوشش و لباسشون باشند، بلافاصله دسته‌گل‌ها رو بردند گذاشتند روی قبر هردو شهید. بعدهم چندتا شمع بزرگ و چاق و چله بالای سر شهیدان عزیز روشن کردند و رفتند با بقیه دخترها و پسرها داخل جمعیت و شروع کردند به خیرات کیک و خرما و میوه... آب و شربت هم گذاشتند تاهرکس خواست خودش بردارد.

... اشاره کردم به دوستام که برگردیم. اما این دفعه اونها بودند که قبول نکردند. گفتند بمانیم ببینیم این دو آقاپسر و دخترهای بی‌حجاب قرار است چه‌کار کنند.

بهشون گفتم، اونچه ما باید می‌دیدیم، دیدیم. بیایید بریم که هضم این قصه با معیارهای من و شما ناشدنی‌ست.

به علامت خداحافظی دستی برای آقاپسرها تکان دادیم و حرکت کردیم سمت ماشین.

چندقدمی که دور شدیم، اون دخترخانم ریزه‌میزه‌شون دوید طرف ما با سه‌تا کیک و چندتا موز و خیار و هلو آورد برامون. ازش تشکر کردم و بهش گفتم:

دمتون گرم. خیلی با مرامید، نذرتون قبول.

*** *** ***

موقع برگشتن تا بیرون از بهشت زهرا وقت هر سه نفرمون به سکوت گذشت. انگار همه‌مون رفته بودیم تو فکر و داشتیم رمزگشایی می‌کردیم رابطه بین شهید حاجی زاده و این‌جور آدم‌ها را که به‌قول خودشون نه گورستانی تا حالا دیده بودند و نه بهشت زهرا را می‌شناختند. آدم‌هایی که از شهید و شهادت و دنیای مردگان و خیرات و فاتحه‌خوانی فقط صحنه‌های نمایشی در فیلم‌ها را دیده بودند. اما در واقعیت زندگی هیچ تجربه‌ای از آئین مربوط به اهل قبور نداشتند.

در بارۀ این ماجرا و وجاهت دینی، یا اصول انسانی و میهنی و حتی چرایی این داستان، قطعاً نظرات متفاوتی وجود داره و هرکس می‌تونه از زاویه عقیدۀ دینی و گرایش فکری‌ و سیاسی خودش در این باره نظرات متفاوتی داشته باشد. طبیعتاً بنده هم درمورد وجاهت این قبیل رفتارها ونحوه مواجهۀ با این قبیل پدیده‌ها حرفی برای گفتن دارم. اما این‌جا فقط یک مقایسه رفتاری دارم و معتقدم که صرفنظر از مبانی فقهی، همهٔ اصول انسانی بر کار این گروه مُهر تأیید می‌زند. چون هم منطبق بر معیارهای فرهنگی جامعه است، هم با مبانی حقوق اجتماعی قابل تحسین است و هم روحیهٔ سلحشوری را در جامعه تقویت می‌کند. حرف من این بود که به دوستانم گفتم:

ما و این‌ها هردو عِرق ملی داریم، وطنمون را دوست داریم، به اقتدار کشورمون اهمیت می‌دهیم. به فرهنگ ایثار و شهادت و دفاع از میهن احترام می‌گذاریم. هردو نسبت به سرداران شهید و حافظان امنیت و مدافعان کشورمون ارادت می‌ورزیم. فقط فرق ما این است که آداب رفتاری ما با هم متفاوت است. مثلاً ما حداکثر دست و دل بازیمون این است که در پاسداشت مقام شهید یک فاتحه می‌خونیم و نهایتاً یک شاخه گل معمولی روی قبر شهید می‌گذاریم. بعدهم انتظار داریم که خدا صد برابر و بلکه بیشتر به ما پاداش بدهد، اما این‌ دخترها و پسرها، شاید فاتحه بلد نباشند، شاید اعتقاد هم نداشته باشند، ولی برای ابراز ارادتشون به سرداران شهید و مدافعان وطن انصافاً مایه گذاشتند. ارزش ریالی خیرات اونها در این وانفسای قیمت‌ها بی‌تردید خیلی‌خیلی بیشتر از کارهایی است که ما برای شهدا انجام می‌دهیم. بی‌آن‌که به پاداش و نتیجه‌اش فکر کنند و بی آن‌که حتی یک عکس یا فیلم از کاری که کردند، بگیرند. حرف من آن‌جا به دوستانم فقط همین بود.

 

 

پ.ن: یک ماجرای واقعی بود بدون پیرایش و آرایش...

 

 

۳ نظر ۰۲ مهر ۰۴ ، ۲۱:۴۴
مرآت

میوۀ جهاد و ولایت و اخلاق،

هیچ‌گاه بر درخت پرخدشه و بی‌ریشه نمی‌روید...

تبلیغ ارزش‌ها نیز با حربۀ دروغ و دغل، ظلم به ارزش‌هاست...

 

 

پ.ن: امروز وقت گذاشتم تعدادی پست‌های گذشته و نظرات باربط و بی‌ربط دو وبلاگ‌ دنبال‌شده را خوندم... خیلی بهم ریختم. خواستم سکوت کنم و حرفی نزنم اما نشد...

 

 

 

 

 

۱ نظر ۲۹ شهریور ۰۴ ، ۲۳:۲۷
مرآت

این روزها برای همه این سئوال مطرح است که آیا آمریکا و رژیم صهیونی بازهم علیه ما حمله نظامی خواهند کرد یا نه؟

پاسخ من به این سئوال براساس یک تجربۀ تاریخیِ مبتنی بر عقلانیت:

اونهایی که شرایط کشور و انقلاب را رصد می‌کنند می‌دانند که آن‌چه از مشکلات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای کشور ما از اول انقلاب تا کنون به‌وجود آمده، عموماً ناشی از سیاست‌های خصمانه، جنگ رسانه‌ای و عملیات روانی آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است، پس همان‌طور که آمریکا و همدستان او بالغ بر چهل سال برای براندازی ما هزینه کرده‌اند، حالا به بعد هم از ادامه تهاجم علیه ما کوتاه نخواهند آمد و جنگ را تا آخر ادامه خواهند داد. بنابراین، آمریکا و سگ‌ هارش نتانیاهو برای جنگ با ما مصمم هستند و حتی برای شروع جنگ به هیچ بهانه‌ای هم نیاز ندارند.

اما فقط یک نکتۀ خیلی مهم وجود دارد و آن این است ‌که این بار آمریکا و اسرائیل تا شرایط جنگ را صد درصد به نفع خود نبینند، دست به اقدام نظامی مستقیم علیه ما نخواهند زد.

اون‌ها 24 ساعته دارند توانمندی نظامی ما را می‌سنجند و روی فکر و عقیده و سلایق و علایق مردم ما کار می‌کنند و منتظرند تا شرایط را به نفع خود رقم بزنند. پس هروقت بتوانند افکار عمومی جامعه را باخود همراه کنند، حتی یک لحظه هم در حملۀ نظامی به کشورمان درنگ نخواهند کرد.

به عبارت دیگر: آمریکا جنگ کم‌هزینه و پرفایده می‌خواهد. به همین دلیل، این بار وارد جنگی نمی‌شود که هزینه‌اش برای او و فایده‌اش برای جمهوری اسلامی باشد.

با این توصیف دولت و مسئولان وظیفه دارند که با ارائه عملکرد خوب و اقدامات شایسته، فضا را به نفع کشور مدیریت کنند و هزینه‌های جنگ را برای آمریکا بالا ببرند. البته ما هم باید مراقب باشیم که با افکار و رفتار نامناسب خودمون دشمن را به طمع نیندازیم.

 

 

پ.ن: اصرار ندارم که حرف بنده رو بپذیرید. اما فروردین ماه همین امسال بود که در یادداشتی با عنوان «وقوع جنگ آری یا نه؟» در همین وبلاگ نوشتم: جنگ علیه کشورمون حتمی‌است...

 

۳ نظر ۲۶ شهریور ۰۴ ، ۲۱:۵۹
مرآت

نیاز کشور به اتحاد و انسجام ملی، یک اصل غیرقابل انکار است. اما این نیازعقلانی نباید بهانه‌ای شود که واقعیت‌های تلخ اقتصادی و سیاسی کشور ناگفته و لاینحل بماند.

چرا؟

چون بی‌توجهی به دردهای جامعه، به‌خودی خود  زمینه‌ساز اعتراض‌ و ناامنی خواهد شد و عملاً وحدت و انسجام ملی را به ضد امنیت تبدیل خواهد کرد. بنابراین، بیان مشکلات اقتصادی و نقد تبعیض‌ها (با رعایت انصاف و بدون غرض‌ورزی) وظیفه عقلانی دلسوزان جامعه است و هیچ تضادی با اتحاد و انسجام ملی ندارد.

اگر دولتمردان ما سوءمدیریت نداشته باشند. اگر در بهبود شرایط اقتصادی و رفع تبعیض‌ها تلاش کنند و اگر به بی‌نظمی قیمت‌ها پایان دهند، مؤلفه‌های امنیت‌ساز درکشور شکل می‌گیرد و کشور به صورت طبیعی به اتحاد و انسجام می‌رسد.

 

 

+ مراقب باشیم با سوءمدیریت و با رفتار و گفتار نسنجیده، دشمن را به طمع نیندازیم.

 

۰ نظر ۲۵ شهریور ۰۴ ، ۲۰:۴۲
مرآت

گاهی وقت‌ها که پیج‌ها یا اعلامیه‌های مرتبط با تروریست‌های تکفیری را در رسانه‌های عربی رصد می‌کنم. از کنارهم چدین آن‌ها تا حدودی اهداف و سیاست‌هایشان را حدس می‌زنم و گاهی هم می‌تونم از برنامه‌های گذشته و آیندۀ این گروه وحشی و درنده خو چیزهایی بفهمم.

اخیراً به این نتیجه رسیدم که بعد از جنگ 12 روزه، یک مأموریت جدید برای تروریست‌های تکفیری‌ داعش (انصارالمهاجرین، طالبان، خوارج، جیش‌العدل و...) تعریف کرده‌اند و دنبال این هستند که با هر حیله و ترفندی و باهر کیفیتی، یکی از شهرهای شرق کشور و اگر نشد یکی از روستاهای مرزی سیستان و بلوچستان را توسط آن‌ها به تصرف درآورند تا از آن‌جا به عنوان مقر فرماندهی استفاده کنند و عملیات جنگی در داخل خاک ایران را ادامه دهند...

مطلب دیگری که از طرح‌ها و برنامه‌های‌ آن‌ها استنباط می‌شود، این است که علاوه بر پیشروی زمینی و کشتار و غارت عمومی مردم. روی سلاح‌های مدرن و پهپاد‌های اسرائیلی هم برای حمله به سامانه‌های پدافندی و مراکز اقتصادی استان‌های شرقی کشور حساب باز کرده‌اند.

خلاصه مطلب:

وظیفۀ تروریست‌های تکفیری این است که یک روستا یا شهر را در شرق کشور به تصرف خود درآورند، بعد با ایجاد رعب و وحشت و ناامنی، مردم را وادار به تسلیم کنند و همزمان نیروی‌های فنی و پهپادی آمریکا و اسرائیل وارد عمل شوند و به اسم اون‌ها، بعضی مراکز نظامی- امنیتی یا پدافندی ما را در استانهای شرقی هدف قرار دهند. بعدهم جشن پیروزی بگیرند و به خیال خودشون حکومت داعش خراسان را فریاد بزنند. بعد هم بقیۀ مأموریت‌ها و مزدوری‌های همیشگی و نهایتاً سوریه‌سازی ایران...

این است معنی ایران آزاد و این است تاکتیک تروریست‌های تکفیری که بیگانگان برای ما تدارک دیده‌اند و گروههای برانداز خارج و داخل هرشب خوابش را می‌بینند.

این برداشت شخصی من بود از اخبار آزاد و بعضی خط ونشان‌های گروهای به اصطلاح تجزیه‌طلب در فضای رسانه. اما یقین دارم که نهادهای امنیتی و نظامی ما سیر تا پیاز این مزدوران اجیر شده را زیر نظر دارند و از اهداف وحشیانۀ آن‌ها باخبرند و با همکاری مرزنشینان غیرتی اجازه چنین اتفاقی را نخواهند داد.

فقط بیچاره اونهایی که در داخل کشور، به بهونه برخی مشکلات معیشتی وقوع چنین روزی را انتظار می‌کشند و سنگ حمایت از جنایتکاران را به سینه می‌زنند. اما نمی‌دانند که اگر چنین اتفاقی رخ بدهد، اولین کسانی که مورد تجاوز قرار می‌گیرند و قربانی خشونت‌ می‌شوند، خودشان و خانواده‌های خوش‌رنگ و لعابشان هستند...

خدا بر عزم و رزم نیروهای مسلح ارتش و سپاه، مرزبانان و مجاهدان خاموش میهن اسلامی ما بیفزاید و پیروزی بر حرامیان را روزی‌شان بفرماید.

۴ نظر ۲۱ شهریور ۰۴ ، ۲۱:۰۶
مرآت

به نظر من ایرانی ضدانقلاب خارج‌نشین درهیچ جای دنیا سراغ نداریم که هدفش براندازی جمهوری اسلامی نباشد. حتی بعضی مخالفین و جناح‌های سیاسی داخل کشور هم از این قاعده مستثنی نیستند.

اما یک سئوال: آیا تا حالا فکر کردید که بودجۀ دورهمی‌ها، همایش‌ها، جلسات، میتینگ‌ها و مسلح کردن این گروه‌ها از کجا و چگونه تأمین می‌شود؟

به‌علاوه، هزینۀ رسانه‌های ارتباطی و شبکه‌های رادیویی، تلویزیونی و ماهواره‌ای که به اسم این گروه‌ها 24 ساعته علیه جمهوری اسلامی برنامه‌های خبری و تحلیلی تولید و پخش می‌کنند چگونه و از کدوم منبع تأمین می‌شود؟

اگر به این نتیجه رسیدید که منافقین، سلطنت طلب‌ها، کومله، پژاک، جیش‌الظلم، تجزیه‌طلبان کردی و گروهای تکفیری فقط به عشق مزدوری زنده‌اند و فقط زنده‌اند تا مزدوری کنند؛

و اگر به این نتیجه رسیدید که تمام هزینه‌های هنگفت این گروه‌ها را مستقیم یا غیر مستقیم دولت‌هایی مثل آمریکا، رژیم صهیونیستی، انگلیس، فرانسه، آلمان و دوکشور عربی تأمین می‌کنند؛ بدانید که کاری از این مزدورها ساخته نیست و این‌ها هرگز قادر به براندازی جمهوری اسلامی نخواهند بود. چرا؟

چون تجربۀ انقلاب‌های اصیل دنیا نشان داده، فقط اونهایی می‌توانند منشأء انقلاب (چه اسلامی و چه غیراسلامی) باشند و تحول ایجاد کنند که:

 اولاً خودشون مایۀ درونی داشته باشند. یعنی صاحب اندیشه و فکر باشند.

ثانیاً اهل مایه گذاشتن باشند. یعنی از مال و زندگی خود مایه بگذارند و از جانشان بگذرند.

ثالثاً درتاریخ درجا نزنند و حرکتی رو به‌جلو از خود نشان دهند. یعنی دنبال بهبود شرایط و ایجاد تمدنی انسانی‌تر و عادلانه‌تر باشند نه این‌که فقط جاده‌ صاف‌کن منافع جلادها و آدم‌کش‌ها باشند.

چهارم این که یک رهبر فهیم، خردمند، آزاده، آزاداندیش و خوش‌سابقه داشته باشند. یعنی مرد علم و ایمان و عمل باشد تا از خط و نشان دشمن نترسد و از معرکه فرار نکند.

این‌ها شروط لازم برای گروه‌های مبارز است. اما انگار از این قوم بی‌ریشه، جز گدایی و ادعای خدایی کار دیگری ساخته نیست.

این‎‌ها فقط  عِرض خود می‌برند و  گاهی هم زحمت برای ما می‌سازند...

 

۳ نظر ۱۸ شهریور ۰۴ ، ۲۰:۵۴
مرآت

هربار که گروه‌های ضد انقلاب ایرانی خارج از کشور را آنالیز می‌کنم، به این نتیجه قطعی می‌رسم که این‌ها جز فحاشی و عیاشی و کلاشی و مزدوری و مفت‌خوری هنر دیگری ندارند. به همین دلیل نه حرف جدیدی برای گفتن دارند و نه عقل درستی برای اندیشیدن. این‌ بی‌غیرت‌های وطن فروش حتی جُربزه‌ دفاع از خودشان را هم ندارند. لذا، با ضرس قاطع می‌تونم بگم که این مترسک‌های سر جالیز، در مسیر براندازی جمهوری اسلامی، هرگز با یکدیگر به توافق نخواهند رسید. این مفت‌خورها حتی با صدمن چسب و سریش هم قابل اتحاد نیستند و در کنار هم قرار نمی‌گیرند. :)

 

بیچاره سران استکبار که روی دیوار این قرتی‌های بیکار و بی‌عار یادگاری می‌نویسند! :))

 

 

 

پ.ن: دوسه‌تایی از این یادداشت‌ها توی دلم مونده. قراره اینجا بنویسم و خودم را سبک کنم... 

 

۲ نظر ۱۷ شهریور ۰۴ ، ۲۱:۵۸
مرآت

در جلسه‌ای بودیم که معدودی از چهره‌های اصلاح‌طلب حاضر بودند و داشتند بیانیۀ اخیر اصلاح‌طلبان را نقد وبررسی می‌کردند. اکثراً مخاصمه با آمریکا و اسرائیل (رژیم صهیونی) را نهی می‌کردند و با گوشه و کنایه جمهوری اسلامی را بهانه‌جو و مقصر جلوه می‌دادند...

نوبت حرف‌زدن به‌من نرسید و فکر کنم مدیر جلسه نخواست به بعضی‌ها فرصت حرف‌زدن بدهد. به‌همین دلیل، چکیدۀ حرفم را در قالب چندسطر نوشتم و دادم به ایشان که از قضا خودش هم مدافع اون بیانیه مزخرف بود.

 

اگر مایلید بخوانید:

... شاید صلح، آن‌جور که شما می‌گویید یک واژۀ آسمانی و بهشتی باشد! اما یک ابهام شخصیتی در عملکرد جنابعالی و جناح سیاسی شما وجود دارد که عملاً واژۀ زیبای صلح را و مفهوم و مصداق این واژه آسمانی را در تناقضی آشکار به مسلخ می‌برد و صلح را قطعه‌قطعه می‌کند. بنابراین، کسانی اجازه دارند به ماهیتِ صلح لبخند بزنند که وجنات وجودی‌شان جاده‌ صاف‌کن جنگ نباشد، کسانی صلاحیت دارند در سایۀ صلح بیاسایند که اول از جنایتکاران جنگی بیزاری بجویند، بعد برای ملت نسخۀ صلح بپیچند. به عبارت دیگر، کسانی می‌توانند با صلح بیامیزند که بتوانند با ضد صلح درآویزند!

 

 

۴ نظر ۱۱ شهریور ۰۴ ، ۲۳:۱۰
مرآت

موندم چه‌جوری می‌تونیم آن‌قدر عزیزدردونه و محبوب خدا بشیم که دیگه خود خدا برای زندگی ما تصمیم بگیره و حتی دوست و رفیق ما را هم خودش شخصاً برای ما انتخاب کنه!؟

اگر راهش را بلدید، لطفاً به ما هم یاد بدید...

 

 

خودشیفتگی اگر حد و مرز نداشته باشه؟؟

۲ نظر ۰۸ شهریور ۰۴ ، ۲۳:۳۲
مرآت

 حتماً در میزگردهای دانشجویی یا در کرسی‌های آزاداندیشی و یا در جلسات پرسش و پاسخ و یا در گفتگوهای دونفره با اهالی فرهنگ و سیاست با این جملات آشنا شده‌اید:

  • تذکر به‌جایی بود.
  • سئوال سختی پرسیدید.
  • اشارۀ خیلی جالبی داشتید.
  • به موضوع مهمی اشاره کردید.
  • مسئلۀ خیلی مهمی را مطرح فرمودید.
  • نکتۀ بسیار ظریف و پیچیده‌ای را نشانه رفتید.

اما دو نکته در این باره:

  1. براساس تجربه چندین ساله عرض می‌کنم خدمتتون که این جملات اگرچه ظاهری تحسین‌برانگیز دارند اما بیشتر وقت‌ها کلیشه‌ای‌ و کاذب هستند و کاربرد غیر حقیقی دارند.
  2. اگر این جمله‌ها را از یک عالم برجسته یا از یک چهرۀ شاخص و موجه و یا از یک استاد فرهیخته و کارآزموده شنیدید، بدانید که حرفتون یا سئوالتون واقعاً مهم است. اما اگر یک آدم غیر مشهور یا یک سخنران مبتدی و یا یک آدم خودعالم‌پندار به شما چنین جمله‌ای گفت، مطمئن باشید که دروغ می‌گوید و غرض و مرض دارد.

 

بدیهی‌ترین غرض‌‌ها این است که: 

  1. می‌خواهد شما را تشویق به گفتگو کند.
  2. می‌خواهد اصل بحث را به حاشیه بکشاند.
  3. می‌خواهد شما را باسوادتر از بقیه معرفی کند.
  4. می‌خواهد حس خودباوری کاذب را در شما برانگیزد.
  5. خودشیفته است و دوست دارد از موضع بالا حرف بزند.
  6. گرفتار هوای نفس شده و دارد به طرف مقابل دروغ می‌گوید.

 

غیر از مورد اول که در برخی مواقع موجّه و مقبول است و مورد دوم که یک تکنیک حرفه‌ای محسوب می‌شود، موارد سوم تا پنجم به ترتیب ناپسند- مخرّب - و متکبرانه است و مورد آخر گاهی یک رذیله اخلاقی و گاهی هم یک وسوسهٔ شیطانی و خطرناک خواهد بود...

 

۴ نظر ۰۵ شهریور ۰۴ ، ۲۳:۵۴
مرآت

هرسال قبل از اربعین، بعضی همسران جوان و دخترخانم‌ها و آقاپسرها در باره رفتن و نرفتن‌ به زیارت اربعین از من می‌پرسند و توقع هم دارند که براشون نسخۀ موافقت بنویسم و مثلاً راهنمایی‌شون کنم که چه‌وقت بروند، چگونه بروند، با چه‌کسی بروند، چی ببرند، چی بخورند، چی بپوشند و چه‌کار بکنند تا در طول سفر سختی نبینند، بیمار نشوند، از همراهان جا نمانند و خلاصه بی دردسر بروند و با کلی خاطرات شیرین و ماندگار برگردند! منم با توجه به شناختی که از روحیاتشان و از فیزیک جسمانی‌شان دارم، بعضی‌ها را قاطعانه منع می‌کنم و برای بعضی‌ها هم تمام موانع و دشواری‌ها و مخاطرات سفر را شرح می‌دهم. اونوقت اگر عزم سفر کردند، متناسب با وضعیت‌شان نسخه باید و نباید می‌نویسم.

به همین دلیل تعجب می‌کنم از اون‌هایی که عبور از مرز مهران و خسروی را، تردد و حمل و نقل جاده‌ای را، مشایه را، پیاده روی را، موکب‌های اسکان و پذیرایی را و زیارت پرفیض اربعین را فقط از قاب دوربین گزارشگران صدا و سیما و از دریچۀ زیبانویسی‌ بعضی خاطرات می‌بینند و با این ذهنیت که همه چیز آماده و گل و بلبل است راهی سفر می‌شوند. اما وقتی به مرز می‌رسند و یا وارد عراق می‌شوند، می‌فهمند که تصوراتشان واقعی نبوده و در نتیجه با کلی دل‌زدگی و خاطرات تلخ و وارونگی اعتقادات برمی‌گردند.

یادم هست بعضی از مسئولان اربعین و دوستان رسانه‌ای ما چندسال قبل در شهر نجف خدمت آیت‌الله سیستانی رسیده بودند تا گزارش کار بدهند و از ایشان رهنمود بگیرند. جملۀ معروف آیت‌الله در آن دیدار نقل به مضمون این بود که فرمودند: مراسم پیاده‌روی اربعین را این‌قدر ساده و راحت و اطوکشیده در تلویزیون نمایش ندهید و برای مردم به ویژه برای خانم‌ها و فرزنددارها جوری تبلیغ نکنید که فکر کنند پیاده روی اربعین راحت و بدون مشکل است...

 

از نظر من، مسافرت به خودی خود سختی دارد، اما سفر اربعین سختی‌هایش مظاعف و بلکه منحصر به فرد است. به همین دلیل اونهایی که عزم این راه را دارند، باید آن‌قدر عاشق و شیفته باشند که حتی تلخی‌های مسیر هم برای‌شان شیرین باشد...

 

پ.ن:

  1. از اربعین امسال کلی جلوه‌های ویژه و سوژه‌های شوق‌انگیز و تعدادی هم نکته‌های آموزنده دارم که اگر شرایط سیاسی روز اقتضاء کند به یادگار خواهم نوشت...
  2. در همۀ صحنه‌های خدمت و زیارت به یاد عزیزان مجازی بودم و به نیابت از همه‌تون دعا کردم.

 

۴ نظر ۲۸ مرداد ۰۴ ، ۲۲:۴۴
مرآت

وصیت‌نامه‌ام را به‌روز کردم، کارهایم را به سامان رساندم. یه مختصر کارهای دیگر هم هست که دارم انجامش می‌دهم. ورزش و پیاده‌روی و آمادگی بدنی هم از قبل بوده و ادامه دارد.

خلاصه این‌که دارم آماده می‌شوم برای سفر اربعین، برای زیارت بامعرفت و خدمت همه‌جانبه‌ در جادۀ عشق. ان‌شاءالله

امسال رفت و برگشت ما دوهفته طول می‌کشد. دوست دارم در این مدت و در این مسیر، درس دلدادگی‌ به آل رسول را بیشتر بیاموزم و دوست دارم آتش درونم را علیه جنایتکاران وحشی آمریکا و رژیم صهیونی شعله‌ورتر کنم. دوست دارم در کنار زیارت و خدمت، نهایت وقت و تلاشم را به سمت تبلیغ جبهه مقاومت و برملا کردن ماهیت رژیم کودک‌کش صهیونی تنظیم کنم...

دوست دارم در صف طولانی انتظار، بیکاره و عاطل و باطل نباشم...

 

 

۰ نظر ۰۹ مرداد ۰۴ ، ۲۲:۳۲
مرآت

ابراز ارادت کلامی و عاطفی بین زن و مرد نامحرم حتی اگر درقالب مباحث علمی و اخلاقی باشد و حتی اگر این رابطه در قالب نوشتار و کامنت‌های وبلاگی باشد، مذموم است و هیچ توجیه شرعی و عقلانی ندارد.

حالا اگر این خانم مُریده و آن آقای مُراد، متأهل و صاحب فرزند هم باشند، برای هردو خطرناک است. چون در صورت ادامه به زودی پاییز زندگی‌شان را خواهند دید.

 

پ.ن: برای مخاطب خاص...

 

۶ نظر ۰۵ مرداد ۰۴ ، ۲۲:۲۶
مرآت

نوشته بود: بنیامین نتانیاهو عامل ناامنی تمامی یهودیان جهان شده است. او یک هیولاست.

و گفته بود: اگر همه مردم غزه را هم بکشید، باز هم نسلی پس از نسل دیگر به‌دنبال انتقام خواهند بود. آن‌ها اسرائیل و آمریکا را هدف قرار خواهند داد و این، حق آن‌ها خواهد بود.

 

پ. ن: به نقل از کانال خبر «فوری سراسری» در ایتا       @fori_sarasari 

 

آن‌چه خواندید، نه حرف حماس و مردم غزه است. نه حرف فرماندهان مقاومت، این‌حرف، مال مقامات جمهوری اسلامی هم نیست.

این، یک اظهار نظر واقع بینانه است از «هانتر بایدن» (پسر رئیس جمهور قبلی آمریکا)

که البته بعید است نظر ایشان از سر دلسوزی برای زن و مرد و کودک فلسطینی باشد. به نظر من ایشون بیشتر از هرچیز، نگران زندگی حاکمان آمریکا و نگران صهیونیست‌هاست. نگران هستند که مبادا فرداروزی هدف حملۀ انتقام‌جویانه فلسطینی‌ها قرار بگیرند. 

 

 

 

۲ نظر ۰۲ مرداد ۰۴ ، ۲۲:۱۲
مرآت

ماجرای حمله نیروهای جولانی به سویدا در سوریه یک تاکتیک فریبکارانه بود، به این صورت که بعداز ربودن یک بازرگان دروزی و شورش و تظلم‌خواهی دروزی‌ها، نیروهای جولانی به مقابله شتافتند و رژیم صهیونی هم به بهانۀ دفاع از دروزی‌ها وارد عمل شد و ماهی مقصودش را از آب گل‌آلود صید کرد. با این تفاوت که در این گیرودار بعضی نیروهای جولانی فهمیدند که حسابی رودست خوردند و فهمیدند که این ماجرا یک طراحی صهیونیستی بوده و جولانی فقط آلت دست صهیونیست‌ها بوده است. لذا، خواستند بایستند و تلافی کنند، اما نمایندگان آمریکا و صهیونیسم فوراً دست‌به کار شدند و آن‌ها را وادار به عقب‌نشینی کردند.

با این‌فرض، عدۀ قلیلی از دروزی‌ها از اول دنبال سهم‌خواهی بودند و هنوزهم پای منافع اسرائیل ایستاده‌اند. نیروهای جولانی هم طبق دستور ارباب فتنه‌ها باید به‌شکل صوری وارد عمل می‌شدند و بلافاصله هم باید عقب نشینی می‌کردند که مأموریت به‌خوبی انجام شد...

اما نیروهایی که الآن دارند به صورت پراکنده در سوریه و السویداء می‌جنگند، معدودی از نیروهای جولانی و گروهی از عشایر هستند که صهیونیستی بودن نقشۀ جولانی را فهمیده‌اند و دارند تلاش می‌کنند که نگذارند نقشۀ صهیونیست‌ها به نتیجه برسد، که البته تلاش آن‌ها به این دلیل که پراکنده و بدون‌سر است و ماهیت تروریستی دارد، نمی‌تواند نتیجه مطلوب و مثبت داشته باشد...

با این همه، ادامه درگیری‌ها در سویدا اگر علیه حکومت جولانی فراگیر شود و به یک مطالبۀ عمومی تبدیل شود، ممکن است شکاف و دودستگی در باند تروریست‌های حاکم بر سوریه را بیشتر کند و آرام آرام به نجات سوریه از دست داعشی‌های کراواتی بیانجامد. با این نگاه، عرصه برای حضور صهیونیست‌ها ناامن و اجرای طرح کریدور داوود برای آن‌ها کمی دشوار خواهد شد. در غیر این‌صورت ادامه درگیری‌ها برای سوریه نتیجه‌ای جز تخریب و قتل و آدم‌کشی ندارد.

 

 

+ صرف‌نظر از متن، همین‌که برخی عشایر سوری که یک روز فرش قرمز جلوی پای جولانی پهن کردند و حالا بعداز ویرانی و تخریب و قتل و ناامنی از توهم بیرون آمده و ماهیت غیراسلامی و غیرعربی جولانی را فهمیده‌اند، خودش جای شکر دارد. ان‌شاءالله موجب بیداری بیشتر آن‌ها شود و تلاش‌شان به نتیجه‌های مثبت برسد.

 

++ این‌که گفته‌اند قبایل و طوایف سوریه آتش بس یا توقف درگیری را قبول کرده‌اند، یک خبر جعلی و یک دروغ رسانه‌ای است...

 

۱ نظر ۳۰ تیر ۰۴ ، ۲۱:۱۷
مرآت

اول- کتاب تحولات منطقه‌ای دارد به سرعت باد ورق می‌خورد و شرایط جهان دارد شتابان به سمت دگرگونی پیش می‌رود.

دوم- به نظر من جنگِ موجودیت برای دو جبهه استکبار و ضداستکبار جدی و جدی شده و هیچ نشانه‌ای از توقف تنش دیده نمی‌شود. گویی برای ما و مردم غرب آسیا هیچ گریزی از جنگ و درگیری نیست...

سوم- در این جدال فراگیر، بی‌تفاوتی جایگاهی ندارد. یا باید خودمان راه حق را انتخاب ‌کنیم و در برابر ظلم بایستیم یا ناگزیر طعمۀ شیطان می‌شویم و ظالمان صهیونی ما را خرج منافع خود خواهند کرد..

چهارم- در گیر ودار این جنگ‌ها باید بیدار باشیم. باید حواسمون باشد که کجای تاریخ ایستاده‌ایم. باید هوشمندانه انتخاب کنیم و مظلوم را تنها نگذاریم وگرنه دشمن خون‌آشام، حتی به هم‌پیمانان و اجیرشده‌های خودش هم رحم نخواهد کرد.

 

 

+ چندروزی سرگرم دید وبازدید فامیلی و دوسه روزی هم مشغول راست‌و ریست‌کردن کارهای موکب اربعین بودم. اما از اخبار و اطلاعات سیاسی غافل نبودم. فقط به خاطر مشغله‌ها، ترجیحاً از وبلاگ فاصله داشتم.

از خانم‌ها و آقایانی که برای پست فبل کامنت گذاشتند و نتونستم به موقع پاسخ بدهم، عذرخواهی می‌کنم. (ان‌شاءالله در اولین فرصت پاسخ می‌دهم)

 

۱ نظر ۲۸ تیر ۰۴ ، ۱۹:۱۷
مرآت

یقین دارم وضعیت اون آقایی که در مصاحبه‌ و سخنرانی‌هایش، آمریکا را تطهیر می‌کند و پیام تسلیم و سازش برای دشمن می‌فرستد، از سه‌ حالت خارج نیست:

  1. یا کودن سیاسیه،
  2. یا کنترل زبان و بیان خود را نداره،
  3. یا به صورت ژنتیکی ذلیل و بی‌عرضه‌ و بی‌غیرته!

 

 

+ آقای صدا وسیما هم لطف کند به بهانۀ وفاق، جرثومه‌های نفاق و کثافت‌های بی‌مایه را به‌عنوان کارشناس جلوی دوربین رسانۀ ملی دعوت نکند.

۶ نظر ۲۱ تیر ۰۴ ، ۲۱:۲۲
مرآت

 

  1. عجالتاً آمدم بگویم که هستم. :)
  2. در این چندروز فرصت‌های خوبی داشتم، برای رفتن به هیئت، برای ملاقات مجروحین جنگ 12روزه، برای کمک به حادثه‌دیده‌ها، برای ریکاوری خودم (هم از نظر سلامتی و هم در بُعد انگیزشی) برای گپ وگفت با اون‌هایی که کنشگر و پژوهشگر و اهل نظر هستند و به اصطلاح محلی از اعراب دارند و بالاخره برای گفت و شنود با مردم عادی کوچه و خیابان باهدف انرژی گرفتن از روحیۀ ایمان و مقاومتشان. تا جایی که می‌شود گفت ظرفیتم را و باورم را حسابی نوسازی و بازسازی کردم و حالا آماده‌ هستم تا به هرحادثه‌ای از نوع جنگ و سخت‌تر از جنگ خوشامد بگویم. ان‌شاءالله.

 

 

۲ نظر ۱۹ تیر ۰۴ ، ۲۲:۰۸
مرآت