دینباور، دینستیز و دینفروش
نکته: از پایش رفتارهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مردم، به یقین رسیدم که مقولهای به نام دین گریزی در بین مردم وجود ندارد! و آنچه که امروز در شکل عدم گرایش یا عدم تقیّد آدمها به هنجارهای دینی و یا بعضی نافرمانیهای مذهبی ظهور و بروز دارد، از نظر من دین گریزی محسوب نمیشود!
به نظر من، افراد جامعه از نظر رفتارها، گرایشها و عدم گرایشها به چهار دسته تعریف میشوند: 1- دینباور. 2- دینستیز. 3- دینفروش 4- سرگردان یا معطل..
- دینباوران، کسانی هستند که نه در شرایط شیک و شادابی، نه در شرایط تنگدستی و فقر، نه در توفان فتنهها، نه در مرگ و بیماری و نه حتّی در آوارگی و بیخانمانی و جنگ، دین را رها نمیکنند. مبنای اعتقادی دینباوران، عملکردِ خوب یا ناخوبِ حکّام و مسئولان جامعه نیست که یک روز به ساز آن ها برقصند و روز دیگر با لغزش آن ها بلغزند. دینباوران حقیقی، شاید به حکم وظیفه از حکومت دینی حمایت کنند، اما دین خود را به خاطر خطا و نارسایی حاکمان دینی، از دست نمیدهند.
- دینستیزان، این گروه در خصومت با دین، کینهای دیرینه دارند. گاهی بهصورت فردی علیه دین جیغ و تیغ میکشند و گاهی در معیّت طواغیت و در رکاب زرسالاران با آرمانهای دینی میستیزند. این گونه آدمها، دین و آموزههای دینی را مزاحم غارتگریهای خود میدانند و آرمانهای زندگی خود را در سایۀ مادیگرایی و اهداف شیطانی جستجو میکنند...
- دستۀ دیگر، دینفروشان هستند که اگرچه ظاهر خود را به زیور دین میآرایند، اما دین، آرمان و آرزوی آنها نیست. دینفروشان، تا زمانی که بازار دنیایشان غرق سکه و دلار باشد و بساط آسایش و شادابی و رفاهشان بهم نریزد، دستبوس دین هستند و حتی سفرۀ نذرونیازشان هم گسترده است. اما اگر باد حوادث بر گوشۀ سفرۀ نام و نانشان بِوَزد و بساط عیش و نوششان را مکدر سازد، فوراً آرد دین را میبیزند و الک دیانت را بر دیوار تعیّش میآویزند. آنگاه در کسری از ثانیه، اعتقاد نداشتۀ خود را میفروشند و به اردوگاه دینستیزان میپیوندند. عادتِ دینفروشان این است که خود را وقف دین نمیکنند، بلکه دین را وسیلۀ زندگی و مذهب را دستاویز عیش و نوش خود میدانند. جعل حدیث، تفسیر وارونه از دین، تحریف آموزهها و تصریف حقایق تاریخی، از ابزار ثابتِ دینفروشان بوده و هست.
- دستۀ آخر افرادی هستند که بهخودیخود، هیچ کنش و واکنشی نسبت به دین و دینستیزی ندارند. اما، هم ظرفیت پذیرش دین را دارند، هم میتوانند بَردۀ دینستیزان و دینفروشان باشند. درواقع، سمت و سوی حرکت این جماعت، شناور است. بستگی دارد که چرخ سلایق صاحبان قدرت به کدام سو بچرخد و نسیم نوازش دولتها از کدام سو بوَزد...
پ.ن: به نظرم جملۀ معروف «الناس علی دین ملوکهم» و کلام زیبای «الناس بأمرائهم أشبه منهم بآبائهم» روی همین دسته از مردم تأکید دارد.
تبیین راهگشایی بود
بعضی از جامعه شناسان با این توجیه که دین حکومتی لامحاله دینی است غیر مردمی و سرانجام ضد مردمی
(چندان که سرشت تقابل حاکمان و مردم است...از نظر این جامعه شناسان)
بهتر است دین از مقوله حکومت جدا باشد
استدلال به روایت الناس علی دین ملوکهم
در نظر پیروان جامعه شناسان فوق
فارغ از تناقضی که دارد
نوعی سرکوفت بابت وضعیتی که در آن هستیم
به مبانی تئوریک حکومت دینی است.
این تبیین و تفکیک شما در مناظره با اندیشه ای آن چنانی
راهگشاست