تا صبح قضا سهل و سهیلش به که باشد تا شام قدر رجعت و میلش به که باشد
در بزم وصالش همه کس طالب دیدار تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.
******
در جادۀ پر پیچ و خم انتظار، هم مرارت باید کشید، هم طعم حادثه های ناگوار را باید چشید. اما یقین باید داشت که در انتظار جمعۀ ظهور، صبوری کردن زیر تیغ و ساطور هم، بسی گوارا و شیرین است...
+ همه شرایط را برای پیاده روی اربعین آماده کرده ام. اما، تا یار که را خواهد و میلش به که باشد...
++ ماجرای مباهله بیش از آن که برای مسیحیان نجران درس آموز و عبرت آمیز باشد، هشدار آشکاری بود برای شیخین و بدعت گذاران سقیفه. تا ببینند و بفهمند که لعن و نفرین فاطمۀ اطهر سلام الله علیها و خشم و ناخرسندی علی علیه السلام و اولاد طاهرینش بسی عاقبت سوز و دردناک است و می تواند دودمان خیانت آن ها را دود و خاکستر کند. اما انگار میل به گمراهی، گوهر عقل آن دو را ربوده بود و سرانجام به راهی قدم گذاشتند که ابلیس جلودارش بود! پس صد رحمت به فهم و درک و هوشمندی نجرانیان عزیز...
پ.ن: رباعی از دولتشاه
مکه قبله گاه عبادت و پرستش است. ما به رکن یمانیِ کعبه مقروضیم. به انفاس قدسیۀ ام ابیها(س) مدیونیم و به عزم و رزم علی(ع) در بدر و اُحد و خندَق و خیبر بدهکاریم. ما باور داریم که صدای بال های فرشتۀ وحی هنوز در حوالی مسجد النبی و در محدودۀ خانۀ فاطمه(س) باقیست و ما هنوز رد پای آیه های عصمت را درکوچه های مدینه حس می کنیم.. ما هرگز نمی توانیم استمرار برکاتِ سلامِ خدا را در جمع خمسۀ طیّبۀ اصحابِ کساء و در خانۀ عرشی فاطمه سلام الله علیها، نادیده انگاریم!!
مکه، شهر ابراهیم و هاجر و اسماعیل است. مکه، بلدِ امن و امان است که خدای عزّوجلّ به احترام حبیبش آن را حُرمت و امنیّت بخشیده و مدینه، شهر آفتاب و عشق است. شهر رویش گل های جِدّ و جَهد و معنویت و عرفان! اما، نمی دانم چرا وجب به وجبِ خاک این سرزمین، برای اهل ولاء غمبار و حزن انگیز است و چرا از زَرق و برق معماری مکه و مدینه همواره بوی نفاق و شقاق وغربت و غم می تراود. نمی دانم چرا روزهای غربت مدینه سنگین و شب های ظلمتش غمگین است. و چرا... و چرا...
مکه خاستگاه توحید و نبوت است و کعبه زادگاه امیر عدالت و امامت است! اما گویی که ابرهای جاهلیتِ عصرِ ابولهب و ابوجهل، دوباره بر سر این شهر سایه افکنده است! گویی که هنوز از بام خانۀ شیوخِ دسیسه سازِ قبیلۀ قریش، آتش فتنه و فریب زبانه می کشد! و گویی که از کوی و برزنِ سرزمینِ حجاز، غبار غائله و خشونت و خشم بر می خیزد.. اما، ما در هجوم فراگیر عصبیّت ها و جاهلیّت های مدرن جهانی، همچنان به طلوع صبح ظهور از بام آن خانه چشم دوخته ایم و با سینه ای پر از درد و آه، بازیافتی های نسل تَوحّش و حیرت را به هدایتی دوباره فرا می خوانیم... بادا که به خود آییم و جهان اسلام را دریابیم...
پرسیدم: چگونه و چه وقت می توانیم در مراودات و معاملات و معادلات عمومی جامعه، یک رفتار عادلانه، یک نظم اداری دقیق و یک رسم اجتماعی وثیق ایجاد کنیم؟
گفت: هروقت سه شرط محقق شود.
پرسیدم: کدام است این سه شرط؟
گفت:
پرسیدم: این واقعه کی اتفاق می افتد؟
گفت: اولی وقتی اتفاق می افتد که مؤمنان زمان تصمیم بگیرند دری از صلاح و فلاح به روی خود بگشایند. دومی وقتی رخ می دهد که یک جهان علیه بیداد ظالمان برآیند، سومی زمانی میسّر می شود که مردمان هفت اقلیم به انقیاد حکومت صالحان درآیند...
گفتم: رقصی چنین میانۀ میدان فریضه است // سرباز کوچکم، رکاب سلیمانم آرزوست.
سال گذشته به مناسبت دهۀ فجر، چند پست لقمه ای توئیتری در بارۀ امام خمینی رحمة الله علیه نوشته بودم که نه تحلیلی است، نه توصیفی! بلکه مودتی، محبتی و ارادتی است. حالا در سالگرد ارتحال آن کاریزمای بی بدیل، به نظرم بازخوانی اش خالی از لطف نباشد. اما برای سهولت در خوانش آن، همه را در این پست تجمیع کردم و یکی دوتا نظرات چالشی را هم زیر هر یک از نوشته ها به صورت سئوال و جواب آوردم تا خیلی دچار زحمت نشوید:
قَالَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیهِ السَّلام
طُوبَى لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّکِینَ بِحُبِّنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ عَلَى مُوَالَاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِینَا بِهِمْ شِیعَةً وَ طُوبَى لَهُمْ. هُمْ وَاللَّهِ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
خوشا به حال شیعیان ما، همان ها که:
سند حدیث: محمدبن علی بن بابویه قمی، کمال الدین، ج2 صفحۀ 361
در آنات حُسن انگیز بهار، زیبندۀ ما نیست که با آیین مکرّرِ رویش ها و جوشش ها، به خیالِ احسن الحال، بی خیال بنشینیم و در دیوان سروده های بهاری، شعری از رهایی و انتظار برای نگار، ننگاریم.
پ.ن:
بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط
ز بس که عارف و عامی به رقص برجَستند
.
عید ولادت منجی عالم مبارک باد.
عن سیدالساجدین، علی بن الحسین علیه السلام:
مَنْ ثَبَتَ عَلى وِلایَتِنا فى غَیْبَةِ قائِمِنا اَعْطاهُ اللّه ُ اَجْرَ اَلْفِ شَهیدٍ مِثْلَ شُهَداء بَدْرٍ وَ اُحُدٍ.
کسى که در زمان غیبت قائم ما بر ولایت ما استوار باشد، خداوند پاداش هزار شهید همانند شهداى بدر و احد را به او عطا خواهد کرد.
پ.ن: بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۵
از دوران بچگی به اعیاد شعبانیّه عشق می ورزیدم. سوم شعبان که می رسید، گویا تک تک سلول های بدنم شاعر می شدند و ترانه عشق می سرودند! ماه که به نیمه می رسید، غوالی بلوغ را از چهارگوشۀ اندیشه ام استشمام می کردم. گویی که دنیا برایم مفهوم دیگری داشت و وجودم را به حرکتی تازه وا می داشت...
خدایا، در شعبان المعظم عشق و ایقان، حس و حال بچگی ام را با بلوغی مضاعف به من بازگردان.