https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

سه شنبه, ۲ آذر ۱۴۰۰، ۰۹:۱۲ ب.ظ

خارج از پروتکل چاپلوسی

داشت یادم می داد که چگونه وارد اتاق بشم. توصیه می کرد بعد از ورود، آداب و رسوم را رعایت کنم. می گفت با یک صندلی فاصله از میز ایشان بنشینم، موقع صحبت کردن با قائم مقام وزیر، خیلی اطو کشیده بنشینم، اطوکشیده حرف بزنم، وقتی هم که ایشان صحبت می کنن، به نشانۀ تصدیق سری تکون بدم و تا حرفش تموم نشده، ساکت بمونم. فقط لفاظی کنم و بگم فرمایش شما صحیحه، موقعی هم که میخوام حرف بزنم، برای شخصیت قائم مقام احترام بذارم و مثلاٌ بگم حضرتعالی لطف دارید، محبت می فرمایید، ما خدمتتون ارادت داریم. هرچه شما بفرمایید پذیراییم، ما مدیون شما هستیم. شما بزرگوارید، ما رو فرزند خود بدونید و خلاصه خیلی حرف های مشابه دیگر...!!

بعد از چند دقیقه منشی رئیس دفتر قائم مقام ریموت در اتاق رو زد و من و آقای دستیار وارد اتاق شدیم. محترمانه سلام کردم. ایشون هم جواب دادند و اشاره کرد که بنشینیم. رفتم روی اولین صندلی نزدیک به میز آقای قائم مقام نشستم و بعد از یک خداقوت و معرفی خودم. بی مقدمه سه نمونه مدل پژوهشی را از داخل کیف بیرون کشیدم و دادم خدمت ایشون و با لحن عادی و بدون آداب گفتم: این ها الگوهای تحقیقاتی ماست. لطفاً مطالعه بفرمایید،

در همین حال یک نسخه هم از شرایط کار و هزینه های تحقیق و الزامات و تعهدات طرفین و شماره تماس را دادم دستشون و گفتم اگر اجازه بفرمایید بیش از این مزاحم وقتتون نشم. فقط اگر مورد پسند واقع شد، بگید به دفترتون با بنده تماس بگیرند تا برای عقد قرارداد خدمت برسم.!

خوشبختانه گویا ایشون قبلاً از نمونه کارهای ما خبر داشت و بی آنکه الگوها را مطالعه کند. گفت نیازی نیست. الآن میگم مدیر حقوقی و مالی بیایند و کلیات کار را به توافق برسیم و همین امروز با کمی بالا و پایین قرار داد را تنظیم کنیم. فقط انتظار دارم روی انجام به موقع کار بیشتر مایه بذارید...گفتم حتماً. اگر شما به انجام تعهدات مقید باشید. از طرف ما بدقولی نخواهید دید.

در همین حال با لبخندی معنی دار نگاهی به آقای دستیار قائم مقام که روبرویم نشسته بود کردم تا بهش بفهمانم که ما فقط بلدیم با حفظ احترام و ادب، اما بدون چاپلوسی، اون هم با ادبیات خودمون با مسئولان حرف بزنیم...

چند دقیقۀ بعد مدیران حقوقی و مالی آمدند و بعد از یک معارفه کوتاه و توضیح در بارۀ کار، رهسپار اتاق دیگری شدیم برای تفاهم و تصمیم گیری....

 

 

پ.ن: این ماجرا داستان نبود، واقعیتی بود که دیروز اتفاق افتاد.

 

 

۰۰/۰۹/۰۲
مرآت

نظرات  (۵)

سلام علیکم

خدا قوت!

واقعاً جای تعجب است که برخی این‌قدر درگیر این بازی‌ها هستند و خجالت هم نمی‌کشند.

پاسخ:
علیک السلام
ممنونم

به نظرم بدترین نوع توهین است که به افراد توصیه کنند چگونه وارد اتاق بشوند، چگونه بنشینند و چگونه حرف بزنند!!
۰۳ آذر ۰۰ ، ۰۰:۰۸ ابراهیم طالبی دارابی دامنه

جناب مرآت سلام

شیوایی ادبیات شما خود کلاس درس است. بی‌جهت نیست نام مراجعه‌کنندگان در محاوره «ارباب رجوع» شده است؛ یعنی فرد رجوع‌کننده به اداره مخدوم است و کارمند اداره خادم. به گمانم از امام حسین ع است که فرمودند مراجعه‌کننده به تو یک نعمت است. بدین مضون، دقیق جمله‌اش الان در خاطرم نیست. با شما بر سر حفظ عزت نفس به‌تمامه موافقت دارم. ارزیابی‌ام این است متنی مفید و اثرگذار نوشتید. درود.

پاسخ:
سلام و سپاس از نگاه مثبت شما.

اتفاقاً بعدش به اون آقای دستیار گفتم: با مردم همزبان باشید. بگذارید ارباب رجوع بدون تکلف حرف بزند و فرهنگ آزاداندیشی در مردم نهادینه شود.

منم در این مورد دو جمله از حضرت امام به یاد دارم:
  1. مردم ولی نعمت ما هستند.
  2. اگر به من خدمتگزار بگویید بهتر از این است که رهبر بگویید
۰۳ آذر ۰۰ ، ۰۵:۴۲ ملیحه قنادیان

سلام و احترام عموجان

چه جالب! پروتکل چاپلوسی که رعایت نکردید جالب تر. 

امیدوارم طرح تحقیقات شما به ثمر برسد.

پاسخ:
سلام و تشکر ویژه.

اون آقای دستیار باید میفهمید که فرهنگ چاپلوسی برازندۀ امثال ما نیست.
ان شاءالله.
۰۳ آذر ۰۰ ، ۱۲:۳۴ حسین مرجانی

سلام آقا مرآت.

ایول. به نظرم بدعت شکنی کردی.

یعنی چی که آدم باید چاپلوسانه حرف بزنه جلوی مقامات؟

همین که آدما بی ادبی نکنن و حرمت مسئول را حفظ کنن کافیه

برام خیلی جالب بود

پاسخ:
سلام جناب حسین آقا.

این نظر لطف شماست.

سلااااااام

بقول حسین آقا مرجانی اییییول.

دمت گرم.

پاسخ:
سلام بر میرزای عزیز.

دم شما هم گرم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">