از حرفهای تلخ!
چند روز قبل در جمع بعضی اهالی فرهنگ و رسانه بودیم. طبق معمول پارهای بحثهای شاذ مطرح شد که این روزها جزو معضلات منتسب به بعضی حضرات مسئله ساز است. بنده هم از باب آسیب شناسی موضوع، حرفهایی زدم که اگرچه برای بعضیها تلخ و گزنده بود. اما در مجموع مقبول افتاد و خودش شد سرفصل یک بررسی کارشناسانه برای ارائه.
فقط چکیدهای قلیل از مقدمۀ حرفهایم:
- از وقتی حوزههای خلقالسّاعه با مدیریت مستقیم و غیر مستقیم فلان روحانی منصب دار دولتی یا با تولیت فلان آیتالله اخلاقینما و فلان روحانی ناآزموده و سادهاندیش یکی پس از دیگری تأسیس شدند؛
- از وقتی پای شرکتهای تجاری و پای مؤسسات انتفاعی به این قبیل حوزههای بدلی باز شد،
- از وقتی منافع طرحهای اقتصادی خرد و کلان و درآمدهای تکلیفی و مساعدتهای تبصرهای را به شهریه طلاب حوزههای بالاشهری تزریق کردند،
- از وقتی که برکت موقوفات و نذورات و وجوهات مردمی از سفرۀ سیادت و سادگی طلاب تازه به دوران رسیده رخت بر بست؛
از همان موقع تولیتهای تعلیم و تربیت در حوزههای دینی خلق الساعه، آلوده به آفت شد و رفته رفته اساتید بی مایه و مدیران بی پایه، در فرایند درس و بحث و اخلاق، دقت را فدای سرعت و تهذیب را فدای مواجب نو ترکیب کردند! بعد هم برملا شدن آثار تخریبی و فسادهای مالی جورواجور و حرفهای دشمن پسند و حضورهای بی تأثیر و فتواهای شاذ و بعضی چیزهای بیربط دیگر...
و از همان وقت بود که پدیدۀ ظاهربینی در برخی دانش آموختگان به ظاهر معمم رواج یافت و دیوار پارساییشان فرو ریخت و دیگر زیِّ طلبگی برازندۀ شأن و منزلت آنها نبود!
پ.ن:
- یک نامۀ سرگشاده نوشته بودم خطاب به آقای صدیقی. اما بنا به مصلحتی فعلاً از انتشارش در وبلاگ صرفنظر کردم و گذاشتم بماند برای بعد.
- پیشنهاد بعضی خوبان این است که آقای صدیقی از سمت خطیب موقت جمعه تهران استعفا دهد. اما کسانی هم هستند که معتقدند ایشان با این اقدام نابخردانه به خودی خود از همۀ سمتهایش معزول است. چه اعلام بشود، چه اعلام نشود...
استاد مرآت سلام
از شجاعت کلام آن دوست خردمند خیلی خرسند شدم. موضع انقلابیات مبانی آن دوست را نشان داد.