https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

۳۱ مطلب با موضوع «فضای مجازی،تولید محتوا» ثبت شده است

انتشار هدفمند اطلاعات، یا همان مدیریت افکار عمومی، از قدیم الایام به شکل موسیقی باکلام و نقاشی بر دیوارۀ غارها وجود داشت، اما بعد از اختراع خط، به شکل سنگ‌نوشته، کتیبه‏ های گلی، کتاب، روزنامه، مجله و یا تابلوهای تبلیغاتی ادامه پیدا کرد تا این که در مرحلۀ سوم با اختراع رادیو، تلویزیون و سینما، حجم بیشتری پیدا کرد و سرانجام در عصر جدید با گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات اینترنتی، مرزهای جغرافیایی و سرزمینی را در نوردید و با ماهیتی پیچیده و مخوف در قالب تهاجم ترکیبی، جنگ ادراکی گسترده ای را ضد ملت ما آغاز کرده است.

در جنگ ادراکی، بنیان خانواده، اخلاق، دیانت، تاریخ، فرهنگ، اقتصاد، سیاست، امنیت و حاکمیت جامعه به صورت یکجا مورد هدف قرار گرفته که حامیان جبهۀ مقاومت، جز تسلیم یا رویارویی با آن چارۀ دیگری نخواهند داشت.

از تفاوت‏ های تهاجم نرم با جنگ سخت، مقایسۀ نیرو، مهمات و تفنگ در این دو جنگ است. یعنی محتوا در جنگ نرم  معادل گلوله و فشنگ در جنگ سخت است و رسانه، به جای اسحله است و کاربران رسانه ها نیز به منزلۀ سرباز یا افسران خط مقدم محسوب می شوند.

در جنگ سخت یک قبضه تفنگ، تعداد زیادی گلوله شلیک می کند، اما در جنگ نرم و در فضای مجازی، یک نوع گلوله از قبضه‏ های متعدد شلیک می شود تا مجال دفاع را از حریف برباید و تلفات بیشتری به او وارد کند. فی الواقع در جنگ نرم، فقط انتشار وسیع محتوا است که می تواند تأثیرگذار و تعیین کننده باشد. هرچند که کیفیت محتوی نیز دارای اهمیت است و درجای خود نقش کلیدی دارد...

با این شناخت، باید گفت که جهاد تبیین، تنها راه پیشگیری از تهاجم ترکیبی دشمن است. اما جهاد تبیین الزاماتی دارد که التزام و پایبندی به آن در دوسطح مردم و حاکمیت، اجتناب ناپذیر است و بی توجهی به آن چه بسا اندلسی دردناک تر و فاجعه بارتر از گذشته را برای اسلام و ایران رقم خواهد زد.... در این باره دو نکتۀ اساسی حائز اهمیت است:

نکتۀ اول: معطوف به عزم و ارادۀ حاکمیت است که باید از جبهه خودی و از ارکان نظام آفت زدایی کند و این اقدام را در صدر برنامه های خود قرار دهد. به قول جلال الدین محمد بلخی: اول ای جان دفع شرّ موش کن // وانگهی در جمع گندم کوش کن.

نکته دوم: توأمان معطوف به ارادۀ دولت و هوشیاری ملت است. یعنی در هر دو سطح باید مسئولانه بیاندیشیم و بپذیریم که در سنگر نگهبانی چُرت نزنیم، در موضع پدافندی آماده و هوشیار باشیم، تجهیزات دیدبانی خود را ارتقاء دهیم. کاربرد هریک از سلاح های سبک و سنگین تهاجم ترکیبی را بیاموزیم، بُرد مفید و مؤثر آن ها را بدانیم، انواع فشنگ های جبهۀ مقابل را بشناسیم، سامانۀ هوشمند دشمن را دائماً رصد کنیم، فاصلۀ خود با دشمن را به درستی تخمین بزنیم. مراقب آتش تهیۀ و عملیات فریب او باشیم، در برابر حملات سنگین دشمن سازه های بتن آرمه بسازیم، تکنیک ها و تاکتیک های جدید حریف را برملا کنیم، سامانه رهگیری جبهۀ مقابل را از کار بیندازیم، مهارت سربازان خودی را در خنثی سازی انواع تله های انفجاری و مین های فریبنده افزایش دهیم، معبرهای نفوذی دشمن را مسدود و مآلاً آسمان هدف هایش را قیراندود کنیم...

 اگر چنین کردیم می شود مطمئن باشیم که در مسیر جهاد تبیین، راه پیشروی برای ما باز است وگرنه باید منتظر فروریختن قُلّه های اعتبار و قَلعه های اقتدار خود و نسل های بعد از خود باشیم.

پ.ن: تهاجم ترکیبی، تعبیر جدید است از مقام معظم رهبری

۵ نظر موافقین ۳ ۰ ۱۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۱:۵۶
مرآت

در روزهای که گذشت، مردم ایران اجرای سه برنامه بزرگ را در کارنامۀ افتخار خود ثبت کردند:

  1. ایام عزای فاطمۀ زهرا سلام الله علیها را به سوگ نشستند،
  2. یاد و نام قهرمان ملت و امت را گرامی داشتند،
  3. به تشییع جنازه شهدای تازه تفحص شده و به تجلیل از شهدای گمنام قدم برداشتند.

و چه خوب این سه آئین با هم رقم خوردند و بار دیگر مسیر زندگی و هدایت ما را روشنایی بخشیدند و...

این روزها و این مناسبت ها آمدند و رفتند. اما از رهگذر این فضای آکنده از نور و هور و عطر شهیده و شهید و شهادت، بخش عظیمی از ملت مؤمن و دوست داشتنی ما حسابی عشق ورزیدند، رخت و لباس و تسبیح و دستمال و چفیه و جانمازشان را تبرک کردند، دست توسل زدند، تولی و تبری جستند، به تجدید خاطره نشستد و به حال امروز خود اشک ریختند، دوباره انرژی گرفتند، به مظلومیت شهدا گریستند، شعار دادند، ضجه زدند و علیه استکبار فریاد کشیدند. با شهدای روزهای خون و خطر عهد و میثاقی دوباره بستند، دلگویه ها گفتند، دلواژه ها نگاشتند و دلدادگی ها را از خود به یادگار گذاشتند و...

این روزها و این مناسبت ها و بزرگداشت ها آمدند و رفتند. اما ما ماندیم و روزگاری که باید در آن نفس بکشیم. زندگی کنیم، به بلوغ برسیم، قد بکشیم تا به وقت پدیده های خوش و ناخوش، امتحان پس بدهیم و ببینیم که در طوفان حوادث و ابتلائاتی که همچنان می آیند و می روند و جزو لاینفک «زنده» گی انسان هاهستند؛ ما چه کاره ایم، کجای قصه ایم، و در کدام ضلع حادثه می ایستیم، به کدام سو می نگریم، آیا فقط نظاره گریم، آیا دنبال بهانه می گردیم، آیا شبیه منور الفکرهای آسوده طلب، با ادبیات ذائقه پسند ان قلت های نرم و لطیف بهم می بافیم و یا در مسیر حق بینی و حق جویی و کمال، قدم می گذاریم؟

آری حوادث جامعۀ بشری و مناسبت های تاریخی، گاهی بی آن که تکراری شوند، برای ما تکرار می شوند و هرروز نو به نو می آیند و می روند تا ما را بیازمایند و هوش و حواس مان را محک بزنند. تا آزموده شویم و ببینیم آیا ما هم می توانیم برای خود و دیگران خاطرات خوب بسازیم؟ یا فقط خاطره خوان خوبی های این و آن باقی می مانیم و خاطره نگار خون های دیگران می شویم! واقعاً ما کدامیم؟

این روزها، خیلی ها خوب نقش زدند، بزرگداشت ها را خوب پاس داشتند، از وقت خود، از زندگی خود، از مال خود، از قدم و قلم و ذوق و قریحه و سلیقۀ خود، در فضای رسانه های دیداری، شنیداری و نوشتاری از نوع حقیقی و مجازی اش انصافاً مایه گذاشتند،

این روزها، کسانی پا به عرصۀ بزرگداشت شهیدان گذاشتند که نه حوادث دوران دفاع مقدس را دیده بودند و نه با شهدای عزیزی که فقط مشتی استخوان و پلاک از آن ها برجای مانده بود، قرابت خونی و خانوادگی داشتند؛ اما جوری در تشیع جنازه شهدا و در گرامیداشت یاد قهرمان ملی و دینی خود اشک ریختند و گریستند و آن قدر خوش درخشیدند و نقش حضور زدند که گویی به اندازۀ یک تاریخ، با آنها پیوند روحی و عاطفی دارند و انگار برادر و پدر و دوستِ عزیزتر از جان خود را بدرقه می کنند.

اما در این میان عده ای شُهره و صاحب نام و معدودی قلم به دست هم بودند که مثل همیشه از کنار زیبایی های این روزها با سکوت و غفلت و بی خبری گذشتند. عده ای هم منصف مآبانه، خودی نشان دادند و به گونه ای قلم زدند که اگرچه شهید و شهادت و ایثار را کتمان نکردند. اما زیرکانه از کیسه به خلیفه بخشیدند و بر قداست روح و راه شهیدان عزیز خاکواژۀ تردید پاشیدند! بعضی نو نویسان نواندیش هم رندانه با اما و اگرهای بنی اسرائیلی، معبر بهانه تراشی را گشودند و با ژست روشنفکرانه، آرمان الهی شهیدان را به مسلخ بردند.

عده ای دیگر نیز، با ایما و اشاره و کنایه، به مردم خندیدند، آن ها را بیکارمانده و فرصت طلب پنداشتند و حرف ها، مصاحبه ها، گزارش ها، اظهار نطرها و تجمعات مردمی را تصنعی و کانالیزه شده معرفی کردند.

مناسبت های هفتۀ پیش آمدند و رفتند و به ما گفتند که دنیای دیروز، امروز و فردای انسان ها همیشه لبریز از فرصت ها و رخصت هاست. آن ها به ما یاد آوری فرمودند که: هرنوع خوشی و ناخوشی می تواند برای ما پله ای باشد به سمت جاودانگی و کمال و می تواند بهانه ای باشد برای هبوط و سقوط به درۀ فراموشی و اضمحلال. تا ما کدام را بخواهیم و کدام را برگزینیم.

شعله های مهر و محبت بانوی دوعالم، حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها در دل های ما پرفروغ، یاد شهدای گمنام و سرداران شهید سپاه و ارتش گرامی، راهشان مستدام و نورانیت وجودشان روشنگر راه ما باشد. ان شاءالله...

۶ نظر موافقین ۵ ۰ ۱۷ دی ۰۰ ، ۱۵:۰۶
مرآت

 

 

 این یادداشت، متن مقدمۀ اولین کتاب من بود که در وزارت ارشاد دولت حسن روحانی بایکوت شد و اجازه انتشارش را ندادند. 

 

آن چه می نگارم تقدیم به او که می آید و آن چه می انگارم سهم یاران او که جادۀ انتظار را با شِرشِره های تلاش و تکاپو می آرایند.

 

 

سیاهه های این دفتر، نمادی از دانش، بینش، گرایش، دلدادگی ها و دلباختگی های دیروز و امروز و فردای من است که به رسم عادت، گاهی با الفاظ دورۀ پارینه سنگی نگاشته ام، گاهی با واژه های دلتنگی و گاهی نیز با گلبانگ یکرنگی و خوش رنگی.

بخشی از نوشته های این دفتر گزاره هایی است به صورت «قلَّ و دلَّ» با خمیرمایه ای از باید ها و نبایدها، از نعمت ها و نقمت ها، از سرد و گرم زمانه، از آفات و آلام دهر، از روزهای پر ترافیک شهر، از روابط سالم و ناسالم خانواده ها، از حال و هوای چهره های مشهور و منفور، از عادت های مقبول و نامقبول، از روزمرّه هایی که حاشیه سازند و از مفاهیم زیبایی که زندگی را می سازند. از ابتلائات دردناک، از وقایع اسفناک، از مؤلفه هایی که هنجارها را رقم می زنند و از گزینه هایی که در وادی سلامت، دل به دریای غم می زنند! و خلاصه از مقوله های نرم و سخت زمانه که برای امروز و فردای ما مفید و مُعید هستند.

 

آن چه در این دفتر آمده، نگاهی آگاهانه به برخی قبایل، فضائل، رذائل، رسائل و مسائل مورد ابتلای جامعۀ انتخاب زده و سیاست زدۀ ایران است که به اقتضای شرایط روز، قلمی شده اند.

 

در لابلای سیاهه های این دفتر، گاهی به ندرت سایه روشن هایی از مطایبه و ادب و شعر و فلسفه و عرفان، نقش حضور می زنند تا سایه سار باغِ معانی و بیان را خوش تر بیارایند و بر خُلق و خوی خواننده، افشانۀ شادابی بیافشانند.

گونه های انتخابی این دفتر، غیر از چند مورد معدود، گزاره هایی هستند کوتاه و بدون پیرایه که گاهی به اقتضای حال، نهانخانۀ ذهن را تا مرز اقتراب می کاوند و گاهی نیز به تناسب مقال، زیر سایۀ اجتناب در  بستر سلب و ایجاب می آرامند.

تلاش کرده ام گزاره ها را به گونه ای بنگارم که مُجمل باشد، اما مُهمل نباشد. محنت افزا باشد، اما آفت زا نباشد. متضمن ایهام باشد، اما ابهام نداشته باشد. شبیه شیوۀ تاریخ نگاری ابن اثیر باشد، اما بی تأثیر نباشد.

در بافتار متن و ساختار جملات این دفتر، به صورت جوششی و نه کوششی! بعضی آرایه های رایج ادبی، زینت بخش کلمات شده اند که ممکن است برای بعضی خواننده های محترم، ثقیل و لکنت افزا باشد، لذا، تقاضا دارم عذر تقصیرم را پیشاپیش پذیرا باشند.

ویژگی دیگر سیاهه های این دفتر این است که گاهی با تیزی کلمات، پرده های درد را می درند و گاهی نیز، با واژه های رشک برانگیز، درد را در پرده می برند. پس به قول جناب حافظ:

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن

شکر ایزد که نه در پردۀ پندار بماند.

 

 

۸ نظر موافقین ۵ ۰ ۱۷ آذر ۰۰ ، ۱۹:۴۷
مرآت

 

چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم، دو هفتۀ مستمر برای یکی از مؤسسات وابسته به نهادهای فرهنگی، آموزش هایی را تدریس می کردم. آموزش هایی بعنوان مهارت افزایی در تولید کپشن، نوشتن جملات ایهامی، جمله های سئوال برانگیز سیاسی، نقدهای کوتاه، زیرنویس های کوتاه برای فیلم و عکس، ویراستاری، رسا نویسی و طرح سئوال های برانگیزاننده.

این کار با رویکرد تولید محتوا برای فضای مجازی انجام می شد. در اولین روز دوره از فراگیران خواستم به اختیار خود در بارۀ سه موضوع مهم از مسائل روز، آثاری موجز، رسا، متقن، زیبا، روزآمد، اقناعی، بی غلط، جوان پسند، بدون اغراق و عاری از عوام فریبی بنویسند و بسازند و با اسم خود در واتس اپ برایم بفرستند. تا سبک و سیاق نگارشی، دغدغه های فکری، جهت گیری سیاسی و مهارت هنری آن ها را بسنجم و متناسب با ذائقه و توانمندی شان، آموزش های لازم را ارائه دهم. (البته سنجش مهارت هنری آنها به عهدۀ من نبود)

فراگیران عزیز اجازۀ مشورت کردن و آوردن تلفن همراه به کارگاه را نداشتند، اما اینترنت و واتساپ با خط اختصاصی روی لپ تاپ انفرادی را مسئولان دوره برای همۀ افراد فراهم کرده بودند. وقت کارگاه هم در اختیار من بود که تا سه ساعت باز گذاشتم. تا با آسودگی خاطر و آرامش بیشتر به موضوع بیندیشند و بتوانند دقت و توانمندی خود را بر غنی سازی محتوا و زیبا نگاری متمرکز کنند.

کارگاه، 30 نفره بود اما دو نفر غیبت داشتند. در نتیجه کار آموزش با 28 نفر آغاز شد (13 نفر خانم و 15 نفر آقا) از 28 نفر افراد حاضر در کارگاه که ترکیب سنی آنها از 21 تا 29 سال بود، سه نفر خانم در 55 دقیقه، هشت نفر خانم در 75 و 80 دقیقه و آخرین خانم هم در 98 دقیقه تولیدات خود را ارسال کردند. اما بقیه افراد که آقایون بودند، تا آخر وقت کارگاه نشستند. حتی 10 دقیقه هم وقت اضافه به آن ها دادم. که آخرالامر، دوازده نفر مطلب خود را کامل و شش نفر دیگر تکلیف شان را نیمه کاره و ناقص ارسال کردند...

و اما نتیجه،

  1. احساس وظیفه و هوشیاری سیاسی، نقطۀ مشترکی بود که بدون استثناء در تمام تولیدات به انواع مختلف وجود داشت و بر آن تأکید شده بود،
  2. مسئلۀ انتخابات و انتخاب فرد اصلح  دغدغه اصلی اکثریت قریب به اتفاق این افراد را شکل می داد. که می تواند معنادار باشد.
  3.  معدودی از افراد هم، مسئلۀ ازدواج و فرزندآوری را محور کپشن ها و جملات کوتاه و نقدهای خود قرار داده بودند..
  4. غلط املایی و اشتباه تایپی از نکات برجسته و پر حجمی بود که متأسفانه زیاد بود و در اکثر آثار دیده می شد.
  5. خوشبختانه تولیدات تصویری، نوشتاری و مستندات ویدئویی خانم ها در مجموع نسبت به آثار آقایون حرفه ای تر و پسندیده تر بود.
  6. اما از بین همۀ افراد کارگاه (اعم از خانم و آقا) یک آقای 27 ساله به صورت حرفه ای تر و با تعداد زیادتری از بقیه، ویدئو و کارهای تصویری آماده کرده بود. مع الوصف اشتباهات تایپی، در کارهای ایشان هم دیده می شد...

و نتیجۀ پایانی دوره: در پایان دوره، صرفنظر از غلط های املایی و اشتباهات تایپی، به لحاظ زیبا نویسی و معیارهایی که تعیین کرده بودم، 9 نفر از خانم ها  و 4 نفر از آقایون با 85  تا 100 امتیاز جزو برترین ها شدند و بقیه از 50  تا 82  امتیاز نفرات بعدی بودند...

 

۶ نظر موافقین ۲ ۰ ۱۶ آبان ۰۰ ، ۲۱:۱۶
مرآت

 

وقتی صفحۀ آخرین وبلاگ های به روز شده را باز می کنیم، 40 عنوان وبلاگ را نشان می دهد که در فاصلۀ 38 تا 45 دقیقه به روز شده اند. یعنی به طور میانگین هر دقیقه یک وبلاگ در سرویس بیان به روز می شود.

اما وقتی عناوین وبلاگ ها را می بینیم، از 40 وبلاگ به روز شده، شاید زور زورکی 8 تا 10 وبلاگ،  ویژۀ اهل قلم است که تقریباً نیمی از این تعداد، آموزنده و مفید و نیم دیگرش به نظر من اگر نگویم هرزه و چرت و پرت، حداقل غیر مفید و غیر اخلاقی و مأیوس کننده اند و 30 تای دیگر آن می شود مثلاً برای متخصصان!!

باز وقتی وبلاگ های به اصطلاح متخصصان را آنالیز می کنیم می بینیم که حد اکثر گاهی سه تا پنج  وبلاگ مربوط به متخصصان فنی- حرفه ای است و بقیه اش مربوط می شود به تبلیغ کالاهای دم دستی، تبلیغات شغلی، خرید و فروش، دانلود انواع آهنگ ها، تبلیغات متنوع ترشیجات، خرما، کیک و شیرینی، شامپو بچه، مد لباس، آرایشگاه، وسایل آرایشی، انواع سرگرمی های غیر ضرور، مزۀ انواع دسرها، غذاها و خلاصه خیلی چیزهای دیگر که نه در حیطۀ تخصص می گنجد و نه در دایرۀ اهل قلم تعریف می شود.

و ما را باش که تراوشات قلمی خودمون را در چه شنبه بازاری عرضه می کنیم :)

 

۵ نظر موافقین ۲ ۰ ۳۰ مهر ۰۰ ، ۱۹:۲۳
مرآت

سانسور یعنی محدود کردن زبان و بیان. یعنی وارونه نمایی وقایع حقیقی زمان. یعنی به بند کشیدن سلایق و علایق، یعنی سرکوب کردن فهم خلایق. یعنی استخفاف فکر و تحریف حقایق! یعنی به محاق بردن راز سرخ شقایق!

پدیدۀ سانسور، قدیم ترها با مسدود سازی مجاری نشر اطلاعات محقق می شد، اما امروزه، گاهی با غرق کردن انسان‌ها در سیلاب اطلاعات کم مایه توسط آدم های فرومایه انچام می شود و گاهی با نشر شایعات و روایت سازی های خلق الساعه اِعمال می گردد، تا انسان ها ندانند آن چه را که نیاز دارند و چیزهایی را بدانند، که به آن نیاز ندارند...

پ.ن: ببخشید که به شیوۀ ادبی و مسجع نگاشتم..

۴ نظر موافقین ۳ ۰ ۲۳ مهر ۰۰ ، ۲۳:۵۱
مرآت

امروز، یکی از خانم های فامیل در استاتوس واتساپش با عرض ارادت خدمت محمد رضا شجریان، سالروز تولد او را با واژه های اغراق آمیز تبریک گفته بود و از او بعنوان خواننده و هنرمند محبوب به صورت عاشقانه تجلیل کرده بود.

 

برایش کامنت گذاشتم و نوشتم:

«آن روز که ما تصنیف‌های شجریان را گوش می‌کردیم، مسخره‌مان می‌کردید، به او ناسزا می‌گفتید و به صدایش تُف می‌انداختید. امیدوارم خدا تغییر رویکردتان رو پذیرا باشد و در قیامت شما را با شجریان محشور فرماید!!»

پ.ن: در هفتۀ دفاع مقدس، یاد و خاطر شهدای عزیز، جانبازان، ایثارگران به ویژه یاد و خاطر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و امام شهیدان را گرامی می‌داریم.

۱۰ نظر موافقین ۲ ۰ ۰۱ مهر ۰۰ ، ۲۱:۱۹
مرآت

بعضی دوستان به من تذکر دادند که زود به زود پست نگذارم و گفتند بیشتر از دو پست در هفته ننویسم. من هم بی آن که دلیلش را بپرسم قبول کردم و تصمیم گرفتم هرسه روز یا حداکثر چهار روز یک بار وبلاگ را به روز کنم...

 

+ پاسخ مثبت به پیشنهادهای راحت و بی هزینه خیلی دلچسب و گواراست. مخصوصاً برای آدمای تنبل! :)

++ پیشنهادهای راحت طلبانۀ شما را پذیرایم :)

پ.ن: همچنان در تلاش ویزا و بلیط هستم برای زیارت اربعین. شما هم همچنان دعا کنید تا کارم درست بشه...

۳ نظر موافقین ۲ ۰ ۲۹ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۴۷
مرآت

چند هفته ای است که تحوّلی عجیب و غریب در پیام های بازرگانی سیمای جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است... خدا رو شکر نمردیم و دیدیم بعد از چهل و دو سال از انقلاب اسلامی، در کنار پیام های سخیف و خفیفِ چیپس و پفک و آدامس و بستنی و دوغ و نوشابه و دلستر و پوشک و لواشک، در فاصلۀ بین سریال های شبکۀ سه، احکام فقهی مربوط به سنین نوجوانی، جوانی و بزرگسالی را هم به شیوۀ انیمیشن های جالب و جذاب تبلیغ می کنند و چگونگی انجام و فرجام احکام فقهی را با بیانی شیوا و گویا آموزش می دهند.

مطمئن نیستم هزینۀ این پیام های ارزشمند معنوی را چه سازمان و نهادی تأمین می کند، اما می دانم که این برنامه با ابتکار گروه معارف شبکه سه انجام شده و در آیتم های تقریباً دو دقیقه ای روی آنتن می رود.

+ با وجودی که شخصاً در شیوۀ بیان احکام فقهی و آموزش مسائل اعتقادی بسیار سخت گیر هستم، اما قسمت هایی که تا الآن پخش شده را واقعاً پسندیدم. پیشنهاد می کنم شما هم چند قسمتی از این برنامه را ببینید و لذت ببرید.

پ.ن: امیدوارم بازپخش این انیمشن های ارزشمند را در شبکه های دیگر سیما هم شاهد باشیم.

۵ نظر موافقین ۲ ۰ ۲۸ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۱۶
مرآت

یک آقای بزرگ سال هست که وقت و بی وقت با من تماس می گرفت و هر بار کلی درد و دل می کرد. اما چون وقت کافی برای شنیدن حرف هایش نداشتم، فقط روزی یکبار تماسش را پاسخ می دادم. البته این یک بار هم حداقل به اندازۀ یک ساعت حرف می زد و از هرکس و هرچیزی شکوه و شکایت می کرد به حدی که اگر بهش مجال می دادم حاضر بود تا دو ساعت یک ریز با من حرف بزندا.

چندی قبل تصمیم گرفتم به تماس هایش پاسخ ندهم ولی ایشان ول کن بنده نبود و دائم به گوشی همراهم زنگ می زد. اخیراً به فکر افتادم ببینم دلیل این عادتش چیه تا برایش چاره ای بیندیشم. بالاخره به این نتیجه رسیدم که ایشان در خانواده هیچ همدمی ندارد و دارد از تنهایی رنج می برد.

و حالا رفتم با بعضی از بستگان و همسایگانش صحبت کردم و بین آنها قرار مراوده و رفاقت گداشتم. به طوری که گاهی تلفنی با هم صحبت کنند؛ گاهی داخل پارک قرار بگذارند و حداقل روزی یک وعده هم برای نماز جماعت در مسجد همدیگر را ببینند. البته یه جورایی هم به اون آقا گفتم خودش را با کتاب سرگرم کند و در تماس های تلفنی هم کمتر وقت دوستانش را بگیرد. :))

انگار از اثرات عصر رسانه و ارتباطات است که آدم ها را اینگونه منزوی و رابطه های دوستی و خویشاوندی جامعه را به حداقل رسانده است... مطمئنم اگر این رسم نامبارک ادامه داشته باشد، تا چندی دیگر روابط بشری را در ناکجا آباد به زمین خواهیم زد.

۶ نظر موافقین ۱ ۰ ۰۸ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۵۰
مرآت