https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

۳۱ مطلب با موضوع «فضای مجازی،تولید محتوا» ثبت شده است

 

  • کشتن یک جوان رعنا به دست یک جانیِ شرورِ خودفروخته بلامانع است!
  • کشتن یک همسر، کشتن یک پدر خانواده و کشتن یک فرد رهگذر به دست اراذل و اوباش، اصلاً عیب نیست!
  • سوراخ سوراخ کردن گلوی یک طلبه بی گناه و بریدن نفس یک بسیجی مظلوم، یک امر خوشایند است و داغ محسوب نمی شود!
  • آتش زدن یک حافظ امنیت و زنده زنده سوزاندن او در آتش، یک شوخی دوستانه است و نباید برایش ناراحت باشیم!
  • داغ یتیمی و بی سرپرست شدن بازماندگان حادثۀ شاهچراغ هم که اساساً دروغ است و هیچ ربطی به ما ندارد!

چرا؟ شاید دلیلش این است که هیچ کدام از این ها جنایت نیست، جرم نیست، ضد امنیت نیست، خلاف قانون نیست! بلکه این ها فقط یک هیجان جوانی است، یک تفریح سالم و نشاط انگیز است که نباید موجب تکدر خاطر شود. چون اصولاً این ها در شناسنامه هایشان خانواده نداشتند، فرزند نداشتند، پدر و مادر نداشتند! چون توی خونه هیچ چشمی منتظر این ها نبود، هیچ دختربچه‌‌ای دلتنگی بابایش را نداشت و هیچ طفل معصومی انتظار آغوش محبتشان را نمی‌کشید!

اما وقتی دستگاه قضایی کشور، یک قاتل، یک جانی، یک قمه‌کش، یک شرور مسلح، یک زورگیر و یک آدم کش وحشی را به قانون مجازات می‌سپارد، فوری اشک محبت بعضی‌ها می‌جوشد، دل سنگشان لبریز از عاطفه می‌شود! فریاد انسان دوستی‌شان گل می‌کند و مثل دایۀ مهربان‌تر از مادر، هواخواه قاتل می‌شوند و های‌های برایش می‌گریند! به نظر شما چرا این گونه است؟!

 

پ.ن: پیشنهاد می‌کنم وبلاگ‌نویس های لوچ و احول که به خاطر یک قاتل بی‌رحم، فاز ترحم می‌دهند، فقط برای دو روز، وی پی ان را کنار بگذارند، تا دنیایی از حقیقت را ببینند. مطمئنم این جوری خیلی زود از بیماری دوبینی رها می‌شوند...

 

۸ نظر موافقین ۱۴ ۰ ۱۸ آذر ۰۱ ، ۲۰:۴۶
مرآت

این هایی که به اسم زن زندگی آزادی، قرآن را آتش زدند، آدم سوزاندند، طلبۀ مظلوم را، جوان بسیجی را و مأمور امنیت را کشتند، این هایی که به ناموس مسلمین تعرّض کردند، اموال عمومی را به غارت بردند و امنیت کشور را به نفع بیگانگان به مخاطره انداختند؛ این هایی که دیکتاتور مآبانه بازاری ها را وادار به تعطیلی مغازه شون می کنند؛ این ها به نظر من نه فهم سیاسی دارند، نه حد اخلاقی خود را می شناسند، نه حیای انسانی را می فهمند، نه معیشت مردم را درک می کنند، نه به اخلاق جنسی معتقدند، نه علم و ادب و معرفت دارند و نه از غیرت و حماسه و ایران دوستی چیزی خوانده اند!!  این ها، مزدورِ شرورِ کر و کور  هستند که بارِ عده ای وحوش و وطن فروش را به دوش می کشند...

امروز قبل از ظهر، سمت لاله زار تهران بودم، با چشم خودم دیدم که افرادی نقاب زده، قمه به دست و با پنجه بوکس، مغازه دارها را وادار می کردند کرکره مغازه رو پایین بکشند!!

 

+ همون جا یک شرور رو دیدم که مشروب خورده بود و با حالت مستی داد می زد مرگ بر دیکتاتور :))

++ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!!

 

۳ نظر موافقین ۱۱ ۰ ۲۴ آبان ۰۱ ، ۲۰:۳۸
مرآت

 

پردۀ اول: چند وبلاگ رو می شناسم که مثل شورشی ها و دوشادوش آشوبگران، آتش بیار معرکه هستند و با خشونت کلامی، با دروغ های شاخدار، با توهین های رکیک، با شایعات تحریک آمیز، با مغلطه های ترحم برانگیز و حتی با داستان سرایی های صنفی و شغلی، رفتار آشوبگران خیابانی را موجّه جلوه می دهند و بالاخره ریشۀ هرچه اخلاق و امنیت و آرامش جامعه را می زنند. حالا یکی با الفاظ رقیق تر و یکی با نفرتی غلیظ تر!

پردۀ دوم: یکی از این ها خانم معلم است و مخالف حجاب. یکی خانم دکتر است و مروج بی دینی، یکی فروشندۀ کیف و کفش است، یکی هم کتابدار است در یکی از کتابخانه ها، دو نفر هم هستند که شناختی از وضع شغلی و صنفی آن ها ندارم.

پردۀ سوم: دوستی دارم که در حوزۀ فنی رسانه فعال است و به اقتضای شغلش با پلیس فتا همکاری دارد، سه شنبۀ قبل، در نشستی که با او داشتم می گفت آدرس وبلاگ ها را به فتا اعلام کنیم. بهش گفتم عجله نکن، به تدریج خودشون شرایط را می فهمند و حقیقت براشون روشن میشه.

پردۀ چهارم: امروز عصر رفتم سراغ یکی از همون وب ها که پست جدیدش را بخوانم. دیدم با لحن کاملاً معمولی فقط در باره سفر خانوادگی اش به ترکیه و هزینه هایش مطلب نوشته و هیچ اشاره ای به مسائل روز نکرده!! اما چیزی که برایم عجیب تر بود، این بود که دیدم همۀ پست های اعتراضی و تحریک آمیز روزهای گذشته رو از وبلاگش حذف کرده!!

+ دلیل حذف این پست ها رو نمی دونم، حدس خوش بینانه هم فعلاً  زود است در باره اش داشته باشم. اما یه حس خوبی به من دست داد! و حالا دارم فکر می کنم شاید حملۀ تروریستی چهارشنبه شب به حرم شاهچراغ شیراز، او را به بازنگری حوادث و بازسازی افکارش واداشته است. ان شاءالله چنین باشد.

پ.ن:  داغ شهدای شاهچراغ هنوز قلبم را می سوزاند، اما غصۀ آرتین 5 ساله بیشتر از بقیه قلبم را به درد می آورد...

 

۴ نظر موافقین ۲۰ ۰ ۰۶ آبان ۰۱ ، ۲۱:۲۳
مرآت

زن، زندگی، آزادی؛ یعنی زن، زندگی ساز است. یعنی زن آن قدر هنر دارد که می تواند به جامعۀ انسانی، هویت و حیات ببخشد، نه این که به خاطر راحتی خود، زندگی را از دیگران سلب کند و امنیت و آزادی جامعه را بر باد دهد!

زن، زندگی، آزادی؛ یعنی فقط زن می تواند جامعه را از بند لودگی و آلودگی برهاند و فقط زن است که می تواند از دامن پاک خود مرد را به معراج برساند....

اما چه قدر متفاوت است ماهیت این شعار، با کودتای شرارت و هرزگی و بوق، و چه قدر فرق می کند دین فروشی و وطن فروشی و حلقه به گوشی اشرار خیابانی با مفهوم عمیقِ زن، زندگی، آزادی!!

 

و حالا ننگتان باد ای آدم کش های متمدن! یقین بدانید که همین عربده کشی ها و سوت زدن و کف زدن و بوق زدن های شماست که تیغ جنایت داعش را بر حلقوم ما تیزتر می کند.... باشد که دست انتقام حق، به زودی گریبانتان را بگیرد.

 

راستی مهساییان غیرتمند، به کدامین گناه کشتید زائران مظلوم حرم حضرت شاهچراغ را؟؟!!

 

۴ نظر موافقین ۱۷ ۰ ۰۵ آبان ۰۱ ، ۱۴:۴۸
مرآت

یک سئوال از علی دایی: حالا که سیر تا پیاز پروندۀ «اسرا پناهی» برای تو مشخص شده و حتی بیشتر از رسانه های محلی جزئیات مرگ ایشان را می دانی؛ چرا، روی حرف دروغ اصرار می ورزی؟ چرا حرفت را برای مردم اصلاح نمی کنی؟ مگه از چیزی می ترسی؟

علی دایی اما در برابر این سئوال سکوت کرده و از پاسخ طفره می رود!

***   ***   ***

در این زمینه با یک جمع نخبگی هفت نفره جدا جدا صحبت کردم. ماحصل این گفت و گو، چند نکته و گمانه بود که به نظرم جالب و تقریباً نزدیک به هم است. بخوانید:

  • اصلاح یک موضع گیری غلط با یه خط عذرخواهی، کار سختی نیست، فقط جگر می خواهد که فکر می کنم علی دایی جگرش رو داره، حالا چرا ایشان حاضر نشده حرفشو پس بگیره؟ باید بگیم که احتمالاً یک جای کار علی دایی لنگ می زنه!
  • من علی دایی رو از نزدیک می شناسم. از شخصیت او شناخت دارم، به نظر من علی دایی در این ماجرا ناشی گری کرده، او اهل این مناقشات کور نبود. به نظرم آخرش بر می گرده
  • معتقدم که علی دایی به دام افتاده و معتقدم که او پل پشت سرش رو خراب کرده و الآن به لحاظ ویژگی قومی، عذرخواهی کردن را دون شخصیت خود می داند.
  • این موضع گیری، اولین تجربۀ علی دایی در بازی های سیاسی است. حالا اگر بخواهد نظرش را اصلاح کنه هزینه اش بالاست و براش گرون تموم میشه...
  • غلط نکنم علی دایی بدجوری سر دوراهی شیطان و وجدان گرفتار شده که تصمیم گیری را برایش دشوار کرده است! ولی او در نهایت به اشتباهش اعتراف خواهد کرد..
  • علی دایی به خاطر اقامت دخترش در لندن و رابطۀ مالی اش در بانک های خارج نگران است! شنیدم پیغام و پسغام از اونور بهش رسیده که اگر از حرفش برگرده، منافع مالی و موقعیت دخترش به خطر می افته.
  • وقتی ایتستاگرام صفحۀ شخصی نیما نکیسا را به خاطر دفاع از میهنش و به خاطر محکوم کردن آشوب های اخیر، حذف می کند، غیر مستقیم یک پیام است از طرف اروپایی ها برای علی دایی که به فکر دخترش و به فکر بلوکه شدن اموالش باشد...

وَالعاقِبةُ لِلمُتّقین...

 

۷ نظر موافقین ۱۰ ۰ ۲۹ مهر ۰۱ ، ۲۱:۲۰
مرآت
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۵ مهر ۰۱ ، ۲۱:۳۴
مرآت

کاری که آشوب گران و آدم کش ها در این چند شب گذشته انجام دادند، نتیجه اش برای ملت ما این ها بود:

  1. ویرانی و غارت اموال و سرمایه های ملت در چندین شهر کشور .
  2. کشته شدن تعدادی پلیس، تعدادی مأمور امنیتی و تعدادی آدم های بی گناه که خانواده هایشان داغدار و عزادار شدند.
  3. مجروح شدن عده ای آدم باگناه و بی گناه.
  4. آتش زدن قرآن به عنوان بی سابقه ترین حرمت شکنی در کشور.
  5. توهین به مقدسات و آتش زدن پرچم جمهوری اسلامی.
  6. هیاهو و جنجال عده ای هوس باز بیگانه پرست.
  7.  صحنه گردانی معدودی سلبریتی های شکم سیر.
  8. خوشحالی شاهزاده های سعودی و شادمانی صهیونیست ها و خندیدن به ریش ایرانی ها.
  9. توقف تلاش های تیم مذاکره کننده ایرانی برای احیای برجام و رفع تحریم ها.
  10. به حاشیه رفتن اثرات عضویت ایران در نشست سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای
  11. تضعیف حکومت و تنها گذاشتن رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل (درست در زمانی که رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل در حال سخنرانی و ملاقات با سران حکومت ها بود و نیاز به اقتدار و حمایت مردم داشت)

اما چیزی که در حوادث این روزها مغفول و مفقود بود و اصلاً دیده نشد، یک چیز بود:

  • مطالبات حقیقی مردم که در طوفان آشوب ها و شرارت ها ناپدید شد!

 

+ کاش مصلحت سنجی را خوب بلد بودیم. کاش موقع شناس بودیم. کاش اهل تشخیص بودیم و خیرخواه و بدخواه خودمون را بهتر می شناختیم. کاش در عصر رسانه های رنگارنگ و در روزگار فتنه و نیرنگ، راه صحیح اعتراض کردن را بلد می شدیم، کاش راه صحیح مطالبه گری را می آموختیم و فریب بی بی سی فارسی و سعودی و منافقین و کومله های خون آشام را نمی خوردیم...کاش اجازه نمی دادیم، خواسته های به حق مان دستاویز مطامع دشمنان شود...

خدایا ما را ببخش که باز هم زمستان تمام شد و روسیاهی به ذغال رفتار ما ماند!

 

۷ نظر موافقین ۷ ۰ ۰۳ مهر ۰۱ ، ۲۲:۲۶
مرآت

 

  • هرچند امنیت و آرامش کشورم برام خیلی خیلی مهمه!
  • هرچند به ثبات سیاسی کشورم بسیار بسیار علاقه مندم و شدیداً بهش مدیونم!
  • هرچند که اگر پاش بیفته تا قطرۀ آخر خونم را فدای امنیت کشور و انقلاب می کنم!
  • هرچند که معتقدم آمریکا و انگلیس و ائتلاف عبری عربی، آرزوی فروپاشی نظام ما را برای همیشه به گور خواهند برد!

اما، گاهی وقت ها ته دلم صدای وسوسه ای را می شنوم که می گوید: بگذاریم چند روزی هم این کوملۀ تجزیه طلب، این منافقین آدم کش، این سلطنت طلبان عیاش و این تکفیری های خون آشام بیایند و چند صباحی بر سرنوشت ما مسلط شوند؛ تا شاید یک سری آدم های ساده لوح و نمک نشناس، قدر آزادی و امنیت را بدانند و یاد بگیرند که روی دیوار هر ولگرد بیگانه پرستی یادگاری ننویسند و به دسیسۀ هر سلبریتی خودفروخته ای، امنیت و آرامش خودشون را به تاراج ندهند..... اما من می دانم و شما هم خوب می دانید که عِرق ملی و غیرت دینی ما چنین تجربه ای را نه می پسندد و نه اجازه می دهد!

خوب است دو نکتۀ کاربردی را از قرآن بیاموزیم که هر خبری را بدون سند از هر فاسق دریوزه ای نپذیریم و حرف هایی را بر زبان برانیم که به راستی و درستی آن یقین داشته باشیم:

  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ
  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا.

تإسف دارم برای کسانی که هر خبری را بدون تحقیق می پذیرند و کورکورانه به آن واکنش نشان می دهند،

تإسف دارم برای کسانی که ندانسته و نشناخته وارد گودی می شوند که صفر تا صد منافعش نصیب بیگانگان می شود.

در حیرتم از جماعتی که دم از هوشمندی و ذکاوت می زنند، اما، در میدان مسابقه، پرچم کشورشان را به نفع بیگانگان به آتش می کشند.

 

پ.ن:

  1. شامۀ سیاسی ات که سالم باشد، بوی توطئه را از فرسنگ ها آن طرف تر حس می کنی. در مسیر پیاده روی اربعین، از لابلای شایعات و پچ پچ های فضای مجازی، صدای تجزیه طلبان ورشکسته را می شنیدم. فقط اشتباه من این بود که به دوستم گفتم: ایرانی جماعت هرقدر هم بی مایه باشد، زیر پرچم فرومایه هایی مثل کومله و دموکرات سینه نمی زند! اما انگار بعضی ها اشتباهی ایرانی‌اند‍‍!!
  2. اربعین امسال برای من متفاوت از سال های قبل بود. ان شاءالله یادداشت هایش بماند برای سه هفته قبل از اربعین سال بعد.
  3. در تمام روزهای این سفر به یاد همراهان وبلاگی بودم...

 

۹ نظر موافقین ۸ ۰ ۲۹ شهریور ۰۱ ، ۱۷:۳۵
مرآت

عادت خودباختگی و زندگی های لبریز از دوندگی و گرسنگی امروز، اثر هجوم امپراطوری شایعه و قدرت فضاسازی رسانه است، که قصّه غُصه هایش پر از آه است و حاملۀ پا به ماهش بی پناه...

 

پ.ن: بدون شرح...

۲ نظر موافقین ۹ ۰ ۰۹ خرداد ۰۱ ، ۰۰:۴۰
مرآت

دهه هشتاد بود که دگراندیشان جامعه ما آرام آرام به رادیو تلویزیون های اون ور آب، گرایش پیدا کردند. در توجیه این گرایش نیز فقط یک دلیل داشتند و آن این بود که می گفتند، صدا و سیمای ما اخبار را سانسور می کند و حقیقت را به مردم نمی گوید!

یادم هست که گرایش این طیف از آدم ها به تلویزیون های بیگانه، تدریجاً به سایر اقشار مردم هم سرایت کرد و به صورت یک مسئلۀ سیاسی، در جامعه بروز و ظهور پیدا کرد و مسئولان را به چاره اندیشی وا داشت! به حدی که در هر محفلی که این بحث به میان می آمد، فوراً صدا و سیما را مقصر اصلی این رویکرد معرفی می کردند و به عنوان یک نظر متقن و عالمانه رأی صادر می کردند که صدا و سیما باید برای جذب مخاطب، در زمینه های خبری و هنری، سانسور را کنار بگذارد، به هنرمندان آزادی بدهد و واقعیت ها را از مردم مخفی نکند!

باز یادم هست که در آن روزها آن قدر، تب این مسئله بالا گرفته بود که رئیس دولت وقت، مکرر در مکرر اعلام می کرد که دانستن حق مردم است و مردم باید همه چیز را بدانند و خیلی چیزهای دیگر. جالب این جاست که همین شعار به ظاهر زیبا، تا مغز استخوان اعضای کابینه، نفوذ کرده بود و کار آن قدر بالا گرفته بود که وزیران مرتبط و غیر مرتبط موضوع و سایر مسئولان برخط و درخط و حتی مسئولان امنیتی و انتظامی آن زمان نیز شب و روز بر این بوق می دمیدند تا صدا و سیما را محکوم و مجبور کنند که حداقل در زمینۀ اخبار، سیر تا پیاز وقایع را به مردم منتقل کند!!

حالا بگذریم از این که رئیس دولت وقت، خودش استاد مخفی کاری و وارونه نگاری بود و رسانه های همسو با دولت هم، ماهرانه از کاه، کوه می ساختند و هر دروغ شاخداری را به عنوان راست، به خورد مردم می دادند، اما با همین ترفند موفق شدند مسئولان صدا و سیما را رفته رفته مجاب کنند تا برخی وقایع خبری را ولو مهیج و مخرب و خانمان سوز باشد، روی آنتن ببرند!!

و درست از همان وقت بود که صدا و سیما، در راستای تحقق بخشیدن به شعار فریبکارانۀ «دانستن حق مردم است» برخی اخبار مربوط به ناهنجاری های اجتماعی، ناهنجاری های اخلاقی، درگیری های جناحی، شعارهای براندازانۀ معاندان و برخی نیش و کنایه و لج بازی مسئولان سه قوه را بدون توجه به خاستگاه واقعه و بدون توجه به پیامدهای سوء آن، در قالب برنامه های خبری و غیر خبری روی آنتن برد. تا اصلاح طلبانِ دگراندیشِ غربگرا را مسرور کند و بعضی اصولگراهای خشک مغز را به مقابله علیه جناح رقیب وادارد. اما صدا و سیما نه تنها با این کار مخاطب را جذب نکرد؛ بلکه حفره های یأس و سرخوردگی و اختلاف را هم در بین مردم عمیق و عمیق تر کرد و حتی رابطه های خانوادگی و خویشاوندی ما را هم به مسلخ برد.

اما حالا دوسالی هست که از گوشه و کنار جامعه  صدای اعتراض اساتید و نخبگان و دلسوزان بلند شده و می گویند چرا صدا و سیمای ما این قدر بی مهابا شده، چرا این قدر خبرهای منفی را بولد می کند و چرا دزدی ها، اختلاس ها، گرانی ها و نابسامانی های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را دم به ساعت بازنشر می دهد!؟؟

و در این میان ما ماندیم و ماجرای لاینحل یک بام و دوهوا که چرا دانستن و شفافیت، در یک زمان مطلوب است و حق شهروندی محسوب می شود و در دوره ای دیگر مذموم است و سم مهلک که مردم را و سلامت سیاسی جامعه را به جهنم ناامیدی و وازدگی می کشاند...

پ.ن:

  1. از امیر مؤمنان علی علیه السلام: «ولا تقل ما لا تعلم، بل لا تقل کل ما تعلم» آن چه نمی دانی مگو! اما هر آن چه  را هم که می دانی مگو! 
  2. ضرب المثل معروف: دروغ نباید گفت، هر راست نیز نشاید گفت.
  3. هرسخن جایی و هر نکته/ نقطه/ مکانی دارد...

 

۲ نظر موافقین ۴ ۰ ۰۶ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۳۷
مرآت