https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

۶۹ مطلب با موضوع «دین، اخلاق، معنویت» ثبت شده است

 

عید میلاد با سعادت حضرت فاطمۀ اطهر سلام الله علیها و روز مادر، بر مادران طهارت و عفاف و بر زنان پاکی آفرین مبارک باد.

 

****   ****   ****

با قاطعیت می گویم: هرکس دوست دارد، سعادت و عاقبت بخیری را از آنِ خود کند، باید هرچه ادب و احترام دارد به پای فرشتۀ مادر بریزد و هیچ گاه از خدمت به مادر مضایقه نکند...

 

در باره شخصیت وجودی حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها، هرچه  گشتم و هرچه بررسی کردم، در بین عالمان عصر غیبت، ندیدم کسی مانند امام خمینی رحمةالله علیه، مقام حضرتش را توصیف کرده باشد...

پس به عنوان تبریک روز زن و هدیه به خانم های محترم، متن سخنان امام را در ادامۀ مطلب آورده ام و قسمت های مهم آن را برجسته کرده ام تا اگر فرصت خواندن متن کامل را ندارید اذیت نشوید. لینک را هم در پایان مطلب دسترسی دادم برای شما که اگر نیاز داشتید مراجعه بفرمایید. پس بخوانید بخشی از اوصاف و مقام  عصمت کبرا و انسیۀ حورا را و لذت ببرید. 

۱ نظر موافقین ۵ ۰ ۲۳ دی ۰۱ ، ۱۰:۲۶
مرآت

بر مظلومیت آل رسول غمگنانه باید گریست و آشکارا باید اشک ریخت، مظلومیت آل علی را همیشه باید فریاد زد. فاطمه اطهر سلام الله علیها و امامان مظلوم بقیع، به همان اندازه که در حصار آل یهود و کینۀ آل سَعود گرفتارند؛ به همان اندازه نیز در زندان سفاهت و جهالتِ بعضی پیروان ابلیسی و شیعه نماهای انگلیسی محصورند.

تردید ندارم که بی تشخیصی مسلمانان جاهل و  کج اندیشی پیروان غافل، بیشتر از وهابی های ملعون، بر غربت آل رسول می افزاید و شیعیانِ قطیف و مدینه و حجاز را در عسر و حرجی مضاعف گرفتار می سازد... 

***   ***   ***

ازآن چه در دوجهان هست بیشتر دارد

فقط خدا ست که از کار او خبر دارد

 

 یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود

اگر چه لشکر دشمن، چهل نفر دارد

 

عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه ای

کسی که کفو علی می شود جگر دارد

 

کمر به یاری تنهایی علی بسته

میان کوچه اگر دست بر کمر دارد

 

سر علی به سلامت، چه باک از این سردرد؟

محبت ولی الله، دردِ سر دارد

 

 کسی که شهر، سر سفرۀ قنوتش بود

چگونه دست به نفرین قوم  بردارد؟!

 

صدا زد: «اشهد ان علی ولی الله»

ولی دریغ که این شهر گوشِ کر دارد. *

 

+ فاطمیه، یک جریان همیشه جاریست تا بیاموزیم که در صحنۀ جهاد و شهادت و خون، دست از دامن مهر علی علیه السلام بر نداریم و از کنار مظلومیت فاطمه اطهر و اولا طاهرینش بی تفاوت نگذریم...

* بخشی از سرودۀ مجید تال.

۴ نظر موافقین ۸ ۰ ۰۶ دی ۰۱ ، ۰۰:۱۷
مرآت

هرچند این روزها کام ما از وحشی گری اراذل و اوباش و جنایت گرگ های منافق و تجزیه طلب، زهرآلود است؛ هرچند داغ شهیدان مظلوم این دیار، دل های ما را محزون و پرخون کرده است، اما این روزها بعضی آیین های عقد و عروسی هم کم و بیش در حوالی خانۀ خوبان جریان دارد که اگرچه بی آرایش و بی آلایش هستند و به خاطر همدلی با بازماندگان شهدای شاهچراغ، مشهد، اصفهان و ایذه و تهران، هیجانات همیشگی را ندارند؛ اما خدایا، شادی هایش را برای عروس خانم ها و آقاداماد های نازنین خوشگوار کن و برکاتش را برای خانواده های بزرگوارشون ماندگار و یادگار نگهدار...

 

+ بسیجی خستگی را خسته کرده :)

++ انتقام از منافقین و آشوب طلبان ادامه دارد.

۲ نظر موافقین ۱۵ ۰ ۰۱ آذر ۰۱ ، ۲۳:۱۴
مرآت

غفلت در نگاه قرآنی، با ظاهر بینی انسان رابطه و اثرپذیری مستقیم دارد. گویی که ظاهربینی پایۀ نافهمی و گمراهی است و گویی که ظاهربینی هرگز به ژرف اندیشی و حقیقت جویی منتهی نمی شود.

شاهد مثال: یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ. (سوره روم،آیه 7) آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را می‌دانند، و از فرجام آن غافلند!

بیان چهار ویژگی برای غافلون: 1- بی ادراکی 2- سطحی نگری  3- هدایت ناپذیری 4- گمراهی.

شاهد مثال: وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَ الانْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالانعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ. (سوره اعراف،آیه 179) و قطعاً پایان کار بسیارى از جنیان و آدمیان دوزخ است. چرا؟

  • چون دلهایشان فهم نمی کند (بی ادراکی)
  • چون از چشم هایشان بصیرت زاده نمی شود (سطحی نگری)
  • چون گوش هایشان از شنیدن سخن حق طفره می رود. (هدایت ناپذیری)
  • چون هم سطح چهارپایان هستند (یعنی فاقد درک و شعورند) و بلکه گمراه‏ تر از چهارپایان. چرا؟ چون دچار ظاهربینی و غفلت هستند.

و بدین سان پروندۀ افراد ظاهربین و سطحی نگر، با حکم و قانون الهی به مُهر غفلت ممهور و مختومه اعلام می شود:  

شاهد مثال: أُولَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿نحل ۱۰۸خدا بر دل های آن ها و بر گوش و چشم آن ها مُهر نهاده و آن ها را در زمرۀ غافلان رها خواهد کرد.

و اما نتیجه: نتیجه این که خداوند بعد از مختومه شدن پروندۀ غافلون، بلافاصله حکم را انشاء می فرماید: لاجَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿نحل ۱۰۹  فرجام کار غافلانِ ظاهربین، بسیار خسارت بار است و روز رستاخیز، آن ها در زمرۀ زیان کاران خواهند بود...

 

 

پ.ن: دعایی از امام سجاد علیه السلام برای نجات از غفلت  --> اللّهم صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ٱجْعَلْنا مِنَ ٱلَّذینَ غَلَقُوا بابَ ٱلشَّهْوَةِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ ٱسْتَنْقَذُوا مِنَ ٱلْغَفْلَةِ أنْفُسَهُمْ .

۳ نظر موافقین ۸ ۰ ۱۶ مهر ۰۱ ، ۱۹:۵۴
مرآت

انتخاب و گرایش های رفتاری انسان، اگر مبتنی بر معیارهای الهی باشد، حتماً ارزشمند و سازنده است و می تواند مستوجب تحسین و تبریک باشد. اما انتخاب های مغایر با ارزش های الهی، حتی اگر نتیجۀ مطالعه و کاوش های عقلی هم باشد، از نظر من تعالی بخش و ارزشمند نیست و نمی تواند قابل تمجید و ستایش باشد...

 

 

+ انسان ها همه حق انتخاب دارند. اما هرکس باید نتیجۀ انتخابش را بپذیرد و پاسخگوی انتخابش باشد...

 

پ.ن: بداهه نویسی :)

۵ نظر موافقین ۴ ۰ ۰۸ مهر ۰۱ ، ۲۳:۳۹
مرآت

بگو مگو ها و آشوب های اخیر نشان از این دارد که جامعه دچار دوقطبی موافق و مخالف شده و خانواده ها و فامیل و همسایه به جان هم افتاده اند. پسر در مقابل پدر، برادر در مقابل برادر، دوست در مقابل دوست و همسایه در مقابل همسایه قرار گرفته و در سطحی بالاتر جامعه به شکاف سیاسی و اعتقادی گرفتار شده است...

و کیست که نداند نتیجۀ این انشقاق سیاسی و اعتقادی، علیه امنیت ملی کشور و به نفع اهداف سیاسی و افتصادی بیگانگان خواهد بود...

 

+ خدا کند آنهایی که تحریک به مبارزه می شوند، حداقل یک واحد الفبای مبارزه را خوانده باشند و بدانند که نباید دین و اخلاق و شرافت و انسجام ملی خود را و آرامش و امنیت وطن مادری شان را ناشیانه به نفع بیگانگان مصادره کنند...

۵ نظر موافقین ۵ ۰ ۰۵ مهر ۰۱ ، ۲۳:۲۳
مرآت

 

  • هرچند امنیت و آرامش کشورم برام خیلی خیلی مهمه!
  • هرچند به ثبات سیاسی کشورم بسیار بسیار علاقه مندم و شدیداً بهش مدیونم!
  • هرچند که اگر پاش بیفته تا قطرۀ آخر خونم را فدای امنیت کشور و انقلاب می کنم!
  • هرچند که معتقدم آمریکا و انگلیس و ائتلاف عبری عربی، آرزوی فروپاشی نظام ما را برای همیشه به گور خواهند برد!

اما، گاهی وقت ها ته دلم صدای وسوسه ای را می شنوم که می گوید: بگذاریم چند روزی هم این کوملۀ تجزیه طلب، این منافقین آدم کش، این سلطنت طلبان عیاش و این تکفیری های خون آشام بیایند و چند صباحی بر سرنوشت ما مسلط شوند؛ تا شاید یک سری آدم های ساده لوح و نمک نشناس، قدر آزادی و امنیت را بدانند و یاد بگیرند که روی دیوار هر ولگرد بیگانه پرستی یادگاری ننویسند و به دسیسۀ هر سلبریتی خودفروخته ای، امنیت و آرامش خودشون را به تاراج ندهند..... اما من می دانم و شما هم خوب می دانید که عِرق ملی و غیرت دینی ما چنین تجربه ای را نه می پسندد و نه اجازه می دهد!

خوب است دو نکتۀ کاربردی را از قرآن بیاموزیم که هر خبری را بدون سند از هر فاسق دریوزه ای نپذیریم و حرف هایی را بر زبان برانیم که به راستی و درستی آن یقین داشته باشیم:

  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ
  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا.

تإسف دارم برای کسانی که هر خبری را بدون تحقیق می پذیرند و کورکورانه به آن واکنش نشان می دهند،

تإسف دارم برای کسانی که ندانسته و نشناخته وارد گودی می شوند که صفر تا صد منافعش نصیب بیگانگان می شود.

در حیرتم از جماعتی که دم از هوشمندی و ذکاوت می زنند، اما، در میدان مسابقه، پرچم کشورشان را به نفع بیگانگان به آتش می کشند.

 

پ.ن:

  1. شامۀ سیاسی ات که سالم باشد، بوی توطئه را از فرسنگ ها آن طرف تر حس می کنی. در مسیر پیاده روی اربعین، از لابلای شایعات و پچ پچ های فضای مجازی، صدای تجزیه طلبان ورشکسته را می شنیدم. فقط اشتباه من این بود که به دوستم گفتم: ایرانی جماعت هرقدر هم بی مایه باشد، زیر پرچم فرومایه هایی مثل کومله و دموکرات سینه نمی زند! اما انگار بعضی ها اشتباهی ایرانی‌اند‍‍!!
  2. اربعین امسال برای من متفاوت از سال های قبل بود. ان شاءالله یادداشت هایش بماند برای سه هفته قبل از اربعین سال بعد.
  3. در تمام روزهای این سفر به یاد همراهان وبلاگی بودم...

 

۹ نظر موافقین ۸ ۰ ۲۹ شهریور ۰۱ ، ۱۷:۳۵
مرآت

از آموزه های پیاده روی اربعین این است که در مسیر حرکت عاشقانۀ زائران، پاک ترین رفتارها در روابط انسانی ظهور و بروز می یابد و ناب ترین جلوه های زندگی مؤمنانه به نمایش گذاشته می شود.

این ویژگی، در شرایطی که سبک زندگی غربی، فرهنگ ها را احاطه کرده، نشان از این دارد که امکان خروج از هژمونی حاکم بر جهان برای مسلمانان فراهم است و ملت های اسلامی می توانند بر ضد بردگی فرهنگی و استحمار نوین بشورند و خود را از قید و بند مدرنیسم بی روح رها کنند و مآلاً زمینه ساز تمدن بزرگ اسلامی باشند...

۰ نظر موافقین ۴ ۰ ۰۶ شهریور ۰۱ ، ۱۹:۳۴
مرآت

«غسیل الملائکه» یک لقب منحصر به فرد در تاریخ است که بهِ جوان 20 ساله ای بنام «حنظله» اختصاص دارد. داستان حنظله آن قدر مشهور است که نیازی به توضیح واضحات من ندارد.

اما خوب است بدانیم که بابای حنظله از دشمنان سرسخت اسلام بود که در جنگ اُحد، علیه لشگر اسلام می جنگید و اُحُد همان جنگی بود که حنظلۀ تازه داماد نیز در آن شرکت داشت و در رکاب پیامبر اسلام به شهادت رسید. نقل است که پدر حنظله، بعد از اتمام جنگ، جنازۀ فرزندش را در بین کشته ها پیدا کرد و بالای سر پسرش ایستاد و در تمجید او حرف هایی زد که بسیار شنیدنی و جالب است. (مایل بودید خودتان به تاریخ مراجعه کنید)

بابای حنظله که بعد از جنگ احد، پدر شهید محسوب می شد، بعد ها از روی ناچاری اسلام را پذیرفت. اما هرگز دست از خصومت با رسول خدا بر نداشت. او از چهره های مرموز منافقین و از طراحان مسجد ضرار بود. مسجدی که قرار بود پایگاه منافقین و مرکز انشقاق و دو دستگی مسلمانان شود. بابای حنظله بعد از ویران شدن مسجد ضرار از مدینه گریخت و برای همیشه متواری شد. اما بخوانید سرنوشت فرزند حنظله و نوه های این شهید را.

از حنظلۀ غسیل الملائکه فرزندی به دنیا آمد بنام «عبدالله» که نزد مادرش در مدینه رشد کرد، قد کشید، ازدواج کرد و پدر هشت فرزند پسر شد که همه رشید و شجاع بودند.

از حال و روزِ پسر حنظله در دورۀ امامتِ امیرمؤمنان و امام حسن مجتبی علیهما السلام اطلاعی در دست نیست. اما او با همۀ ایمان و دیانتی که داشت در قیام کربلا، امام حسین(ع) را تنها گذاشت و به یاری حضرت نرفت. دلیل شرکت نکردن عبدالله بن حنظله در قیام عاشورا این بود که نظر امام حسین (ع) در بارۀ فساد و شرابخوارگی یزید را باور نداشت!!

اما یک سال و اندی بعد از واقعۀ کربلا، فرزند حنظله به شام رفت تا فسادِ حکومتِ یزید را شخصاً بررسی کند و به یقین برسد. اینجا بود که حقّانیت قیام امام حسین علیه السلام برایش روشن شد. اما دیگر کار از کار گذشته بود و هیچ فایده ای برای او نداشت!

عبدالله فرزند حنظله بعد از بازگشت از شام، تصمیم گرفت مردم مدینه را علیه نماینده یزید بشوراند و بساطِ یزیدیان مدینه را از بیخ و بن براندازد. او در این باره، نظر امام سجاد علیه السلام را جویا شد. حضرت سیدالساجدین او را از این کار بر حذر داشت. اما عبدالله به نظر امام سجاد اعتنا نکرد و عَلَم شورش را برافراشت و واقعۀ حره را در مدینه به راه انداخت که جز قتل و غارت و جنایت و هتک حرمت زنان و دختران، ارمغانی برای شیعیان مدینه نداشت. در این واقعۀ سیاه، سپاه یزید، مردان مدینه را بی رحمانه قتل عام کردند و پردۀ عفت و پاکی زنان و دخترکان این شهر بزرگ را وحشیانه دریدند!!

نوشته اند که عبدالله و تمام فرزندانش در این شورش نابخردانه به قتل رسیدند. 

حقا که تاریخ عجب سرگذشت ها و سرنوشت هایی دارد... یک روز فرزند حنظله، نظر امام حسین علیه السلام در بارۀ فساد یزید را باور نمی کند و او را در قیام الهی اش تنها می گذارد، یک روز هم مجاهد تر از امام سجاد علیه السلام می شود و کورکورانه دست به شورش می زند و در نتیجه جان و مال و ناموس و عفت شیعیان مدینه را بر باد می دهد...

داستان واقعه حرّه نیز اگرچه عبرت انگیز است، اما من از بیان نتیجه اش واقعاً شرم دارم. اگر خواستید، گوگل  در حد فهم موضوع به شما اطلاعات خواهد داد.

 

+ شهادت امام سجاد علیه آلاف التحیة والثناء را تعریت عرض می کنم.

 

پ.ن: مستندات این یادداشت ==> واقعه حرّه، ابن حزم، ص 333 / ابن اثیر، الکامل، ج4، ص 103

 

 

۲ نظر موافقین ۷ ۰ ۳۱ مرداد ۰۱ ، ۲۳:۳۹
مرآت

از امتیازاتِ بزرگ عاشورا این است که مادران و همسران غیر بنی هاشم در آرمان خواهی و دفاع از حریم قدسیِ اباعبدالله، دوشادوش مردان و بلکه بالاتر از آن ها ایفای نقش کرده اند. به گونه ای که نمونه اش در تاریخ بی نظیر است. مثلاً:  

همسر زهیر بن قین، یاری سیدالشهدا علیه السلام را وظیفۀ خود می داند و در کنار شوهرش راهی کربلا می شود. حتی تاریخ نگاران نوشته اند که زهیر بن قین، با تشویق و ترغیب همسرش، به کاروان اباعبدالله علیه السلام پیوسته است!!

داستان مادر بزرگوار جناب وهب را هم شنیده اید که چگونه فرزند تازه دامادش را قدم به قدم تا پای شهادت یاری می کند و تکیه گاه او می شود. بعلاوه، نوعروس یکه و تنهای این خانواده نیز نه تنها خم به ابرو نمی آورد، بلکه از نظر معرفت و شناخت حتی جلوتر از خودِ وهب، قیامت و معاد را می بیند! و شنیدید که این دو بانوی باکرامت، در روز عاشورا مردانه تر از هر مردی پا در رکاب رزم گذاشتند و آن حماسۀ بی نظیر را آفریدند.

بانویی به نام «بحریه» همسر جنابِ جناده نیز، در کربلا حضوری شجاعانه داشت که دقایقی بعد از شهادت شوهرش کاری کرد کارستان. او با دست خود لباس رزم بر اندام فرزند نوجوانش پوشاند و به او دستور داد تا در یاری از امام زمانش لحظه ای درنگ نکند! (به نظر من این نوع شجاعت و ایثارِ مادرانه جز در حماسۀ بی نظیر عاشورا هیچ جای دیگری ثبت نشده است)

نوشته اند که عمرو، فرزند جُناده، به امر مادر نزد امام آمد و اجازۀ میدان خواست، اما امام نپذیرفت و به او فرمود، تو تازه پدرت را از دست داده ای و مادر به حضورت نیاز دارد، جوان عرضه داشت یا اباعبدالله، جانم به فدایت، مادرم خودش لباس رزم بر من پوشانده و خودش امر کرده است که به میدان بروم! ...

این نوجوان 13 تا 16 ساله با اجازۀ امام به میدان رفت و بعد از کشتن تعدادی از حرامیان، خدمت مادر بازگشت و پرسید. آیا از من رضایت داری؟ مادش گفت: رضایت من وقتی خواهد بود که تو را در رکاب مولایت شهید ببینم!! و عمرو، دوباره به میدان تاخت و آن قدر جنگید تا به شهادت رسید.

مقاتل نوشته اند که مادر عمرو بن جُناده، سر فرزندش را به سمت دشمن انداخت. آن گاه شخصاً شمشیر به دست گرفت و به سپاه دشمن حمله کرد. اما، امام (ع) او را از جنگیدن با دشمن باز داشت...

و امروز شاید خیلی از مداحان ما نمی دانند که این شعارِ معروف و ماندگار از رجزهای فرزند همین شیرزن است:

اَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاْمیرُ، سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذیرِ

عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ والِداهُ، فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظیر

لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحى، لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنیر

ترجمه: حسین، امیر و فرماندۀ من است و چه نیکو امیری! او موجب نشاط دل پیامبر است که مژدۀ سعادت و بیم از گمراهی می دهد. او فرزند علی و فاطمه است و آیا کسی را همانند او می‌شناسید؟ حسین، طلعتش مانند خورشید نیمروز و سیمایش همچون ماهِ درخشان است..

برخی نقل ها و گزاره ها در تاریخ و مقاتل عربی، علاوه بر بُعد حماسی و عاشورایی که دارند، سرشار از واژه های شیدایی و شعور و عشق هستند که شنیدن و خواندنش، عاشورازادگان و عاشورا پیشگان را تا کهکشان جنون به اوج می برد و حال و هوایی حسینی به انسان می بخشد. چه زیباست که مداحان محترم و منبری های عزیز ما به جای اشعار ناصواب و روضه خوانی های پر ابهام، بی هیچ پیرایه ای فقط مقتل های معتبر را بخوانند و فقط خلوص و دلدادگی یاران امام حسین علیه السلام را روایت کنند.

 

مستندات: مامقانی،عبدالله، تنقیح المقال، نجف، ج 2، ص 327 / مقرم، مقتل الحسین علیه السلام، قم، انوارالهدی، 1423 ق /  ابو مخنف، وقعة الطف، 1417 ق، ص 238 /  ابصارالعین، ص 50 و ... / ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 4، ص 104

 

۴ نظر موافقین ۶ ۰ ۲۶ مرداد ۰۱ ، ۰۰:۱۶
مرآت