https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

دوشنبه, ۳۱ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۳۹ ب.ظ

دیانت بد عاقبت!

«غسیل الملائکه» یک لقب منحصر به فرد در تاریخ است که بهِ جوان 20 ساله ای بنام «حنظله» اختصاص دارد. داستان حنظله آن قدر مشهور است که نیازی به توضیح واضحات من ندارد.

اما خوب است بدانیم که بابای حنظله از دشمنان سرسخت اسلام بود که در جنگ اُحد، علیه لشگر اسلام می جنگید و اُحُد همان جنگی بود که حنظلۀ تازه داماد نیز در آن شرکت داشت و در رکاب پیامبر اسلام به شهادت رسید. نقل است که پدر حنظله، بعد از اتمام جنگ، جنازۀ فرزندش را در بین کشته ها پیدا کرد و بالای سر پسرش ایستاد و در تمجید او حرف هایی زد که بسیار شنیدنی و جالب است. (مایل بودید خودتان به تاریخ مراجعه کنید)

بابای حنظله که بعد از جنگ احد، پدر شهید محسوب می شد، بعد ها از روی ناچاری اسلام را پذیرفت. اما هرگز دست از خصومت با رسول خدا بر نداشت. او از چهره های مرموز منافقین و از طراحان مسجد ضرار بود. مسجدی که قرار بود پایگاه منافقین و مرکز انشقاق و دو دستگی مسلمانان شود. بابای حنظله بعد از ویران شدن مسجد ضرار از مدینه گریخت و برای همیشه متواری شد. اما بخوانید سرنوشت فرزند حنظله و نوه های این شهید را.

از حنظلۀ غسیل الملائکه فرزندی به دنیا آمد بنام «عبدالله» که نزد مادرش در مدینه رشد کرد، قد کشید، ازدواج کرد و پدر هشت فرزند پسر شد که همه رشید و شجاع بودند.

از حال و روزِ پسر حنظله در دورۀ امامتِ امیرمؤمنان و امام حسن مجتبی علیهما السلام اطلاعی در دست نیست. اما او با همۀ ایمان و دیانتی که داشت در قیام کربلا، امام حسین(ع) را تنها گذاشت و به یاری حضرت نرفت. دلیل شرکت نکردن عبدالله بن حنظله در قیام عاشورا این بود که نظر امام حسین (ع) در بارۀ فساد و شرابخوارگی یزید را باور نداشت!!

اما یک سال و اندی بعد از واقعۀ کربلا، فرزند حنظله به شام رفت تا فسادِ حکومتِ یزید را شخصاً بررسی کند و به یقین برسد. اینجا بود که حقّانیت قیام امام حسین علیه السلام برایش روشن شد. اما دیگر کار از کار گذشته بود و هیچ فایده ای برای او نداشت!

عبدالله فرزند حنظله بعد از بازگشت از شام، تصمیم گرفت مردم مدینه را علیه نماینده یزید بشوراند و بساطِ یزیدیان مدینه را از بیخ و بن براندازد. او در این باره، نظر امام سجاد علیه السلام را جویا شد. حضرت سیدالساجدین او را از این کار بر حذر داشت. اما عبدالله به نظر امام سجاد اعتنا نکرد و عَلَم شورش را برافراشت و واقعۀ حره را در مدینه به راه انداخت که جز قتل و غارت و جنایت و هتک حرمت زنان و دختران، ارمغانی برای شیعیان مدینه نداشت. در این واقعۀ سیاه، سپاه یزید، مردان مدینه را بی رحمانه قتل عام کردند و پردۀ عفت و پاکی زنان و دخترکان این شهر بزرگ را وحشیانه دریدند!!

نوشته اند که عبدالله و تمام فرزندانش در این شورش نابخردانه به قتل رسیدند. 

حقا که تاریخ عجب سرگذشت ها و سرنوشت هایی دارد... یک روز فرزند حنظله، نظر امام حسین علیه السلام در بارۀ فساد یزید را باور نمی کند و او را در قیام الهی اش تنها می گذارد، یک روز هم مجاهد تر از امام سجاد علیه السلام می شود و کورکورانه دست به شورش می زند و در نتیجه جان و مال و ناموس و عفت شیعیان مدینه را بر باد می دهد...

داستان واقعه حرّه نیز اگرچه عبرت انگیز است، اما من از بیان نتیجه اش واقعاً شرم دارم. اگر خواستید، گوگل  در حد فهم موضوع به شما اطلاعات خواهد داد.

 

+ شهادت امام سجاد علیه آلاف التحیة والثناء را تعریت عرض می کنم.

 

پ.ن: مستندات این یادداشت ==> واقعه حرّه، ابن حزم، ص 333 / ابن اثیر، الکامل، ج4، ص 103

 

 

نظرات  (۲)

۰۲ شهریور ۰۱ ، ۱۳:۴۸ دامنه : دارابی

جناب حاج‌آقا مرآت سلام. از نوشته‌های بسیارمؤثر. هم برام تازگی داشت و هم تحلیلی نوشتید. خدا قلم شما را همآره تازه و مؤثر نگاه دارد. باور بفرما ازین داستان بی‌خبر بودم، هرچند حنطله سلام الله را می‌شناختم. خدا خیرتان دهاد.

پاسخ:
سلام بر آقا ابراهیم بزرگوار،
شما لطف دارید برادر، شرمنده می فرمایید.خدا بر عزتتون بیفزاید.
معتقدم که تاریخ اگر خوب استخراج شود، از این مقوله ها فراوان دارد.
ممنونم که می خوانید،

سلام

سرپیچی از ولی اینطوریه

خدا همه ماها رو هدایت کنه واقعا

نسل های بعد ما رو هم همینطور

پاسخ:
سلام برادر،
دعای خوبتان مستجاب ان شاءالله.
آمین.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">