https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

۵۳ مطلب با موضوع «تاریخ معاصر» ثبت شده است

امروز روی وایت برد نوشته بودم:

گاهی وقت‌ها یک بسیجی یا سپاهی یا فرماندۀ ارتش می‌تواند در ردیف مالک اشتر یا حتی بالاتر از مالک باشد.

پرسیدند مگر می‌شود؟

گفتم در نظامات دینی یا نظام سیاسی متکی بر دین، اطاعت از رهبر در این نیست که فقط خوب حمله کنی یا سلحشورانه بجنگی! سربازی در رکاب رهبر فقط کشتن یا کشته شدن نیست. سرباز بودن به این است که در صحنۀ کارزار، هم جنگاور خوبی باشی و هم جگر نجنگیدن داشته باشی. سرباز خوب کسی است که به وقتش آمادۀ فریاد باشد و به وقتش نخ و سوزن بردارد و دهانتش را محکم بدوزد! در غیر این صورت پای اطاعت پذیری‌اش می‌لنگد.

سئوال شد مگر نجنگیدن هم جگر می‌خواهد؟

گفتم بله! برای مردان جنگی گاهی نجنگیدن سخت‌تر از جنگیدن است و برای سخنوران هم سکوت کردن، گاهی سخت‌تر از فریاد است.

پرسیدند حالا رابطۀ این بحث با مالک اشتر چیه...

ماجرای جنگ صفین را برای‌شان گفتم که مالک اشتر در چندقدمی خیمۀ معاویه بود و فقط چنددقیقه‌ فاصله داشت تا افتخار کشتن معاویه را از آنِ خود کند و پیروزی را برای سپاه مولایش رقم بزند. علی علیه‌السلام برایش پیغام داد تا دست از جنگ بردارد. اما مالک که پیروزی را نزدیک می‌دید، در وهلۀ اول گوش نکرد. امام بار دوم پیکش را فرستاد با این مضمون که اگر می‌خواهی علی را زنده ببینی جنگ را رها کن!

و مالک با این پیغام، جنگ را با همۀ امتیازاتش رها کرد و پیروزی را به معاویه واگذاشت...

گفتم ربط این موضوع با مالک اشتر در این است که اِعلان سیاست‌های جنگ از اختیارات رهبری است. همان قدر که جنگ با صهیونیست‌ها برای من و شما شیرین است، برای رهبری هم، جهان اسلام و جبهه مقاومت و بیداری ملت‌ها مهم است و جمع بین این ها الزاماتی دارد که نوعاً از تشخیص من و شما خارج است.

با این توضیح، بسیجی یا سرباز خوب باید چشمش به اشارۀ رهبر باشد. اگر امر به خویشتن‌داری کرد و اگر وعدۀ تنبیه متجاوز داد، برای حضرت آقا چند و چون نسازد. نگوید چرا دیر شد؟ چرا نشد؟ چرا این‌جور، چرا آن طور. یا اگر رهبری، تحت فشار جاهلان و احمق‌های زمان و یا به هر دلیل دیگری تصمیم دیگری گرفت و مثلاً تاکتیک یا زمان جنگ را تغییر داد، سرباز نباید چون و چرا کند و بگوید پس کو؟ چی شد اون وعده‌ها و تهدیدها؟!

با این حساب اگه این روزها از صورتی‌ها سرزنش شنیدید یا چهارتا سلبریتی بی‌غیرت تیکه پراندند و اگر بعضی آدم‌های لاف‌زن و خودتحقیر، حرف مفت زدند، زود از کوره در نروید، شرمنده نشوید، خودتون و داشته‌هاتون را زیر سئوال نبرید، رهبرتون را توی تنگنا قرار ندهید، در چنین شرایطی آرام باشید، به حقانیت راهتون افتخار کنید و از خدا فاصله نگیرید. نمیگم از بددهنی احمق‌ها غمگین نشوید، نه! غمگین شدن عیبی ندارد. اما، قهر نکنید، مأیوس نشوید و چون و چرا نداشته باشید. بگویید هرچی رهبرم بگه درسته. رهبر اگر گفت بمب هسته‌ای حرامه، فوراً بپذیرید و اگر دستور داد بمب هسته‌ای بسازید، درنگ نکنید. نگویید چرا دیروز حرام بود و امروز مجازه!

من و شما اگر این قاعده را پبپذیریم، دیگه فرقی نداره که در سال 37 هجری شمشیرزن جنگ صفین باشیم یا بسیجی سیدعلی در سال 403 شمسی! با این دست‌فرمان هرجا که باشیم مالک اشتر علی خواهیم بود... ... ... ...

۵ نظر موافقین ۶ ۰ ۳۱ فروردين ۰۳ ، ۰۱:۳۷
مرآت

دیروز بعد از بازگشت از میدان آزادی، کنار غرفه محیط زیست نشستم و ره‌آورد راه‌پیمایی 22 بهمن 1402 را این‌جور در دفتر خاطراتم نوشتم:

*** * ***

امسال جشن پیروزی انقلاب اسلامی در تهران چند ویژگی‌ جدید داشت:

  • ذوق و شوق مردم بدون رتوش روایت می‌شد،
  • حماسۀ وحدت ایرانیان رساتر حکایت می‌شد.
  • شعارهای نسل نو با واژۀ امید قافیه می‌بست.
  • سرود بیداری ملت با نوای دینداری نواخته می‌شد.
  • فرماندهان سپاه و ارتش در آغوش مردم جای داشتند.
  • صندوق‌های کمک به مقاومت غزه و فلسطین بوی سخاوت می‌داد.
  • خون سرخ شهیدان انقلاب، گلگون‌تر از همیشه بر دشت دل‌های بیقرار می‌رویید.
  • عملیات نمایشی چتربازان با پرچـم فلسطین در آسمان میـدان آزادی تماشایی تر بود....

 

۲ نظر موافقین ۹ ۰ ۲۳ بهمن ۰۲ ، ۲۳:۱۸
مرآت

از روز طوفان الاقصی تا الآن هیچ روزی نبوده که به فکر ماجرای غزه نبوده باشم. واقعه جانسوز کرمان هم که اتفاق افتاد و پرپر شدن کرمانی‌های عزیز را دیدم، دردم دوچندان شد و حالا داغ مردم غزه‌ را بیشتر حس می‌کنم‌‌. هر روز  مرور می‌کنم زخم ‌های حادثه دلخراش کرمان را و داغ بمباران‌های دم به دقیقۀ غزه را!

توی ذهنم ترسیم می‌کنم حادثۀ  کرمان را که به ازای هر شهید و هر مجروح، حداقل ده‌ها نفر امدادگر و کمک‌رسان و تخصص‌های پزشکی و پرستار داشتیم با کلی امکانات دارویی و تجهیزات بیمارستانی. اما مردم بی پناه غزه، نه خانه و سرپناهی دارند نه کسی هست که زخم‌شان را التیام ببخشد، نه غمخواری دارند که دلداری‌شان دهد و نه بازماندۀ فارغ‌البالی دارند که تسلای خاطرشان باشد! و سخت‌تر از همه این که آب و برق و غذا و دارو هم مزید بر رنچ آن‌هاست که باید نداشتنش را تحمل ‌کنند و باید صبورانه در نوبت جراحی معطل بمانند تا شاید انفجار مهیب بمب‌های فسفری جسم مجروح‌شان را از عمل جراحی بی‌نیاز کند و بدن قطعه قطعه‌شان را کنار خانه‌های ویران‌شان به خاک بسپارد.

داغ غزه و فلسطین بعد از 106 روز  هنوز برای من تازه است و هنوز  فکرم را رها نمی‌کند و چون می‌ببینم دست و بالم آن‌قدر بسته است که کاری از دستم ساخته نیست، به شدت احساس نابودگی می‌کنم و داغم بیشتر می‌شود. دارم آن‌قدر این در و آن در می‌زنم تا راهی پیدا کنم که بتوانم حداقل به اندازۀ ذره‌ای نسبت به مظلومان غزه وگروه‌های مقاومت فلسطینی ادای دین کنم... 

*** * ***

حالا اما چندروزی است که بخشی از وقتم را گذاشتم برای روایت‌گری جنگ غزه، برای پاسخ به بعضی شایعه پراکنی‌ها و ابهام‌آفرینی‌های امپراطوری رسانه‌های صهیونیستی و برای رُفت و روبِ به من‌چه‌ها و به ماچه‌های اونهایی که هنوز در مرداب خودتحقیری و بی دردی گرفتارند!

 

+ و خدارو شکر این روزها احساس بودگی بیشتری دارم.

 

++ حلقه‌های دانش‌آموزی و بعضی مراکز آموزشی ما نیاز بیشتری به روایت‌گری دارند.

 

۷ نظر موافقین ۸ ۰ ۰۱ بهمن ۰۲ ، ۲۲:۳۳
مرآت

 

  • کشتن با کشتن چه فرقی داره.
  • هردو دارن اشتباه می‌کنند، فلسطینی باشن یا اسراییلی.
  • چرا باید داغدارشون باشیم.
  • چرا باید دفاع کنیم ازشون؟
  • اصلاً کشتن یا نکشتن اونا چه ربطی به ما داره؟
  • ما هیچ‌کدوم رو نمی‌شناسیم.
  • نمی‌دونیم حق با کیه، نمی‌دونیم ظالم کدومه مظلوم کدومه! پس نه حمایت می‌کنیم، نه محکوم...
  • این‌ حمایت‌های خیابانی، این شور وحال رسانه‌ای برای حمایت از فلسطینی‌ها، کار چارتا آدم جوگیر و احساسی و بیسواده که دارن ملت بیچاره رو تحریک می‌کنن.

 

 

+ این حرف‌ها، تراوش فکری مقدس نما‌های انجمن حجتیه و پیروان اخباری‌گری است که این روزها کم و بیش در حال نشر است.

 

پ. ن:

  1. به نظرم این‌ مقدس نماهای بی‌درد، از پیروان عبدالله بن عمر، سعدبن عمر و حارث‌بن حوط هستند که حتی با حضور امام حاضر هم، حق را نشناختند و برای دفاع از حق بهانه جویی ‌کردند. در نتیجه به بهانۀ نشناختن حق، با ظلم معاویه کنار آمدند و از علی علیه‌السلام حمایت نکردند: حکمت 262 نهج البلاغه
  2. اونهایی که این روزها، چشم‌شون رو به روی حقایق می‌بندند و نسبت به حوادث غزه و فلسطین بی تفاوت می‌گذرند، یا ترسو و ذلت ‌پذیرند یا جاهل و بی غیرت که دارند تلاش می‌کنند ماهیت‌شون را پشت جریان مرموز مذهبی نماهای زاهد پیشه پنهان ‌کنند.
  3. حجتیه‌ای ها و پیروان اخباری‌گری بدانند که نتیجۀ بی تفاوتی آن‌ها در ماجرای غزه و فلسطین، بی هیچ تردیدی کمک به صهیونیست‌های ظالم خواهد بود.
  4. افرادی که غیبت امام معصوم را بهانه‌ای برای سکوت خود می‌دانند؛ مطمئن باشند که در روز حادثه، حتی با حضور امام معصوم هم بهانه‌ تراشی خواهند کرد.

 

۳ نظر موافقین ۱۰ ۰ ۲۱ دی ۰۲ ، ۲۲:۰۱
مرآت

چهارشنبه‌ای که گذشت، تا مرگ سرخ فاصله‌ای نبود.

اما انگار تقدیر مقدر نبود.

و انگار سلسۀ قیادت هنوز به زلف قافلۀ شهادت گره نخورده بود.

 

+ خدایا قدم‌های قیادتم را بر قبلۀ قبیلۀ عصمت و سیادت مستحکم فرما و مُهر هدایت‌شان را بر پیشانی ارادتم بنشان و مرا بر آستان محبت‌شان بمیران.

*** * ***

ای سفیر نسترن در قرن خاک
ای صدای لاله در عصر مغاک
 
ای زمان محکوم محرومیتت 
ای زمین تاوان مظلومیتت
 
خاک آدم تا ابد گلگون توست 
از خدا تا خاک رد خون توست
 
زخم دیدی تا زمین غلغل کند 
تیغ خوردی تا شقایق گل کند...

 

شهادت زائران مکتب مقاومت، در کربلای کرمان تسلیت باد.

پ.ن:

  1. به نظرم آن‌چه در کرمان اتفاق افتاد، مرگ قطعی جریان ننگین زن زندگی آزادی بود و مرگ زودرس جلادان صهیونیست.
  2. شعر از احمد عزیزی.
۴ نظر موافقین ۹ ۰ ۱۵ دی ۰۲ ، ۲۱:۵۰
مرآت

این روزها هنوز دغدغۀ اصلی‌ام مسئلۀ غزه و فلسطین است. اما روند تحولات و خبرهای این طوفان را که مرور می‌کنم می‌بینم رژیم غاصب صهیونیستی غیر از ویرانگری و کشتن زنان و مردان و کودکان بی‌گناه هیچ دستاوردی در این نبرد نداشته است، اما جبهه مقاومت حداقل به اندازه 70 سال، آسیب و خسارت و تلفات نظامی و سیاسی و روانی و دنیایی از وحشت و بی آبرویی و استیصال را بر رژیم کودک کش اسرائیل تحمیل کرده است.

داغ عزیزان غزه برای ما همچنان ناگوار است. اما مقاومت‌ بی نظیرشان مایۀ غرور و افتخار است. خداوند بر صبوری و عیرت و مقاومت‌شان بیفزاید.

۳ نظر موافقین ۱۳ ۰ ۱۱ دی ۰۲ ، ۲۲:۵۳
مرآت

خوب است به تاریخ، نگاه موزه‌وار نداشته باشیم. نگاه آموزه‌وار داشته باشیم.

***

می‌گفت: منافقین اهل آدم‌کشی و جنگ نبودند. اهل ترور نبودند. ولی بدرفتاری سپاه و وزارت اطلاعات موجب شد که به این سمت و سو کشیده شدند!

و می‌گفت: از اول انقلاب، امام خمینی و بعضی علما با رجوی مخالف بودند و آنها را طرد کردند. همین طردکردن‌ها باعث شد که آن‌ها به فاز نظامی و درگیری مسلحانه وارد شدند، اگر با آنها مدارا می‌شد و اگر آن‌ها را در حکومت سهیم می‌کردند؛ سازمان وارد فاز نظامی نمی‌شد!

بهش گفتم: اولاً پروندۀ وجودی سازمان منافقین هنوز باز است، هنوز نشریات، روزنامه‌ها، کتاب‌ها و مصاحبه‌های آن‌ها در آرشیوها موجود است. هنوز افکار و ایدئولوژی آن‌ها و هنوز بعضی چهره‌های شاخص آن‌ها در دسترس‌اند و می‌توانند گواهی دهند که آنها چه جانورانی بودند. لذا، خیلی راحت می شود به چیستی و ماهیت وجودی آنها پی برد. فقط کافیه یه ذره به خودتون زحمت بدهید و اسناد و مدارک آنها را بخوانید و حرف‌ها و مصاحبه‌هایشان را گوش دهید تا مخوف بودن و جهنمی بودن و فاشیست بودن آنها را باور کنید. اما من برای روشن شدن ذهن شما فقط به چندتا کد اشاره می‌کنم:

اول این‌که شالودۀ سازمان جهنمی منافقین در سال‌های قبل از انقلاب بر مبنای جنگ مسلحانه پایه ریزی شده بود و مشی مبارزاتی‌اش را آموزش چریکی و ترور مأموران شاه اعلام کرده بود. پس، قیام مسلحانه از دهۀ پنجاه به نام سازمان ثبت شده است.

دوم این‌که منافقین ترورهاشون را از سال 51 شروع کرده بودند. نمونه‌هایش را این‌جا بخوانید.

سوم این‌که در روزهای اوج انقلاب وقتی مردم در خیابان‌ها علیه رژیم پهلوی شعار می‌دادند و زیر گلوله مأموران حکومت نظامی شاه شهید می‌شدند؛ منافقین که تازه از زندان آزاد شده بودند، فقط کارشان این بود که اسلحه‌ و مهمات پادگان ها را به سرقت می‌بردند و در خانه‌های تیمی مخفی می‌کردند..

چهارم این‌که غائلۀ گنبد، آتش زدن خرمن‌های گندم، عضوگیری از دانش‌آموزان، تشکیل خانه‌های تیمی، تشکیل هسته‌های میلیشیا، درگیری‌های خیابانی، آموزش دوره‌های چریکی، آموزش‌ شکنجه و آموزش‌های مخفی‌کاری، همه از اولویت‌های اصلی سازمان منافقین بود که از روزهای اول پیروزی انقلاب آشکار بود. با این وجود، آیا امام و علما با منافقین بدرفتاری کردند یا منافقین بودند که مقابل نظام و مسئولین ایستادند؟

پنجم این که، اوایل انقلاب، سرکردۀ منافقین از طریق رسانه‌ها درخواست کردند که با امام خمینی ملاقات کنند، اما امام فرموده بودند باید اسلحه‌ها را زمین بگذارند، اگر یک در هزار هم در این‌ها صداقت باشد من خودم به نزد آنها می روم  و این یعنی که منافقین نه فقط یک حزب سیاسی، بلکه یک سازمان تروریستی و جنگ‌افروز بودند که داشتن اسلحه و مهمات را جزو ساختار تشکیلانی و از بدیهیات خود می‌دانستند! دو سند:

  •  صحیفه امام، جلد 14، سخنرانی امام، اردیبهشت ۱۳۶۰ در دیدار با روحانیون آذربایجان شرقی و غربی
  • دوم: این‌جا 

ششم این که منافقین، کلاً قانون اساسی را قبول نداشتند و حتی اعلام کردند که به قانون اساسی جمهوری اسلامی رأی نمی‌دهند، خب چطور می‌توانستند رئیس جمهور کشوری شوند که قانون اساسی‌اش را قبول نداشتند؟ پس، این هم مشکل خودشان بود نه ممانعت مسئولان سپاه و اطلاعات.

هفتم این که غیر از شهید مطهری که به دست گروه کثیف فرقان به شهادت رسید، شهیدان عزیز حاج مهدی عراقی، شهیدان مدنی، دستغیب، صدوقی و اشرفی اصفهانی (شهدای محراب) شهید بهشتی و 72 تن، خود رهبری، شهیدان رجایی، با هنر و شهیدان لاجوردی و صیاد شیرازی و بالاخره 17 هزار مردم بیگناه (شهدای ترور) همه به دست منافقین بی رحم اتفاق افتاده است.

و آخر این‌که، مگر منافقین سهمی هم داشتند؟ کدوم سهم؟ کدوم حق؟ از کجا این سهم را آوردند؟! مگر نظام خان‌سالاری داشتیم که سهم‌خواهی کنند. سهم منافقین اگر آدمکشی بود که به اندازه کافی مردم بی‌گناه را کشتند. اگرهم منظورشون خدمت است که مردم آن‌ها را باید بپذیرند. وقتی مردم آنها را نخواستند و اونها هم به دلیل جنایت‌هاشون به خارج از کشور گریختند، دیگر چه حقی برای آن‌ها باقی می‌ماند؟

یادداشت قبلی‌ام در همین موضوع: چیستی یک گروهک تروریستی

 

۲ نظر موافقین ۵ ۰ ۰۸ آذر ۰۲ ، ۲۲:۲۰
مرآت

... یک استاد تقریباً معروف علوم سیاسی دانشگاه که ظاهراً تحت تأثیر جو رسانه‌ای، دلش برای مردم غزه به درد آمده و مثلاً افکار و گفتارش را به سمت مظلومان غزه اصلاح کرده بود. امروز دوباره تفکرات عجز‌آمیزش گل کرد و در بارۀ جنگ با صهیونیست‌ها این‌جور گفت:

اگر هدف فلسطینی‌ها پیروزی بر اسرائیل باشد من یقین دارم که هرچه بجنگند بازهم نمی‌توانند به آن‌چه می‌خواهند برسند.

منم که از اسارت فکری‌ این استاد واقعاً رنج می‌کشیدم بهش گفتم.

شاید فلسطینی‌ها نتوانند به آن‌چه می‌خواهند برسند، اما می‌توانند کاری کنند که اسرائیل هم به آن‌چه می‌خواهد نرسد!! و این یعنی ناکامی صهیونیست‌ها :)

فنجان چای را رها کرد و گفت چرا هرچی من میگم، شما مسیر جدیدی باز می‌کنی.

بهش گفتم آخه من بر مبنای امید حرف می‌زنم و برای مقاومتِ فلسطین اصالت قائلم. ولی شما از روی ترس و یأس فرمایش می‌کنی و با فرهنگ مقاومت بیگانه‌ای...

 

 

۵ نظر موافقین ۱۱ ۰ ۲۲ آبان ۰۲ ، ۲۳:۱۷
مرآت

چند شبی هست کلاً خواب و قرار ندارم. مدام خبرهای غزه و فلسطین را دنبال می‌کنم. از هر سایت یا هر منبع داخلی و خارجی چه فارسی باشد یا غیر فارسی خبرهای غزه مظلوم و قهرمان را دنبال می‌کنم و چون با زیر و بم خبر و چَم و خَم اطلاع‌ رسانی آشنایی دارم. خودم راست و دروغ‌ها یا کم و زیادهای خبر را می‌فهمم و حتی با همین شناخت، بعضی تحولات جنگ را هم پیش‌بینی می‌کنم.

دیشب از دم غروب بی‌قرار غزه بودم و تا صبح آرام نداشتم. همه‌ش درحال دعا و توسل بودم، ذکر می‌گفتم و دم به دم اخبار فلسطین را رصد می کردم. بعد از نماز صبح اما یک مصاحبه از ملعون نتانیاهو شنیدم که تا حدودی خیالم را راحت کرد و تازه فهمیدم که اون جلاد بی رحم چه‌قدر درمانده و مستأصل است و چه‌قدر این دعاها و این حمایت‌های خیابانی و رسانه‌ای علیه اون‌ها اثرگذار و نتیجه بخش بوده و فهمیدم به همان اندازه که حوادث غزه برای ما دردناک و غم انگیز است، حملات مقاومت در تلاویو برای رزیم کودک‌کش صهیونیستی ده‌ها برابر مرگ‌آور و کُشنده‌تر است و دنیا تازه دارد می‌فهمد که افسانۀ شکست ناپذیری صهیونیست‌‌ها فقط یک توهم است.

 

+ بالاخره با پیگیری‌های زیاد، موفق شدم در تیپ یکم لشگر محمد رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله برای اعزام ثبت نام کنم. امیدوارم ثبت‌نام کردن‌شون برای دست به سر کردن متقاضیان نباشد :) در هر صورت به قول فرمانده تیپ: «امیدواریم خود مردم غزه جنگ را با پیروزی تمام کنند! ولی اگر نیاز شد ان‌شاءالله ما هم هستیم»

++ اعزام نیرو از طرف ایران فعلاً نه به مصلحت است و نه ممکن، اما ثبت نام برای اعزام و مشارکت در پویش‌های حمایت از غزه را بسیار مفید، کارساز و ضروری می‌دانم.

 

پ.ن: شما رو به خدا دعا و توسل و کمک‌های مالی برای تقویت جبهۀ مقاومت یادتون نره.

۳ نظر موافقین ۱۴ ۰ ۰۶ آبان ۰۲ ، ۲۲:۲۱
مرآت

حالم بهم میخورد از بعضی آدم‌های به ظاهر انسان که حتی یک ذره عاطفه و احساس در وجودشون پیدا نمی‌شود. حالم بهم می‌خورد از آدم‌هایی که از بودن و زندگی کردن فقط بلدند بخورند، بخوابند و عیاشی کنند و یاد گرفته‌اند که زنده باشند تا خوب بلولند! واقعاً حالم بد می‌شود از آدم‌هایی که اگر تمام انسانیت هم نابود شود، آن‌ها فقط نگران این هستند که مبادا شکم‌شان و عیاشی‌شان آسیب ببیند. به خدا قسم گاهی افسوس می‌خورم که چرا این ملوسک‌های عروسکیِ زن زندگی آزادی به اندازه یک ارزن هم درکی از زندگی و همزیستی انسانی ندارند.

به خدا قسم شرم دارم از این که بگویم در سرزمین تمدنی ایران عزیز من، آدم‌هایی هستند که نه فقط از تیکه تیکه شدن هزاران زن و کودک بی‌گناه غزه ناراحت نیستند، بلکه حاضرند پای جلادان آمریکایی و اسرائیلی را هم به خاطر این جنایت‌ هولناک ببوسند:(

و حالا وقتی این آدم‌نماها را می‌بینم تازه معنی فریاد سرور آزادگان جهان را می‌فهمم که چرا به آن قوم سیاه‌دل فرمود: اگر دین ندارید، حداقل آزاده باشید!! و تازه مفهوم کلام مولا علی علیه‌السلام را می‌فهمم که چرا خطاب به مردم منافق و بی‌غیرتِ زمان خود فرمود: یا اشباه‌الرّجال ولا رجال...

***   ***   ***

اما دیروز و امروز به همراه چند نفر از دوستان رفته بودیم مراکز سپاه و بسیج و هلال احمر و امثال این‌ها که ما را به عنوان نیروی داوطلب به فلسطین یا غزه اعزام کنند. اما به هر دری زدیم نشد. گفتیم آموزش دیده‌ایم، گفتند مجوز اعزام نداریم! گفتیم خدمات پزشکی بلدیم، گفتند فعلاً نمی‌شود! گفتیم در رانندگی حرفه‌ای هستیم، گفتند دستور نداریم! گفتیم کار خبرنگاری و فعالیت رسانه‌ای بلدیم، گفتند فعلاً اجازۀ این کار را نداریم! گفتیم کار کفن و دفن شهیدان و نماز میت و این چیزها، بازهم قبول نکردند! آخر به همین تجمع حمایت از فلسطین اکتفا کردیم و رفتیم میدان انقلاب و به عنوان کمترین اقدام، خودمون را در مصیبت جانکاه مردم مظلوم غزه و فلسطین سهیم کردیم و شعار دادیم و از جنایت‌‌های وحشیانۀ صهیونیست‌ها اعلام انزجار کردیم. بعد هم به اتفاق هم تصمیم گرفتیم حداقل 50 درصد موجودی کارت بانکی‌مان را برای حمایت از مردم غزه و فلسطین هدیه کنیم. ولی چون مبلغ آن چشمگیر نبود، در سایت اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری به حساب مخصوص واریز کردیم تا به برکت کمک‌های خوب دیگران، محلی از اِعراب داشته باشد و ان‌شاءالله قبول افتد.

اماتر این‌که، بسیار خوشحالم از این‌که می بینم در کنار آدم‌نماهای جریان آلودۀ زن زندگی آزادی و در کنار یک عده آدمک‌های جیره‌خوار سلیبریتی که فقط بلدند جَویده‌های جاهلیت مدرن را نشخوار کنند؛ بحمدالله انسان‌های شریف و غیرتی فراوان داریم که از قضا وظیفۀ اصلی دفاع از شرافت این مرز و بوم همیشه بر دوش آن‌ها بوده و اتفاقاً همین‌ها هستند که همیشه برای کشور دوست داشتنی ایران اسلامی اعتبار و افتخار می‌آفرینند. کثرالله امثالهم...

 

۴ نظر موافقین ۱۴ ۰ ۲۶ مهر ۰۲ ، ۲۳:۳۳
مرآت