https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

۹ مطلب در مرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

شاید از محتوای نوشته‌هایم متوجه شده‌اید که در مناسک دینی و اعمال عبادی، آدم نوگرا و نواندیش هستم و در اعمال مذهبی معمولاً از عوام‌زدگی و رفتارهای وهن‌آمیز و غیر عقلانی فاصله می‌گیرم، یعنی جوری رفتار می‌کنم که دختر و پسر امروزی و تحصیلکرده‌های روشنفکر نسبت به مناسک مذهبی تصور خرافه انگارانه و مضحکه‌وار پیدا نکنند.

اما گاهی وقت‌ها برخلاف عادت، بدجوری دلم هوای عوامگرایی می‌کند. حتی گاهی دنبال بهانه و فرصت می‌گردم که بزنم تو فاز رفتارهای غیرعالمانه و عوام پسند!

سفر اربعین امسال، از همان وقت‌هاست که می‌خواهم برای اولین بار به خاطر گل روی بعضی دوستان خاص و به خاطر عزیزان وبلاگی عادت نواندیشانه را کنار بگذارم و به شکل سنتی و عوامگرایانه در کربلا و نجف به یادشان باشم.

برای این کار، یک فهرست بلند بالا از اسامی افراد حقیقی و مجازی با خط خودم نوشتم تا هم موقع خدمت به زائرین و هم موقع زیارت امامان بزرگوار همراهم باشد تا بتونم خیلی راحت و با ذکر نام برا‌شون از خدا طلب حاجت و مغفرت کنم. با این استدلال که هیچ کس از دوستان فراموش نشود و هیچ اسمی از قلم نیفتد :)

 

پ.ن:

  1. این روزها به خاطر مظلومان غزه و لبنان و یمن واقعاً حالم گرفته است. تقاضا دارم هرجور که می‌تونید براشون دعا کنید.
  2.  نفرتی شدید دارم از صهیونیست‌های جنایتکار که جز با نابودی‌شان آرام نخواهم گرفت.

بعدا نوشت: کامنت‌های شما را میخوانم. اما تا پایان موکب به دلیل مشغله پاسخ نمی‌تونم بدم.

۱۳ نظر موافقین ۱۳ ۰ ۲۱ مرداد ۰۳ ، ۲۲:۵۲
مرآت

اربعین نزدیک است، خدا بخواهد امسال هم عازمم. بعنوان خادم موکب.

کار ما امسال پخت نان، توزیع 20 هزار غذا در هر روز، توزیع شربت، تعمیرات لباس، تعمیرات کفش و خدمات مشابه است که ان‌شاءالله 15 روز  با 135 خدمه در خدمت زائران اباعبدالله علیه‌السلام خواهیم بود.

اما امسال قرار است در مراسم اربعین به یاد آرمان قدس هم باشیم و مردم مظلوم غزه و فلسطین را هم در ثواب زیارت‌ها و خدمات خودمون سهیم کنیم. قراره است مظلومیت و صبوری مسلمانان آن سرزمین مقدس را در امتداد اربعین فریاد بزنیم. و قرار است صدای دادخواهی‌شان را در خط عاشورا و کربلای سیدالشهداء بر سر آل یزید و آل عصیان آوار کنیم. هرچند که پیروان اسلام آمریکایی و متحجرهای نفاق‌انگیز تشیع انگلیسی این حرکت را برنتابند.

آخه، نمی‌شود که عزادار امام حسین علیه‌السلام باشیم ولی از جنایتگری یزیدهای زمان حرف نزنیم. نمی‌شود که فقط سینه بزنیم، روضه بخونیم ولی در برابر شمر زمان و حرمله‌های زمان سکوت کنیم...

بذارید راحت‌تر حرف بزنم و یه کم نقد کنم عقاید تاجر مسلکی بعضی مسلمان‌‌نما ها را.

الآن هزار و سیصد و اندی سال است که داریم برای واقعه کربلا سیاه می‌پوشیم. تسلیت می‌گیم، مجلس عزا برگزار می‌کنیم، علَم و کُتل راه می‌اندازیم، اشک می‌ریزیم. به سر و سینه می زنیم. مقتل و زیارتنامه می‌خوانیم. اما برای چی؟

برای این که فقط بگیم عزاداریم؟

برای این که نشون بدیم مشکی‌پوش هستیم؟! همین؟

برای این که عزادار باشیم و گریه کنیم؟

واقعاً وظیفۀ شیعه این است؟

آیا امام حسین شهید شد که شیعه مزد بگیر عزای امام باشد؟

آیا عاشورا اتفاق افتاد که شیعه فقط داغدار بماند و غمگین باشد؟

عزاداری با این انگیزه واقعاً چه نتیجه‌ای برای اسلام دارد؟

آئین سوگواری اباعبدالله اگر برانگیختگی نداشته باشه و اگر موجب حق‌طلبی و خیزش و ظلم ستیزی نشود به درد چی می‌خورد؟

این که من هر روز بگم کاش کربلا بودم و یاری‌ات می‌کردم کافیه؟

شیعه واقعاً وظیفه‌اش همینه؟ اگر این باشد که خیلی راحته. با این تعریف باید بگیم که یزید اولین کسی است که به بهشت خواهد رفت. چون برگزار کنندۀ اولین مجلس عزای اباعبدالله، خود یزید ملعون بود!!

مع الوصف، اگر وظیفۀ شیعه‌ را فقط در گریه کردن و سینه زدن خلاصه کنیم و هیچ کاری با ظلم و ظالم نداشته باشیم؟ به نظرم در حق ائمۀ علیهم‌السلام جفا کرده‌ایم.

گریه بر امام حسین علیه‌السلام یک سلاح برّنده و یک فضیلت هدفمند است برای بیدارگری، برای عاشورا سازی و برای  آگاهی بخشی به جامعه تا ظلم را و ظالم را و یزید و یزیدیان زمان را بشناسند و به دفاع از مظلوم برخیزند و خود را برای قیام منجی عالم آماده کنند.

در فرهنگ شیعه و عاشورا، گریه بر اباعبدالله و یاران عاشورایی‌اش ثواب دارد، اما پیام‌های عملی و جهادی هم دارد که ره‌آورد آن را  باید در فریاد و در وظایفی فراتر از گریستن جستجو کنیم...

 

+ دعاگو و نایب‌الزیاره تک‌تک دوستان و همراهان عزیز بیانی خواهم بود. ان‌شاءالله.

۴ نظر موافقین ۱۱ ۰ ۱۹ مرداد ۰۳ ، ۱۵:۱۸
مرآت

اولین جشن تولد، دست‌خطی برایش نوشتم در دو سطر با مضمون نماز.

 وقتی 12ساله شد. نامه را گرفت تا پیش خودش نگه دارد.

متن نامه:

پسرم؛ من فرجام یک آغازم - در اقامۀ اولین نماز- اما مشتاقم که تو از پلّۀ اولین نیاز به آغاز برسی!؟

عزیز دلبندم؛ ساحَت نیازت را  با زیور نماز زینت کن و بخواه که اقامۀ نماز، مُهر پایان آرزوهایت باشد..

                                                                   نام و امضاء

۵ نظر موافقین ۸ ۰ ۱۵ مرداد ۰۳ ، ۲۳:۰۶
مرآت

 پرده اول، جبهه دفاع از فلسطین: آرمان دفاع از فلسطین و آزادی قدس، اولین بار در ایران پس از انقلاب شکل قانونی به خود گرفت که ابتدا به صورت شعار مرگ بر اسرائیل فرهنگ‌سازی شد  و بعداً به شکل ساختارمند صدای آن به آن سوی مرزها سرایت کرد.

جنبۀ عملی شعار مرگ بر اسرائیل هم ابتدا در ساحت ورزش‌های قهرمانی نمود پیدا کرد. به این شکل که هر ازگاهی ورزشکاران ایرانی در بازی‌های المپیک یا بعضی مسابقات ورزشی، از مسابقه با اسراییلی‌ها خودداری می‌کردند تا به دنیا بفهمانند موجودیت اسرائیل غاصب نامشروع است. این دو مورد، تنها نماد مخالفت با اسرائیل در جهان بود که فقط از ایرانی‌ها دیده و شنیده می‌شد.

پرده دوم، جبهۀ دفاع از اسرائیل:

*- از اول انقلاب عده‌ای غربگرا در کشور خودمون بودند که شعار مرگ بر اسرائیل را بر نمی‌تافند. چون از مبارزه با اسرائیل به صورت نهادینه شده وحشت داشتند.

*- در بین روشنفکران دینی و هنری جامعه ایران هم، عده‌ای با این بهانه که ورزش را نباید سیاسی کرد، تلاش می‌کردند مسابقات ورزشی با اسرائیل را عادی و حتی لازم جلوه دهند.

*- تعدادی از اساتید دانشگاه‌های تهران علنی و غیر علنی با شعار مرگ بر اسرائیل مخالفت می‌کردند. حتی نمرۀ درسی دانشجویان حزب‌اللهی و بسیجی را به خاطر شعار مرگ بر اسرائیل کم می‌کردند و حتی در مواردی دانشجوی مخالف اسرائیل را در درس مربوطه مردود کردند.

*- تلاش سیاسی برای حذف شعار مرگ بر اسرائیل در کشور خودمون آن‌قدر ادامه یافت که در دولت آقای خاتمی، تمام نمادها و فرایندهای تعامل با اسرائیل را برای اجرا (از جنبه‌های سلبی و ایجابی) رسماً در کتاب مستندات برنامه و بودجه تعریف کردند. (این کتاب در زمان احمدی نژاد جمع‌آوری و امحاء شد) 

*- گروه‌های وابسته به اصلاح‌طلبان در تجمعات اعتراضی سال‌های 88 ، 96، 97 و 98 که از طریق شبکه‌های معاند هدایت می‌شد شعار نه غزه نه لبنان را به نفع اسرائیل علنی کردند.

*- در سال 1401 جریان یک پارچه عبری، عربی، غربی با همراهی منافقین و گروه‌های تجزیه طلب داخلی، این شعار را به اوج رساندند و رسماً به اسرائیل چراغ سبز نشان دادند.

و اما حالا:

  1. امسال در المپیک ۲۰۲۴ تماشاگران المپیکی پرچم فلسطین را به صورت حجیم و پر تعداد بالا گرفتند و به رخ دنیا کشیدند.
  2. در پارلمان فرانسه، تعدادی از نمایندگان آزاداندیش پارلمان، شدیداً با حضور اسرائیلی‌ها در المپیک پاریس مخالفت کردند.
  3. سال ۲۰۲۴ اعتراضات خیابانی علیه رژیم غاصب اسرائیل آرام آرام توسط جماعتی انبوه در کشورهای اسلامی شکل گرفت و در امتداد آن جمع کثیری از دانشجویان اروپایی و آمریکایی که خیلی از اون‌ها نه مسلمان هستند، نه بسیجی و نه حزب‌اللهی، برخلاف شیوۀ اصلاح‌طلبان و عاقیت‌طلبان ایرانی، فقط با انگیزۀ انسانی و بشری، کلاس‌های درس را تعطیل و به خیابان‌ها ریختند تا اعتراض خود را علیه نسل کشی و جنایت‌های اسرائیل نشان دهند و گام دوم انقلاب ما را آن‌ها آغاز کنند.
  4. امروز مسئلۀ فلسطین و غزه، در صدر مسائل جهان قرار گرفته است، پرچم اسرائیل همه روزه در تمام دنیا و حتی در خود اسرائیل به آتش کشیده می‌شود، پرچم فلسطین مظلوم در تمام تجمعات دنیا برافراشته شده و هر روز به حجم مخالفین اسرائیل افزوده می‌شود، دفاع از مظلومان فلسطینی بعنوان یک برند جهانی خریدار دارد و به این ترتیب شمارش معکوس برای انزوا و نابودی اسرائیل آغاز شده است. و... و...

اما چرا این اتفاق‌ها افتاد؟ چرا جریان مبارزه با اسرائیل فراگیر شد؟ چرا چراغ مبارزه با اسرائیل در ایران خاموش نشد؟ چرا و چرا؟ چون ماهیت ددمنشی باند تبهکار صهیون‌ برای مردم دنیا برملا شد. چون مردم دنیا جنایت‌ صهیون‌ها را دیدند. چون فهمیدند که اسرائیل گرگ است و گرگ به ‌کسی رحم نمی‌کند. چون مردم دنیا فهمیدند که مدارا کردن با گرگ یعنی نابودی خودشان. یعنی نابودی انسان و انسانیت. یعنی نابودی هرکسی که سردمداران صهیونیزم او را نخواهند.

این بود که جهان اسلام و مردم مغرب زمین آموزه انقلاب ما را گوش دادند و ترس را فراموش کردند. (آموزۀ امام این بود که اسرائیل غدۀ سرطانی است و  باید از صفحۀ روزگار محو شود)

و حالا، نشانه‌های نابودی اسرائیل دارد نمایان می‌شود، دارد افکار عمومی دنیا علیه اسرائیل بسیج می‌شود، دارد ترس مردم به فریاد علیه اسرائیل تبدیل می‌شود. دارد ارزش‌های انسانی بر ارزش‌های قومیتی غلبه می‌کند و دارد اتحاد دینی و مذهبی علیه اسرائیل تکامل می‌یابد و امت واحده  جهانی شکل می‌گیرد. نمونه‌اش این‌هاست:

  • هزار هزار زن و کودک بیگناه در غزه و فلسطین به خون می‌غلتند، آوراه می‌شوند، فقر و گرسنگی را تحمل می‌کنند، اما تسلیم گرگ نمی‌شوند تا آزمون ایستادگی و عزت منبعث از قرآن و عترت را به پیروان سایر ادیان الهی مخابره کنند.
  • برای حمایت از مسلمانان مظلوم منطقه و برای حفظ منابع کشورهای اسلامی، لشگر بدریّون، تیپ فاطمیّون و زینبیّون شکل می‌گیرد و در این راه خون سردار مقاومت ما شهید حاج قاسم سلیمانی به نشانۀ صداقت دفاعی در عراق بر زمین می‌ریزد،
  • برای دفع شر رژیم نامشروع اسرائیل از منطقه، سرداران و مستشاران شیعه ایرانی مخلصانه به یاری می‌شتابند و خون‌شان در خاک سوریه و لبنان ریخته می‌شود،
  • شهید اسماعیل هنیه، مبارز اصیل فلسطینی توسط صهیونی‌های غدار در پایتخت شیعه ترور می‌شود و حق خون‌خواهی‌اش را به شیعیان غیرتمند ایران می‌سپارد.

و ان‌شاءالله در آینده‌ای نه چندان دور، معادلات منطقه به نفع مستضعفان عالم تغییر خواهد کرد...

۳ نظر موافقین ۱۱ ۰ ۱۲ مرداد ۰۳ ، ۲۳:۰۰
مرآت

خدا کند، آدم‌های بی‌شعور سیاسی و غیر سیاسی داخل کشور بفهمند که آمریکا و اسرائیل حتی به اندازه یک مراسم تحلیف هم، خوش‌حالی ما را بر نمی‌تابند.

خدا کند احمق‌های خودتحقیر به خود بیایند و درک کنند ددمنشی اسرائیل و دولت‌های آمریکا را و درنده‌خویی این‌ باند کثیف و خون‌آشام را که حتی حاضر نیستند یک نیمروز، وفاق ملی ما را تحمل کنند.

****   ****   ****

اسماعیل هنیه عزیز، خونین بال پرواز کرد، به اوج رسید و جاودانه شد. او از بین ما نرفت و از یاد ما نیز نخواهد رفت. او با شهادتش، راه ایمان و مقاومت و پایمردی‌ را برای ملت فلسطین و برای مردم آزادۀ جهان نورانی‌تر کرد. بی تردید برای او سخت بود که وارث شهادت 63 نفر فرزند و نوه و اعضای خانواده‌اش باشد، اما خود از فیض شهادت محروم بماند. گوارایش باد شهادت و ارزانی‌اش باد سعادت. هنیئاً له و لهم‌الجنه...

شهید هنیه، با اون چهرۀ آرام و دوست داشتنی‌، نزد ما همیشه نماد پاکی و صداقت و نیک‌عهدی باقی خواهد ماند و شهادت او درخت مقاومت و عزت‌خواهی‌ را در روح و جان ما ریشه‌دارتر و پربارتر خواهد کرد.

تجربۀ تاریخ هم ثابت کرده است که خون سرداران و پیشگامان جبهه حق، همواره نقطۀ عطفی خواهد بود برای تقویت عزم و رزم مبارزان راه خدا، تا در دفاع از مظلومیت خود قوی‌تر باشند و به سستی و ناامیدی گرفتار نشوند.

 

پ.ن:

  1. هرکه را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست.
  2. فرصت تحلیل و تفسیر حادثه نیست. اما به نظرم وقت آن رسیده است که جمهوری اسلامی بدون هیچگونه ملاحظه‌ای نسبت به شناسایی، پاکسازی و مجازات عوامل نفوذی دشمن (در هر جایگاهی که هستند) اهتمام جدی بورزد و دولت جدید نیز با رویکردی انقلابی و باورمند سطح امنیت و حفاظت راهبردی کشور را در برابر  تروریست‌های صهیونی افزایش دهد..

 

۵ نظر موافقین ۱۲ ۰ ۱۰ مرداد ۰۳ ، ۱۵:۵۱
مرآت

دفاع امروز آقای پزشکیان از مردم غزه و فلسطین و فریاد ایشان علیه آمریکا و اسرائیل در مراسم تحلیف، برای من بسیار شورانگیز، لذت بخش و امیدوار کننده بود... بادا که در ادامه راه نیز چنین باشد.

 

پ.ن: موضع سیاسی رؤسای جمهور ایران در بعد سیاست خارجی برای من همیشه از مهمترین امتیازها محسوب می‌شود.

۱ نظر موافقین ۱۱ ۰ ۰۹ مرداد ۰۳ ، ۲۳:۳۰
مرآت

دوست ندارم شتابزده در بارۀ فعل و انفعالات پاستور، ابراز ناامیدی کنم. بلکه دوست دارم به تبعیت از رهبر عزیزم، به حکم وظیفه دینی و ملی و به رسم ادب، قضاوتم را از جهت‌گیری سیاسی آقای پزشکیان کنار بگذارم و فی‌الحال از خودش و کابینه‌اش حمایت کنم و به تلاش و کوشش و توانایی و خیرخواهی‌ دولت ایشان امیدوارم باشم.

 

+ خدا کند آن‌چه قبلاً در بارۀ توانایی و تحزب ایشان نوشته بودم اشتباه از آب در بیاد و من شجاعانه در همین وبلاگ از طرفدارانش عذرخواهی کنم.

++ برای اثبات حسن نیتم، فعلاً بیتی از جناب مولوی را به جناب دکتر هدیه می‌کنم:

و الوعد من الحبیب حُلو

و السَعی الی السَعودٍ مسعود

۰ نظر موافقین ۱۰ ۰ ۰۷ مرداد ۰۳ ، ۲۲:۲۴
مرآت

مقدمه:

  • بعضی‌ها، خوب حرف می‌زنند،
  • بعضی‌ها، حرفِ خوب می‌زنند.
  • بعضی‌ها، هم خوب حرف می‌زنند وهم حرفِ خوب می‌زنند.
  • بعضی‌ها، نه خوب حرف می‌زنند، نه حرف خوب می‌زنند!

این چهار گزاره را امروز بعد از گوش دادن دقیق به یک سخنرانی مناسبتی نوشتم.

بیان مسئله:

وقتی یک فایل صوتی یا تصویری از تفسیر قرآن، بحث اخلاقی، تحلیل سیاسی یا تاریخی و یا هر موضوع دیگر را گوش می‌دهم تقریباً تا صد درصد مطالبش را می‌فهمم، اگر بحث خیلی پیچیده یا فنی باشد، با دوبار گوش کردن حتماً مطلب را متوجه می‌شوم. اما، امروز برای چندمین بار سخنرانی مناسبتی یک چهرۀ معروف مذهبی را مرور کردم متأسفانه جان کلام را نفهمیدم. نمی‌دانم بحث ایشان از چه منطقی پیروی می‌کند؟ چیستی و چرایی‎‌اش کجاست و بالاخره نتیجه و خاصیت مفهوم‌سازی‌های پر حاشیه این سخنران چه خواهد بود!

و نتیجه:

در این نفهمیدن دو احتمال وجود دارد: یا این که بنده خیلی منحط و متحجّر و کودن هستم، یا این گوینده محترم خیلی اندیشمندانه و متفکرانه و منعطف حرف می‌زند!

 اما با گوش دادن این سخنرانی، یاد حضرت امام روح الله افتادم که چه‌قدر زیبا و روان ماهیت سه مفهوم کلیدی «تحجر»، «انقلابیگری» و «لیبرالیسم» را در منشور روحانیت برای مردم آزاده جهان تبیین و مصداق‌سازی فرمودند. روحش شاد و یاد باد.

۸ نظر موافقین ۷ ۰ ۰۵ مرداد ۰۳ ، ۰۰:۲۲
مرآت

یک آقای وکیل که دوست بنده و جزو سینه چاکان جریان ز.ز.آ است؛ امروز به عنوان طرفدار آقای پزشکیان با من وارد بحث شد.

اول از هرچیز افتخار می‌کرد که نامزد انتخاباتی‌‌اش پیروز شده و مثلاً جلیلی و طرفدارانش شکست خورده‌اند!! بعدهم خوشحال بود که با واسطه یک آقای نمایندۀ مجلس، مورد توجه آقای پزشکیان است. دوم این که به صورت خیلی جدی داد سخن می‌داد که آدم‌های آقای پزشکیان همه کاربلد و کارکشته‌ و کارشناس و دنیا‌فهم و دنیا دیده‌اند. بعدهم کلی بلوف‌های اندیشمندانه از این دست که تیم آقای ظریف با روش‌های ساختارمند در تکاپوی استقرار دولت قوی و کارآمد هستند و قطعاً اداره حکومت را در مسیر ترقی و پیشرفت ادامه خواهند داد!

نکته دیگر این بود که آقای وکیل با ضرس قاطع می‌گفت آقای رئیس جمهور (منتخب) کار مملکت را به آدم‌های نخبه، متخصص و چشم و دل سیر می‌سپارد که ره‌آوردش یک رضایتمندی تمام عیار اجتماعی است که به دنبالش بساط تحریم و امنیتی کردن روابط داخلی و خارجی ایران برای همیشه برچیده خواهد شد!!

این آقای دوست البته در کنار حرف‌های متوهمانه‌، گاهی متلک و تیکه پرانی‌های مغرورانه هم داشت و صدالبته انتظارش این بود که خالی‌بندی‌ها و خیال‌پردازی‌هایش را باور کنم.

وقتی خوب حرفش را زد، ازش پرسیدم، شما هم احتمال دارد در دولت آقای پزشکیان پست و مقام و موقعیتی داشته باشی؟

گفت آقای فلانی که از دوستان نزدیک آقای پزشکیان است، به من پیشنهادهایی داده، اما هنوز معلوم نیست!

گفتمش تصمیم خودت چیه؟ گفت اگر موقعیت مناسبی باشه قبول می‌کنم!

بهش گفتم، به نظر شما آقای رئیس جمهور منتخب اولویت‌های کشور را می‌شناسد؟ فرق قومیت گرایی و شایسته سالاری و ظریف سالاری را می‌داند؟ آیا به آنچه در شعارهای انتخاباتی‌ وعده داده باور دارد؟ آیا می‌داند که نباید به تفکر رقیب بی‌احترامی کند؟ آیا قبول دارد که نباید به بهانۀ اصلاح روند‌ها از معاون و مدیرکل تا آبدارچی و نظافتچی و راننده را بیرون بریزد و به جای آن‌ها دوست و آشنا و همسایه و فامیل و همشهری را بر گردۀ مردم سوار کند؟ شما فکر می‌کنی آقای پزشکیان می‌پذیرد که اختیار مملکت را به دست افراد دغلباز و هوس‌باز و برانداز بسپارد؟!

در حالی که مشغول خوردن کلوچه لاهیجان بودیم، بلندگو اسمش را صدا زد. اما قبل از این که از هم جدا بشیم بهش گفتم آقای وکیل! شما که خودت تا دیروز با سلطنت طلب‌ها و منافقین و تجزیه طلبان همصدایی می‌کردی، چطور می‌خواهی مجری قانون و مجری سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی باشی؟ یعنی واقعاً می‌پسندی که آقای پزشکیان افرادی خودباخته و ناپخته‌ را میدان‌دار حکومت کند؟ حالا 14میلیون طرفداران نامزد رقیب به کنار، وجداناً خودت قبول داری که آدم‌هایی مثل خودت بر کشور حاکم شوند؟ اونوقت تو به ریش نداشتۀ خودت نمی‌خندی؟!

و جمله دیگرم این بود که گفتم آقای وکیل! خوب می‌دانی که این لقمه برای دهان امثال شما بزرگ است. آقای پزشکیان هم اگر می‌خواهد توفیقی داشته باشد، باید حواسش جمع باشد که اولاً حمایت جماعت رقیب را از دست ندهد. ثانیاً باید از دسیسه‌های جماعت فتنه برحذر باشد. چون از نیرنگ طایفۀ هزار رنگ ظریف و خاتمی و روحانی جز خیانت و آشوب نتیجه‌ای عاید کشور نخواهد شد.

اما کلام آخر این که اگر قرار است آقای پزشکیان عاقبت به شرّ نشود، راهی ندارد جز این که ارکان نظام را بپذیرد، با عقاید مذهبی مردم و با آرمان‌های اصلی انقلاب بازی نکند و دور آدم‌های هوسباز و دین فروش و وطن فروش را خط بکشد.

وقت تمام شد و بحث ما ناتمام ماند.

 

بحث قبلی‌ام با همین آقا

 

۲ نظر موافقین ۴ ۰ ۰۱ مرداد ۰۳ ، ۲۲:۵۲
مرآت