https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

دوشنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۰، ۱۱:۵۹ ب.ظ

چالشی با تیپولوژی هنرمندان

 

شده هیچ وقت با جماعت هنرمندان یا همان بازیگران سینما و تلویزیون حشر و نشر داشته باشید؟ آیا شده یک بار با یک بازیگر یا فیلم ساز یا کارگردان هم نشین یا هم کلام شده باشید؟

با نویسنده و شاعر چطور، آیا براتون اتفاق افتاده که یک بار آن ها را در جمعی محدود یا به صورت انفرادی از نزدیک دیده باشید و در بارۀ موضوعی یا پدیده ای یا در باره شعر و نویسندگی و مسائل اجتماعی با آن ها گپ و گفت داشته باشید؟

من این فرصت را داشتم که هم با بازیگران و فیلم نامه نویسان و کارگردان ها همکلام باشم و هم به مناسبت هایی با شاعر و نویسنده و برخی از ناشران و حتی با اهل موسیقی نشست های کوتاه و بلند داشته باشم.. البته با موسیقی دان ها و خواننده ها هنوز خیلی اخت نشده ام و شاید هم هیچ وقت رفیق صمیمی نشوم!

یکی از نتیجه هایی که بر اثر هم اندیشی و همکلامی با این افراد بدست آورده ام، کشف بخشی از تیپولوژی آنهاست. که برایم خیلی جالب و خیلی عجیبه که هرکدوم از این گروه ها، حس و حال و خلق و خوی خاص خود را دارند. یعنی انگار یک سری از خصلت ها، جزو ویژگی شغل آنهاست و یا شغل آنها برآمده از شخصیت درونی آنهاست. (البته تشخیص این دو واقعاً مشکله)

مثلاً از ویژگی فیلم نامه نویسان و کارگردان ها این است که با تیپولوژی خاص ظاهر می شوند، لباس های آزاد و غیر اطو کشیده می پوشند، رنگ لباس آن ها خسته و وارفته است. معمولاً سر و رویی نا آراسته دارند تا بگونه ای از بقیه مردم متمایز باشند. خیلی مقید هستند که در آداب رفتاری و گفتاری، خود را متفاوت از بقیه نشون بدهند و از همه مهم تر این که خیلی دوست دارند دیده و شنیده شوند! معمولاً در ساخت و پرداخت فیلم های سفارشی، به هیچ وجه آقا بالاسر را تحمل نمی کنند و...

ویژگی بازیگران سینما و تلویزیون هم تا جایی که من آنها را بررسی کردم، این است که میل به پوشش رسمی و کلاسیک ندارند، دوست دارند کم  بپوشند، کمتر بکوشند، نوشیدنی های برند بنوشند، و با هر کسی نجوشند. عادت دارند در گفت و گوهای رسمی حرف های گیشه ای و کلیشه ای بزنند و نظر های شاذ بدهند و برای نظر و عقیدۀ خود دلیل های به ظاهر منطقی یا اختصاصی بتراشند تا حرفشان مثلاً به کرسی قبول بنشیند. به علاوه این که بازیگران وقتی در مقابل دوربین استودیو به عنوان مهـمان قـرار می گیرند، خــود را رفیق شفیق هم دیگر نشان می دهند و برای هم تعارف تکه پاره می کنند، اما در واقع بسیار خودبین و خودخواه اند و سایر همکارانشون را اصلاً بر نمی تابند. نکتۀ دیگر این که طلاق و ازدواج دوم بین آنها خیلی رایج است و خیلی هاشون از دو همسر صاحب فرزند هستند که فرزندانشان هم انگار نه انگار که بین والدین آنها جدایی افتاده و با این مسئله خیلی راحت کنار می آیند.

بازیگران زن سینما و تلویزیون، تقریباً 95 درصد شیک پوشند، هزینه های لباس و آرایش آنها بسیار بالاست، غیر از معدودی از آن ها، بقیه اصلاً قائل به حجاب نیستند، خود را بیشتر از آن چه هستند نشان می دهند، بیش از نیمی از آنها برای رسیدن به شهرت  از هر خط قرمزی عبور می کنند. به تنها زیستن عادت دارند، دیده و شنیده شدن هم جزو لاینفک خواسته های آن هاست. البته در بین زنان بازیگر به لحاظ تقیدات مذهبی و اخلاقی سه چهار مورد استثناء هم داشتیم و هنوز هم داریم.

اما وقتی با شاعران همکلام می شویم می بینیم که آدم های با نظم و آرامی هستند. معمولاً لباس رسمی می پوشند، گاهی اصلاً حواسشون به محل حضورشان نیست. گاهی روی بعضی از موضوعات ساعت ها تمرکز می کنند. گاهی در  ماورای واژه ها سیر می کنند و بیشتر از واقعیت های زمینی، نگاهشون به آرزو ها و نایافته هایی است که بیشتر از آنکه در عالم واقع رقم بخورد، در عالم خیال می گنجد. گاهی بی آنکه بدانند و بخواهند، مفاهیمی مطابق بر حقیقت در ذهنشون شکل می گیرد که حقیقتش قابل درک است، اما برای اطمینان از سند روایی و تاریخی آن بعداً به جستجو و تحقیق  می پردازند. (منظورم از شاعران، شاعران آئینی، انقلابی، متعهد و مذهبی است)

گروه نویسندگان و اهل قلم، یک ویژگی مشترک دارند که معمولاً کم گو و بعضی وقت ها کم رو و البته خوش رو هستند. اما در سایر ویژگی ها بر سه گونه اند،

  1. گروهی که داستان نویس، افسانه سرا، وقایع نگار و تاریخ نگارند.
  2. گروهی که در فاز سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و یا در حوزۀ دین و اخلاق و روایت گری قلم می زنند.
  3. گروهی که در موضوعات علوم تجربی، فنی و علوم انسانی، دانش و آموخته های علمی خود را می نگارند.

ویژگی شاخص گروه اول این است که انگیزه دیده شدن در آنها بالا نیست، اما از اینکه مورد تکریم واقع شوند بدشان نمی آید. روحیۀ نوع دوستی در آنها قوی است و با مردم کوچه و بازار بیشتر از گروه دوم حشر و نشر دارند، لبریز از خاطرات عاطفی و فانتزی هستند، مهمانی رفتن را بیشتر از مهمانی دادن دوست دارند، از نظر مشی فکری معمولاً یا مدافع وضع موجودند و یا دگراندیش، همواره یکی دو نفر از شخصیت های ادبی و معنوی را بعنوان الگوی کاریزمای مورد علاقۀ خود می ستایند اما از بقیه چهره های مشهور خیلی تعریف و تمجید نمی کنند. از نظر هدف و آرمان خواهی دنبال ایده آل ها هستند. یعنی چیزی شبیه همان مدینۀ فاضلۀ ای که همه اسمش را شنیده ایم.

اما، گروه دوم، نوعاً اهل بحث و جدل و گفتگو هستند، معمولاً با سند و مدرک و دلیل سر و کار دارند و به دانسته ها و آموخته های خود استدلال می کنند، کمی دیر باورند، اما غیر عقلانی حرف نمی زنند، بیشتر واقع گرا هستند تا حقیقت گرا،  نسبت به استدلال منطقی و علمی و انتقاد طرف مقابل گاهی خوب انعطاف نشان می دهند و گاهی هم البته بسیار رنجیده خاطر می شوند. بسیار بسیار دوست دارند نظرات آن ها شنیده شود. در تحلیل و نظریه پردازی بیشتر بر اساس شنیده های غیر رسمی استناد می کنند. نقطه ضعف های جامعه را بیشتر از نقاط مثبت می بینند. این گروه از تحلیل گران معمولاٌ بعد از دوره هایی از  تحولات سیاسی و حوادث اجتماعی، نظراتشون پوست اندازی می کند و افکارشون گاهی تا صد درصد  عوض می شود...

با گروه سوم متأسفانه هنوز توفیق آشنایی عمیق و گفتگوی صمیمی و دوستانه نداشته ام...

و اما نتیجه و جان کلام

یک بار خدمت شش نفر از نویسنده های مشهور و نیمه مشهور بودم. یادداشت مربوط به هنرمندان را به آنها دادم و ازشون خواستم با توجه به شناختی که دارند، به نظراتم نمره بدهند. غیر از دونفر که 18 و 19 دادند، بقیه نمره ها 20 بود.

بار دیگر خدمت هفت نفر از هنرمندان (کارگردان، فیلم نامه نویس و مشاور کارگردان) بودم و نظراتم مربوط به نویسندگان و بازیگران را به آنها دادم. به آنچه راجع به نویسندگان نوشته بودم همه نمره 20 دادند. اما به شناختم از بازیگران سه نفر 18 و بقیه 17 دادند.

بار سوم، شناختم از نویسندگان و کارگردان ها و فیلم نامه نویس ها را به پنج نفر بازیگر میان سال دادم (چهار مرد و یک زن) در مورد نویسندگان همه نمرۀ 20 دادند. اما در مورد کارگردان ها و فیلم نامه نویس ها، بازیگر خانوم نمره 18 و آقایون نمره 19 دادند...

 

پ.ن: وقتی داشتم شرح این ماجرا را می نوشتم یاد مرحوم زنده یاد حسین پژمان بختیاری با شعر معروفش به نام «برزگر و شاعر و لشگری» افتادم که مطلعش این است: پیرزنی داشت سه فرخ پسر//  هریکی آراسته با صد هنر...

 

 

نظرات  (۷)

جسارتا من کلا با فضاهای غیر واقعی میانه ای ندارم چه میخواد این فضا به اسم هنر باشه یا عرفان فرقی نمیکنه ...

طبعا ادم های این جور فضاها به نظرم بیشتر از اینکه درگیر وقایع و حقایق باشن درگیر اوهام و تخیلات هستند، لذا ترجیح میدم نظری راجع بهشون که ندم هیچ؛ بهشون هم نزدیک نشم چون تحملشون رو واقعا ندارم نه نظراتشون و نه ادا اطوارشون !

+ الانم نمیخواستم نظر بدم، چون تکلیف فرمودین غرض کردم.

پاسخ:
جسارتاً منظور و نظرتون اینه که هنر و عرفان فضای غیر واقعی اند؟
خب حداقل یک تفاوتی بین شاعر و اهل قلم و بقیه حرفه ها قائل می شدی!


بالاخره نظر دادی! اونم چه نظری؟! بسیار شاذّ
۳۰ آذر ۰۰ ، ۱۰:۵۷ عباس زاده

سلام

موافقم با مطلب شما

گاها در جو هستند و این کمی طبیعی است و باید بلد باشند کنترل جو را 

آنها که نویسنده اند هم در جو نویسندگی که میدانند چه می کنند

پاسخ:
سلام جناب عباس زاده.

بسیار خوب. اینم نظری ست...

سلام و رحمت الله 

فکر کنم خودتون میدونستید که موضوع برای خیلی هامون غیر ملموسه برای همین شرط گذاشتید :)

من تنها ادمای معروفی که از نزدیک دیدم اقای احمدی نژاد و رضا امیرخانی رو توی دانشگاه دیدم، از اقای امیرخانی امضا گرفتم:)) ، و اقای وحید جلیلوند رو توی کوچه پشت فرمون دیدم. بنابراین نمیتونم نظری بدم در مورد عموم افراد در این قشرها

 

ولی به صورت دورادور و چیزایی که توی صفحات شخصی بازیگرا دیدم با شما موافقم. یک سری از ویژگی هاشون واقعا برای همه عیان شده. مثل ازدواجای متعدد، روابط عجیب و غریب بین جنس مخالف (مثلا خانوم متاهل توی صفحه شخصیش مدام قربون صدقه بقیه مردا میره) ، و تیپای عحیب و گرون و آرایشای آنچنانی... 

 

من هم موافقم که هر شغلی یه سری خصوصیات رو میطلبه انگار... کسی اگر عمیق و متفکر نباشه نمیتونه شعرای قشنگی بگه، یا کسی اگه ادم نمایشی ای نباشه نمیتونه توی این سیستم خاص هنرمندا پیشرفت کنه و جا بیفته

پاسخ:
سلام و درود.

نه ولاع! فقط دوست داشتم نظر دیگران را بدونم.

چه جالب! من شاید بیش از 15 یا 20 بار با آقارضا امیرخانی گفتگو داشتم، یه امضاء ازش نگرفتم :(

آره متأسفانه! معمولاً آقایون و خانم های بازیگر خودشون رو از هر قید و بندی آزاد می دونند...

ممنون از نظرتون.
۳۰ آذر ۰۰ ، ۱۱:۵۶ لیلا خدایار

خیلی جالب و با دقت ویژگی هاشونو نوشته بودین.

الان فکر می کنم شما قبل از اینکه نویسنده باشید یه روانشناس حرفه ای هستین که تو تمام برخوردهاتون، شخصیت افراد رو واکاوی می کنید. اینطور نیست؟؟

پاسخ:
فقط مشاهداتم رو نوشتم.

خوشحال میشم اگه بتونم نویسنده باشم و قطعاً نویسندگی را بر روانشناسی ترجیح میدهم! فقط حیف که نویسنده نیستم...
۳۰ آذر ۰۰ ، ۱۵:۵۵ ملیحه قنادیان

سلام و ادب عمو جان

ممنون از چالش مجدد شما راستش با شاعران آشنایی دارم و اینکه دقیقا با نظرات شما موافقم دوست من که شاعر است خیلی ساده زندگی می کند و ساده می پوشد بیشتر به فکر مردم است تا خودش حتی کلاس رایگان مولوی خوانی حافظ خوانی  گلستان و بوستان در منزل خودش وکتابخانه به صورت رایگان بر گزار می‌کند و من شرکت می کنم  البته الان به خاطر کرونا بر گزار می کند 

ایشان استاد دانشگاه می باشد و دانشجویان خیلی راحت مشکلاتشان را با او در میان می گذارند بارها به خانه اش رفتم و دیدم دانشجویی با همسر وفرزندان از شهر دیگر آنجا هستند هرچه بگویم از استاد)دوستم کم گفته ام

 شب یلدا قبل کرونا به آسایشگاه سالمندان رفته برایشان جشن می گیرد.

پاسخ:
سلام بر ملیحه خانوم عزیز،

ممنون که می خوانید این جا را...
خوش به حالت با این دوست خوب!
 و خوش به حال ایشون با این ویژگی های خوبش...

ان شاءالله کرونا تموم بشه و کلاس های ایشان ادامه پیدا کنه.
۳۰ آذر ۰۰ ، ۲۱:۱۲ محمدحسین پارسائیان

سلام
جواب همش نه هست :)

اتفاقا خوشحالم از اینکه با هیچ کدوم هشر و نشر نداشتم
یه قشری که فقط ظاهرشون خوبه

فکر می‌کنم اگه بخوام یه فیلم بسازم حتما باید تمام عوامل و بازیگران مقید باشند
که احتمال می‌دم هیچ وقت همچین فیلمی ساخته نشه :|
۱ در ۱۰۰۰ که همچین بازیگرایی پیدا بشن :(

 

ولی نفهمیدم دقیقا چی باید می‌نوشتیم

منم مثل بقیه هرچی بود نوشتم

این یکی جایزه نداره؟ :)

پاسخ:
سلام جناب پارساییان عزیز،
همین که نظرت رو نوشتی، خیلی لطف کردی.

اما خیلی سخت گیرانه نوشتی. جوری که فقط جناب مولوی میتونه جواب بده:
گفت یافت می نشود جسته ایم ما
گفت آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست.

ان شاءالله همیشه پارسا و نویسا باشید

سلام جناب آقای مرآت

پرده‌برداری منطقی صورت دادید. زبان کلام شما رساست و خیلی خوب مطلب را جا انداختید. منهای برخی از آن‌ها، نه فقط این‌گونه‌اند که معرفی‌شان کرده‌اید، بلکه بدتر ازین هم هستند که جناب‌عالی به‌یقین مدارا پیشه کردید. لازم بود این افشای پشت پرده. چرا رمزدار؟ چنین متن‌هایی بیشتر باید در معرض دید همگان قرار گیرد. تشکر.

پاسخ:
سلام جناب دارابی عزیز،
ممنون که خواندید، من فقط مشاهدات و قطعیات آشکار را گفتم. بله به نموره هم در بیان موضوع ملاحظه داشتم. اما سعی کردم به شاخص ترین هایش اشاره کنم. با این وجود در لفافۀ «خط قرمزها»، جمله ای آمده است...

به نظر خودم، نکتۀ اصلی این یادداشت، در نمراتی است که هر گروه به گروه دیگر داده است...

دلیل رمزدار شدن پست، همون جملۀ خط قرمز ماجراست.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">