در جنگ روایتها...
چند نکته در باره جنگ روایتها:
اول- ما در شرایطی با دنیای استکبار میجنگیم که طرف مقابل ما از نظر ابزار و وسائل ارتباطی کاملاً مجهز و به روز هستند و ما حداقل یک دهه از آنها عقب هستیم. بعلاوه این که ما (یعنی مردم و مسئولین) در درون خودمان نه همصدایی داریم و نه همافزایی. به عنوان مثال در نشست اخیر شورای حقوق بشر، 110 کشور ثبتنام کرده بودند که علیه ایران سخنرانی کنند. اما، نهادهای مسئول در کشور و سازمانهای مردمنهاد ما نه در داخل کشور و نه در تعاملات بینالمللی اقدام مناسب و قابل توجهی برای خنثیسازی یا اقدام متقابل علیه آنها انجام ندادند.
دوم- ما، در جنگ روایتها نیاز به قرارگاه رسانهای داریم. در سالهای اخیر، دهها حوادث داشتیم که چرایی و چگونگی آنها را به موقع و صحیح برای مردم تبیین نکردیم و صحنه را به رسانههای بیگانه باختیم و اجازه دادیم تا افکار عمومی را مطابق روایتسازیهای خود مدیریت کنند. نمونۀ بارز آن، اغتشاشات آبان 98 و ماجرای مهسا امینی بود که اطلاعات مستند و موثق و محکمه پسند داشتیم، اما به موقع برای مردم اطلاع رسانی نکردیم...
سوم- نظام اطلاعرسانی ما چهار عیب اصلی دارد: 1- مسئولان ما تخصص روایتگری و اطلاعرسانی ندارند، 2- کشور ما به نسبت حوادث، راویان متعدد دارد که عموماً دیرهنگام، ناقص، معیوب، غیرمسئولانه و حتی مخرّب، حوادث را اطلاع رسانی میکنند. 3- در جمهوری اسلامی همۀ ما در هر جایگاه و شغلی که هستیم به خودمون حق میدهیم راجع به هر موضوعی حتی اگر در تخصص یا وظیفۀ ما نباشد، اظهار نظر کنیم. 4- صدا و سیمای ما از یک ساختار خبری منسجم، قانونمند، کارشناسانه و روزآمد برخوردار نیست.
چهارم- وقتی حوادث را دیرهنگام، معیوب و غیرمسئولانه روایت کنیم مسئولان ما به مهملگویی و دروغبافی گرفتار میشوند و اعتبار و وجاحتشان نزد افکارعمومی از بین میرود. در نتیجه، خبرسازی معاندین نزد افکار عمومی باورپذیر میشود.
+ یا نباید سیاسی بنویسم، یا ناگزیرم بنویسم بعضی دردها را.
++ حرف حق تلخ نیست، گاهی اما تحمل حق تلخ است.
پ.ن: هروقت میخواهم در باره مسائل کشورم و مسئولین نظام چیزی بنویسم، خودم را باصدای بلند مخاطب این جمله قرار میدهم: خدا را خدا را، در بارۀ نوشتههایت.
سلام
.
حرف حق تلخ نیست
یک دست هم صدا دارد
با یک گل هم بهار می شود
یک شب هم هزار شب ارزش دارد
ولی نگفتیم و نگفتیم و نگفتیم تا
تحمل حق تلخ شد.