شبی که در سجود نبودم
هم سایۀ وجود نبودم
برای من ناگوار بود،
اگر زیر سایۀ آسودن می فرسودم!
پ.ن: سوره البلد آیۀ 4: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ
شبی که در سجود نبودم
هم سایۀ وجود نبودم
برای من ناگوار بود،
اگر زیر سایۀ آسودن می فرسودم!
پ.ن: سوره البلد آیۀ 4: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ
عجب نشاط انگیزه دنیای بدون شیخ حسن... :)))
دارم راحت تر نفس می کشم...
امام علی علیه السلام: مَن أحسَنَ السؤالَ عَلِمَ، و مَن عَلِمَ، أحْسَنَ السُّؤالَ
هر کس خوب سؤال کند، دانا شود و هرکس دانا باشد، سؤالِ خوب می پرسد.
امام سجاد علیه السلام: لا تَزهَدْ فی مُراجَعَةِ الجَهلِ و إن کُنتَ قد شُهِرتَ بخِلافِهِ
در برطرف کردن جهل خود بى توجّه مباش، اگرچه به دانایى شهرت یافته باشى.
ترجمه از خودم
پ.ن:
از کتاب غررالحکم
از کتاب بحارالانوار: ج ۷۸، ص۱۶۱
یک سئوال بی پاسخ توی ذهنم مانده که هرچند ندانستنش ضرری به حالم نداره، اما دانستنش هم خالی از لطف نیست! و اون این که:
چرا هرچه ضرب المثل داریم همه ش قدیمیه و چرا در فرهنگ کلامی و نوشتاری جدید، ضرب المثل نداریم؟ :)
پ.ن:
مبارزه و پیش گیری دو مقولۀ متفاوتند، کار قوۀ قضاییه، کشف جرم نیست، تشخیص جرم و صدور حکم مجرمیت است. کشف جرم و شناسایی متخلفان اقتصادی و تبانی کنندگان در سازمان های دولتی بر عهدۀ حراست وزارتخانه هاست که تحت امر دولت هستند و باید عملکرد کارکنان و مدیران را در سیستم اداری رصد و بر عقد قراددادها و اجرای صحیح آن نظارت نمایند و هرگونه تبانی و تخلف را کشف و با هماهنگی دستگاه ذیربط، متخلفین را به مراجع قضایی معرفی کنند.
کار دیگر دولت این است که ساختار اقتصادی را سالم سازی کند تا فساد مالی (رشوه، اختلاس، جابجایی پول، شریک شدن با متقاضی، صدور موافقتنامه برای افراد خاص و ...) رخ ندهد. مثلاً یکی از راه ها این است که دولت الکترونیک ایجاد شود تا هرگونه تقاضا و درخواستی از این طریق ثبت و پیگیری شود و خارج از این سیستم هیچ تقاضایی برای واردات، صادرات، اخذ موافقت های اصولی و قراردادهای مالی پذیرفته نشود. تا دخالت عامل انسانی به حداقل برسد و امکان سوء استفاده کاهش یابد. بدیهی است در چنین شرایطی، حتی خود دولت نیز حق اِعمال نظر بر این سیستم را نخواهد داشت و اگر تخلفی هم صورت بگیرد فوراً باید با آن برخورد کند. برخورد دولت هم این است که مجرم یا مجرمان را به دستگاه قضایی معرفی کند. اما، بعد از اینکه پرونده به دستگاه قضایی ارجاع شد ادامۀ کار بر عهدۀ اوست و مسئولان قضایی باید پاسخگو باشند.
اما دولت روحانی نه تنها این کار را نکرده و نمی کند، بلکه دوست داشت، فرایند کار به گونه ای باشد که نورچشمی های خودشون به نوایی برسند، نمونه اش اینکه وقتی بر اساس شکایت مدعی العموم، برادر رئیس جمهور را به دادگاه احضار کردند آقای روحانی مانع شد و تهدید کرد که اگر برادرش دستگیر شود، آرامش کشور را بهم خواهد زد و به این گونه نگذاشت قوۀ قضاییه کارش را انجام دهد. تا وقتی که آقای رئیسی سکان قضایی کشور را به دست گرفت و شجاعانه روند دستگیری و محاکمۀ حسین فریدون را پیگیری کرد.
پ.ن:
این روزها،
باروی باورم، بوی مادرم گرفته است.
لطفاً مرا با چراغ دلجویی بجویید!
آسمان چشم هایم بارانی ست
دلم بهانۀ مادر گرفته است...
پ.ن:
اگر مادرهای نازنینتان در قید حیات هستند، در حقشون اکرام کنید، دستشون رو با تواضع ببوسید و قدرشان را بدانید و اگر مثل من از نعمت وجودشون بی بهره اید، همیشه و هر روز به یادشون باشید و به نامشون خیرات و فاتحه و صلوات اهداء بفرمایید...
مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد
شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آن گونه که می خواهم نیست
من که حیران تو حیران توام، می دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم.
همۀ عالم و آدم به تو می اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد
کعبه از راز جهان، راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا نقطۀ بسم الله است
کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»
کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرُهن صبر درید
کعبه بر سینۀ خود نام تو ای مرد، نوشت
قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:
«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصلۀ نعلین علی ست
روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید
می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت
ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط
نه فقط دست زمین از تو، تو را می خواهد
سالیانی ست که معراج خدا می خواهد-
زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند
لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند
دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی
رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی
وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی
وای اگر پارچۀ زرد به سر می بستی
در هوا تیغ دو دم نعرۀ هو هو می زد
نعرۀ حیدریِ «أینَ تَفروا» می زد
بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
پا در این دایره بگذار عدم را بردار
بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
یازده مرتبه در آینه تکرار شدی
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصلۀ نعلین علی ست
روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
«هاعلیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید.
غدیر، روز اکمال دین و اتمام نعمت؛ عید بزرگ ولایت و امامت مبارک باد...
شعر از: شاعر آیینی، حمید رضا برقعی عزیز
سال های قبل که گاهی از صمیمیت زندگیمون، از خوش رفتاری و گشاده رویی خودمون و از صبوری و همدلی و همراهی همسرم چیزهایی می نوشتم، بعضی ها خوشحال می شدند، بعضی ها تحسین می کردند، عده ای هم از روی خیرخواهی توصیه می کردند که این جور چیزها را ننویسم، چون ممکنه بعضی ها چشم بزنن و حسودی کنند...
اما افرادی هم بودند که به اسم ناشناس یا با اسم غیـر واقعی در کامنت های خصـوصی، همش تــوهـین و ناسزا و زهــرمار نثارمون می کردند و کلی نیش و کنایه تحویلمون می دادند. ماحصل حرفشون هم این بود که می گفتند: نوشته هاتون فخرفروشیه / میخواهید دل بقیه رو بسوزونید / می خواهید خود نمایی کنید / دارید خالی می بندید / می خواهید القاء کنید که دیگران این جوری باشند / می خواهید جلوی بقیه کم نیارید / دارید وانمود می کنید که رفتار بچه مسلمونا اخلاقیه و زندگیاشون بی کدورته و...و... و...!
مثلاً یه آقای متأهل که اطلاعی از مشکلات درس و معیشت و زندگی ما نداشت و تصورش این بود که اخلاق و صمیمیت و تفاهم فقط برای نوشتن توی قصه هاست؛ با عصبانیت برام نوشته بود: یا داری دروغ میگی یا خیلی خرپول هستین که خیالتون راحته...! و دیگری نوشته بود: حداقل با خودتون روراست باشین!!!
و چندتایی هم این جور نوشته بودند:
حالا فکر کنید توی اون شرایط، من چه پاسخی باید می دادم؟ و چه تصمیمی باید می گرفتم؟
فقط بگم که سخت ترین کار برای من این بود که بخواهم غصه های زندگی ام را برای شان قصه کنم.
تو ماهی، تو مهتابی. تو از نسل گلاب و آیینه و آبی.
من دلتنگم، درمانده ام، دردمندم، پریشانم.
من از هزارتوی شب های قیراندود گریزانم.
و تو را با ابیات متشابه شب های شوق می خوانم.
مولای من؛
من، بازماندۀ قبیلۀ شوقم که فرشتگان، در تکویر بی کسی، غبار از صفحه شعر و شعورم می زدودند
و آیینۀ رستگاری مرا دستکاری می کردند!
مولای منتظر؛
برای تو هر روز شعر انتظار می خوانم و به انتظار آمدنت می مانم...
ولادت دهمین پیشوای هدایت و نور، امام هادی
علیه آلاف تحیة والثناء مبارک باد.
امیدوارم عرفۀ بسیار خوب و روح بخشی نصیبتون بشه و به انجام آعمال آن موفق باشید...
یک اینفوگرافی نغز و پر مغز هم هدیه به شما از:
پ.ن: التماس دعا... اگر یادتان بود و باران گرفت دعایی به حال بیابان کنید.