از داش مشدی ها تا جناب حافظ
قدیما یک جمله ای خیلی خیلی ورد زبون ها بود و زیاد شنیده می شد. مخصوصاً حاجی بازاری ها و داش مشدی ها و هیئتی ها بیشتر این جمله را تکرار می کردند. اون جمله این بود: «عاقبت خاک گِل کوزه گران خواهی شد»
راستش برای منم این جمله خیلی معنی و مفهوم داشت و مثلاً آموزنده و هشدار دهنده بود. اما بعد ها که بزرگتر شدم. دیدم این جمله چندان با اعتقادات ما جور در نمیاد و حداقل یک جای کار این جمله می لنگد. در واقع به این فکر می کردم که این جمله با آیۀ استرجاع یعنی با «انا لله و انا الیه راجعون» همسانی ندارد. ساده تر بگم اینکه ما معتقدیم بعد از مردن فقط خاک نمی شویم، بلکه به سوی خدا باز می گردیم. پس چرا این جمله با مفهومی ناقص این قدر ورد زبون آدما شده است؟
دغدغه ام در این مورد همچنان باقی بود تا این که بعدترها این جمله را به صورت صحیح اش در بیتی از جناب حافظ خواندم که ذهنیتم را کاملاً اصلاح کرد و نتیجه اش همان چیزی شد که به فکر خودم رسیده بود.
بیت جناب حافظ این است:
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
و حالا می فهمم که این بیت دقیقاً بر لزوم عاقبت اندیشی و اعتقاد به معاد و قیامت اشارت دارد.
جناب مرآت سلام
خاطرهات را دستمایهی نکته کردید. به نظر من مصرع آخر این بیت حافظ همان توشهبرگرفتن برای آخرت است. به عبارتی یادآور آیهای از قرآن که میفرماید ببینید برای آینده (آخرت و عاقبت) چه پیش فرستادهاید. درود بر شما که نقش معاد را برجسته کردید. معاداندیشی، زیستن را به سمت پاکیزهبودن سوق میدهد.