https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

بایگانی
آخرین مطالب

۳۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گذرگاه فکر و ذکر» ثبت شده است

 

  •  امید هست که زودت به بخت نیک ببینم
  • تو شاد گشته به فرماندهی و من به غلامی 

سرنوشت محتوم آدم های ناامید این است که یا در ابتدای جادۀ جدّ و جهد، دچار ایستایی و وقوف می‌شوند و یا در نیمۀ راه با حرکتی نامألوف به درّۀ درماندگی سقوط می کنند!

***   ***   ***

  • چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد
  • ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم

پ.ن: هر دو بیت از جناب حافظ است. 

+ چندروزی از نت جدا بودم. گاهی چه زیباست بدون نت بودن! :))

۱ نظر ۲۸ تیر ۰۳ ، ۱۸:۵۲
مرآت

امروز حوالی میدان جهاد (میدان فاطمی) یک گروه وابسته به ستاد آقای پزشکیان داشتند در بارۀ نتیجۀ انتخابات و شور و حال شهروندان در پسا انتخابات از مردم مصاحبه می‌گرفتند.

خانم مصاحبه‌گر از من خواست صحبت کنم. می‌دانستم که توقع دارد مثل بعضی‌ها حرف‌های کلیشه‌ای بزنم و مثلاً به‌به و چه‌چه کنم و به جناب پزشکیان تبریک بگم و او را هدیه خدا و فرشتۀ نجات معرفی کنم و از این چیزها.

اما جلوی دوربین بهش گفتم:

  • آن که هفت اقلیمِ عالم را نهاد
  • هرکسی را هرچه لایق بود، داد

گفت توضیح می‌دی برامون؟ گفتم یعنی:

  • از آن روزی که عالم را نهادند
  • به هرکس -هرچه لایق بود- دادند :))

خندید و گفت میشه شفاف تر بگید؟

گفتم خلاصه‌ش اینه: خلایق هرچه لایق!!

گفت حرفی برای رئیس جمهور منتخب داری؟

گفتم: امیدوارم فرصت را قدر بداند و داغ پشیمانی بر پیشانی مردم نگذارد...

 

۷ نظر ۱۶ تیر ۰۳ ، ۲۱:۰۱
مرآت

 

   إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ  سوره رعد آیه 11

ایرانی‌ها فردا برای چهارسال آینده خود، تصمیم می‌گیرند. 

یا به سمت خودباوری و استقلال و آقایی

یا به سمت دستبوسی آمریکا و التماس از کدخدا... تا مرز وادادگی و درماندگی و انفعال.

 

فقط یادمان باشد که استقلال و آقایی هزینه دارد. اما تاریخ می‌گوید که هزینۀ تسلیم، بیشتز از هزینۀ مقاومت است...

 

+ از ما گفتن بود. نگید که نگفتیم!

به قول جناب شاعر:

  • گویند که با غیری وین گرچه یقین باشد
  • می‌دانم و می‌گویم شاید نه چنین باشد.

 

۷ نظر ۱۴ تیر ۰۳ ، ۲۳:۱۹
مرآت

 

  • با شرایط نامساعد جوّی، جوّگیر می‌شود و در مواجهه با حوادث، زمینگیر می‌شود.
  • تیغ و تبر و تیشه‌اش، کلام حی قیوم است. اما آرمان و اندیشه‌اش وکیوم است.
  • وکیل‌ الرعایای ادوار است که به فقر شدید گرفتار است،
  • ظرفیت حافظه‌اش تکمیل، اما قدرت داده‌پردازی‌اش تعطیل است.
  • بر سخن خوشگوار می‌تازد، ولی با انگاره‌های ناگوار می‌سازد.
  • یک روز سردار دل‌ها را نکوهش می‌کند و دیگر روز، با حیله و تزویر نوازش می کند.

***   ***   ***

امشب حوالی جام جم دیدمش، بی رمق بود و کمی آشفته.

خودش گفت: رمقی برای گفتن و شنفتن ندارد.

انگار قبل از این که به خط پایان برسد، به پایان خط رسیده بود.

۳ نظر ۱۳ تیر ۰۳ ، ۰۱:۱۳
مرآت

غیر از اعضای خانواده و فامیل، از بین دوست و آشنا و همسایه و رهگذر در دور اول انتخابات,  96 رأی برای آقای جلیلی جمع کردم.

  • 8 نفر از کسانی بودند که قصد رأی دادن نداشتند.
  • 32 نفر اونهایی بودند که می‌خواستند به آقای قالیباف رأی بدهند
  • 28 نفر هوادار آقای پزشکیان بودند.
  • 20  نفر بین آقای قالیباف و جلیلی مردد بودند.
  • 8 نفر هم مردد بودند که در انتخابات شرکت کنند یا نکنند.

همه به آقای سعید جلیلی رأی دادند و عکس و فیلم هم برام فرستادند...

 

+ راستش را بخواهید در این ماجرا خیلی اذیت شدم. اما به نظرم لازم بود و بلکه واجب...

++ آن قدر که با مبلغین آقای قالیباف کلنجار رفتم و از بی منطقی و جو دادن‌هاشون حرص خوردم برای متقاعد کردن مخالفین انتخابات و برای مجاب سازی طرفداران پزشکیان آن‌قدر اذیت نشدم...

 

پ.ن: یک چالش جدی هم داشتم با آقای پناهیان به خاطر مواضع و استدلال‌های ضد و نقیضش در بارۀ نامزد صالح و اصلح که خیلی مفید و اثرگذار بود

۸ نظر ۱۰ تیر ۰۳ ، ۲۲:۰۷
مرآت

بالاخره روز آخر تبلیغات انتخابات رسید. اما بر خلاف قول و قرارها و برخلاف پیش‌بینی‌ها و احتمالات، هیچ یک از دو نامزد معروف کنار نرفتند.

البته شخصاً با این وضعیت موافقم و فکر می‌کنم دلسوزان سیاسی و مذهبی هرکاری لازم بود کردند. ولی خب نتیجه این شد که هیچکس انتظارش را نداشت و کسی باور نمی‌کرد که یکی از دو نامزد زیر قولش بزند. در نتیجه، هم آقای جلیلی و هم آقای قالیباف هر دو در صحنۀ انتخابات باقی ماندند.

اما در همین روزهای تبلیغات خیلی از حقایق برای من روشن‌ شد، ماهیت خیلی آدم‌ها و چهره‌های مذهبی- سیاسی برملا شد، موضع پنهان بعضی آقایان هم  بالاخره رو شد.

در این چند روز، موافق و مخالف حرف‌هایشان را زدند، ستادها رأی سازی کردند، به شیوه‌های مقبول و نامقبول و معقول و نامعقول متوسل شدند و هرکاری که در شأن‌شان بود و نبود انجام دادند تا رأی مردم را به سمت خود جذب کنند.

آما، رأی من:

اصلی‌ترین معیار من برای رأی دادن این است که در انتخابم حجت شرعی داشته باشم. چون وقتی با حجت شرعی قضیه را پیگیری کنم، وجدانم راحت است. در این دوره هم با کلی بالا و پایین کردن نامزدها و بررسی اخلاق و رفتار و شخصیت وجودی نامزدها و بررسی برنامه و عملکردشان و پاکی و سلامت زندگی‌شان به این نتیجه رسیدم که با حفظ احترام به نامزدهای خوب و نازنین، به آقای ؟... به آقای ؟...به آقای ؟ ......... رأی بدهم

به آقایی رأی بدهم که خیلی دقیق می‌شناسمش و از سلامت خانواده و فرزندانش اطمینان دارم و هنوز نقطه ضعفی ازش ندیده‌ام. یعنی آقای سعید جلیلی! بقیه‌ش هم می‌ماند بر عهدۀ شخص ایشان که اگر رأی بیاورد بدا به حالش! چون باید شبانه روز بِدَوَد، باید بتواند پاسخگوی مطالبات به حق مردم و پاسخگوی محاسبات خدا باشد، باید مراقب حرف و کار و تصمیماتش باشد. باید مراقب اطرافیانش و مشاورانش باشد، باید افق نگاهش به جهان اسلام و آن سوی مرزها باشد، باید بتواند در پیشگاه خدا و شهیدان انقلاب رو سفید باشد... اما اگر به هر دلیلی رأی نیاورد، باید خدا را شاکر باشد که انجام وظیفه‌ کرده، خودش را در معرض خدمتگزاری قرار داده، ولی چون منتخب اکثریت نشده، از بابت رأی مردم هیچ مسئولیتی برعهده‌ش نخواهد بود. والسلام.

 

۸ نظر ۰۶ تیر ۰۳ ، ۲۳:۲۰
مرآت

آقای پور محمدی را نماد عینی حسن روحانی می‌دانم. هم به لحاظ فریبکاری، هم از نظر تخریب کردن، هم از نظر بی محتوا بودن و خاله زنکی حرف زدن، هم از لحاظ حرف‌های بدون تفکر، هم از نظر خودبرتر بینی  و تکبر، هم از نظر دروغگویی و استحمار دیگران.

به نظرمن ایشان به جای بیان ایده و برنامه‌ و به جای ارایۀ راه  حل، بلده با عصبانیت و با حرکات چکشی دست و سر و گردن و اعصابی نا آرام داد بزند و چندتا جملۀ کلیشه‌ای و تکراری بگوید. مثل این حرف‌ها:

«بگذارید مردم به شما اعتماد کنند، بگذارید مردم امنیت داشته باشند، اجازه بدید جوان‌ها حرفشان را بزنند، چرا با دختر مردم با خشونت رفتار می‌شود، چرا اینترنت را قطع می‌کنید، چرا نمی‌گذارید مردم راحت باشند...، باید مردم را باور کنیم، باید حرف مردم را بشنویم... باید... باید... و باید» دقیقاً همان جور که روحانی باید باید می‌‍‌‌گفت! و البته در بین حرف‌های تکراری گاهگاهی هم تکیه‌ای به دیوار سفارت عربستان می‌زد و نرده‌های آهنینش را به تبرک می‌بوسید.

اما در بارۀ آقای پزشکیان: راستش تا همین دیشب به خاطر تعلقش به خطۀ آذربایجان و به خاطر پاکدستی و محفوظات روایی و دعایی‌اش، برایم مورد احترام بود و جرأت نداشتم در باره‌اش نظر منفی بدهم. اما در مناظره دیشب کلاً ازش ناامید شدم. فهمیدم که از سیاست و کیاست و ریاست هیچ بهره‌ای ندارد. یک جوب دستش گرفته و با همون چوب، مرتب به سر نظام می‌کوبد تا دل دشمن را شاد می کند. فهمیدم که اختیار سیاسی‌اش از اساس دست دیگران است و از خودش هیچ ایده و اندیشه‌ای ندارد. فهمیدم که محفوظات قرآنی و حدیثی ایشان هم -اگر نگویم غرض‌آلود است- حداقل تا 50 درصد غلط یا انحرافی است. و بالاخره فهمیدم که ایشان در عالم سیاست و حکومت فقط دستبوس کسانی است که خود آن‌ها با افتخار دست آمریکا و انگلیس را می‌بوسند. یعنی ظریف و حسن روحانی!! که این منش، برازندۀ رئیس جمهور ما نخواهد بود. چون هرجا که آنها بگویند می‌رود و هرکاری که آن‌ها دیکته کنند انجام می‌دهد.

اما در مورد آقای ظریف که چند نفر خصوصی نظرم را خواسته بودند:

 به نظر من شخصیت آقای ظریف اظهر من‌الشمس است. ایشان بیش از آنکه نسبت به ایران و ایرانی‌ها دلبستگی داشته باشد، بر قبلۀ آمریکا و انگلیس سجده می‌کند، ایشان هرچه ادب و مرام و انسانیت دارد، خرج هیئت حاکمۀ آمریکا می کند، ایشان حتی سگ آمریکایی را بر مخالفین ایرانی‌ خودش ترجیح می‌دهد. اگر می‌خواهید بدانید رفتار و ادب ایشان در برابر ایرانی‌ها چگونه است فقط کافی است نطق برجامی ایشان را در مجلس خبرگان و توضیحات برجامی ایشان را در مجلس شورای اسلامی و سخنرانی انتخاباتی ایشان را در کاشان و اصفهان گوش کنید.

اما ظریف در سخنرانی‌های انتخاباتی‌اش بی‌ادبانه تر از همیشه حرف می‌زد. جوری که من تا حالا از هیچ شارلاتانی نشنیده‌ بودم. خداییش دریغ از به کار بردن یک ذره ادب و معرفت و عفت کلام برای هموطنانش.

 

+ فردا (چهارشنبه) آخرین روز برنامۀ تبلیغاتی نامزدهاست و ان‌شاءالله آخرین یادداشت انتخاباتی بنده.

۴ نظر ۰۵ تیر ۰۳ ، ۱۱:۴۲
مرآت

پنج خبر جدید از انتخابات و نامزدها

  1. سه مورد گزارش نظرسنجی‌های معتبر را دیدم. هرسه نشان از این دارد که آقای جلیلی و قالیباف با اختلاف تقریبی 5 درصد به ترتیب در صدر قرار دارند و آقای پزشکیان، با اختلاف تقریبی 2 درصد از قالیباف عقب‌تر است. اما آقایان زاکانی، قاضی زاده هاشمی و پورمحمدی با اختلاف فاحش به ترتیب نفرات آخر هستند.
  2. نظرسنجی سوم نشان می‌دهد که بعد از سخنرانی آقای ظریف در کاشان و اصفهان، آرای آقای پزشکیان نه تنها افزایش نداشته بلکه به دلیل جنجال آفرینی ظریف، حتی یک درصد کاهش هم داشته است.
  3. حضور تبلیغاتی آقای پزشکیان بر مزار قربانیان هواپیمای اوکراینی، با اعتراض یکی از خانواده‌های قربانیان مواجه شده است.
  4. آقایان جلیلی، قالیباف و پزشکیان آخرین برنامۀ تبلیغاتی خود را برای روز چهارشنبه در مشهد تدارک دیده‌اند. البته آقای پزشکیان همان روز در تبریز هم برنامه تبلیغاتی دارد. اما این که اول به تبریز برود یا مشهد، هنوز به تصمیم قطعی نرسیده است...
  5. طبق برآورد نظرسنجی‌ها، آمار مشارکت مردم در انتخابات با احتمال زیاد به بیش از 54 درصد خواهد رسید. 

***   ***   ***

اما تحلیل شخصی من این است که یکی از دو نامزد اول (قالیباف و جلیلی) کنار خواهند رفت در نتیجه رقابت اصلی بین دو نفر از نامزدها خواهد بود با این هدف که انتخابات به دور دوم کشیده نشود.

با فهم سیاسی خودم، معتقدم که آقایان زاکانی و قاضی‌زاده بهتر است فداکارانه تا آخر بمانند و کنار نروند. اگر چنین کنند، نتیجۀ کارشان مقرون به صواب و ثواب خواهد بود...

 

 

۶ نظر ۰۳ تیر ۰۳ ، ۲۰:۲۷
مرآت

درسته که این روزها بازار انتخابات داغ داغه و دغدغۀ خیلی‌ها تبلیغات سیاسی و فضای پرهیاهوی انتخاباته، درسته که انتخابات توی فضای حقیقی و مجازی و در اکثر شبکه‌های خبری، مسئلۀ اول شده و نامزدها و ستادهای انتخاباتی متأسفانه رنج و غم مردم غزه و رفح را فراموش کرده‌اند، اما، جنایت صهیونیست‌ها و مقاومت مردم بی پناه همچنان ادامه دارد و من در عین حال که انتخابات را بسیار مهم و معنی‌دار می‌دانم، ولی بدون اغراق بگویم که مسئلۀ غزه و فلسطین هنوز در فکر و ذهن من مسئلۀ اول است و هنوز بر عهد خودم در حذف یک وعده غذا برای کمک به مردم مظلوم غزه ایستاده‌ام.

نظر من این است که یک وعده غذا با حجم معمولی به اضافۀ چندتا خرما و مویز برای تأمین انرژی خیلی از آدم‌ها در شبانه روز کافی‌ست و می‌شود به همین مقدار اکتفا کنیم.

 

+ با کمی صرفه‌جویی می‌توانیم مقداری از نیاز غذایی کودکان و مجروحان بی پناه غزه را تأمین کنیم... لطفاً اگر براتون ممکنه دریغ نفرمایید...

۴ نظر ۰۲ تیر ۰۳ ، ۲۲:۲۹
مرآت

نمی‌دانم چرا هرچه نتیجۀ نظرسنجی‌ها به نفع آقای جلیلی و یکی دو نامزدِ هم‌گروه ایشان بالا و بالاتر می‌رود، فضای تبلیغاتی انتخابات از طرف بعضی حامیان آقای پزشکیان، تخریبی تر و رادیکالیزه ‌‌تر می‌شود.

برنامۀ تبلیغاتی ستاد آقای پزشکیان در اصفهان با حضور آقایان ظریف و مهرعلیزاده، ماجرای پرت کردن میکروفون توسط محمد فاضلی مشاور متکبر این نامزد در برنامۀ زندۀ تلویزیونی و اهانت شخص آقای پزشکیان به مجری برنامه، نمونه‌های آشکار آن است!! و خدا به خیر گرداند مراسم امروز برج میلاد را...

 

پ.ن:

  1. حامیان آقای پزشکیان دوگونه‌اند. گونۀ اول افرادی منطقی، فرهیخته، با شخصیت، قانونمند و اخلاقمدار هستند‌ که بدون حاشیه و در چارچوب مقررات، نامزد خود را همراهی و تبلیغ می‌کنند. اما دستۀ دوم جریان خائن اصلاح‌طلب هستند که نه تنها علاقه‌ای به شخص آقای پزشکیان ندارند. بلکه می‌خواهند از فرصت انتخاباتی ایشان آب را به نفع خود گل‌آلود کنند و سلامت و امنیت انتخابات را بهم بریزند.
  2. تا همین لحظه بر این عقیده‌ام که آقای پزشکیان اگرچه عملکردی غیر از نقد و سیاه‌نمایی نداشته، اما به لحاظ خانوادگی فردی سالم، صالح، دلسوز و مردم دوست است که خدمت به مردم را آرمان خود می‌داند. اما معتقدم که این نامزد محترم باید مراقب بعضی اطرافیان و حامیان سیاسی خود باشد و حسابش را از افراد دغلباز و رفتار تحریک آمیز آن‌ها جدا کند. تا خدای نکرده شورشی مشابۀ فتنۀ شوم 88 به نام ایشان و به کام فتنه‌گران رقم نخورد.

 

۷ نظر ۳۱ خرداد ۰۳ ، ۱۳:۴۴
مرآت

نمره من به وزن علمی، فرهنگی، کارشناسی، معرفتی، گفتمانی و انصاف و ادب نامزدها در اولین برنامه مناظرات تلویزیونی (بخش اول)

آقای قاضی زاده هاشمی: 20 (فوق تصور بود)

آقای زاکانی: 19

آقای جلیلی: 19 

آقای قالیباف: 12

آقای پزشکیان: مردود

آقای پورمحمدی: مردود و مایه سرشکستگی.

بعداً نوشت:

نمره به بخش دوم مناظره:

زاکانی: ۲۰

قاضی زاده: ۲۰

جلیلی: ۱۹

قالیباف: ۱۲

پزشکیان: مردود

پورمحمدی: کاش حرف نمی‌زد...

۱۰ نظر ۲۸ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۵۲
مرآت

در انتخابات ریاست جمهوری برای من همیشه سه نکته حائز اهمیت بوده است:

  1. مشارکت مردم بالا باشد.
  2. نامزد مورد نظر من رأی بیاورد.
  3. فلان نامزد خاص رأی نیاورد.

اما در انتخابات این دوره، روی بند اول هنوز تعصب دارم و به شدت تلاش می‌کنم که به سهم خودم آمار رأی دهندگان را بالا ببرم. حتی اگر یک نفر باشد.

در مورد بند دوم طبیعتاً به یک نامزد خاص باید برسم و دعا می‌کنم که اون نامزد پیروز انتخابات باشد.

اما در خصوص بند سوم، بر این باورم که این دوره از انتخابات یک استثناء وجود دارد! و اون این‌که نامزدهای این دوره در مجموع هیچکدام دریده و تنبل و گستاخ و غیر مردمی و بی درد نیستند و مثل خاتمی و روحانی وابستگی غلیظ به آمریکا و اروپا ندارند. پس اگر بر فرض احتمال نامزد مورد نظرمن انتخاب نشود، بقیه نامزدها برایم قابل تحمل هستند. حتی اگر نامزد پیروز، شخص جناب قالیباف باشد :))

پ.ن:

  1. امروز سه‌تا نظر سنجی از سه نهاد رسمی را دیدم. خوشبختانه مشارکت 48 تا 51 درصد را نشان می‌داد که ظاهراً رو به افزایش است. اما از نتیجه نظرسنجی‌ها در مورد نامزدها مجاز نیستم چیزی بنویسم.
  2. در مورد رأی ندادن به جناب آقای قالیباف نظر من عوض نخواهد شد.

 

۱ نظر ۲۷ خرداد ۰۳ ، ۲۳:۴۷
مرآت

توی بعضی فامیل و دوست و آشنا، وقتی از من می‌پرسند به کی رأی می‌دهی؟ دو جور جواب می‌دهم:

به اونهایی که حرفم را قبول دارند و بدون اما و اگر نظرم را می‌پذیرند، یه جور جواب می‌دهم.

به اونهایی که می‌دونم قصد چانه زنی دارند و بحث‌های کشدار و بی ربط می‌کنند، یه جور دیگه جواب می‌دهم.

مثلاً در این دوره از انتخابات، به گروه اول صریحاً و راحت میگم که به فلانی رأی می‌دهم و البته دوسه‌تا دلیل هم براشون ضمیمه‌ می‌کنم.

اما به گروه دوم می‌گم: این که به چه کسی رأی می‌دهم فعلاً بماند. فقط می‌دانم که آقای قالیباف اولین گزینۀ حذفی من است که به هیچ قیمتی بهش رأی نمی‌دهم...

بعد می‌پرسن همین؟ میگم آره دیگه! 90 درصد ماجرا همینه... بقیه‌ش خیلی روشنه.

من از مفصّل این نکته، مجملی گفتم

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...

۱۴ نظر ۲۴ خرداد ۰۳ ، ۲۳:۴۳
مرآت

فرایند انتخابات اگر بر پایه عقل و خرد و نخبگی نباشد فضایل و اخلاقیات جامعه هیچگاه به ظهور و بروز نخواهد رسید و نیازهای حقیقی ملت‌ همیشه در پایین‌ترین سطح ممکن باقی خواهد ماند.

 آرای انتخاباتی اگر خدای ناکرده بر محور بده بستان‌های سیاسی، وعده و وعیدهای مادی، یا بر پایه قومیت‌گرایی، قبیله‌سالاری، بیگانه‌پرستی و نمونه‌هایی از این دست شکل بگیرد؛ نخبگان و فرهیختگان و مصلحان جامعه، هیچگاه مجال ورود به عرصۀ سیاست و خدمتگزاری اجتماعی پیدا نخواهند کرد. در نتیجه همیشه این باندهای قدرت و ثروت هستند که یا مستقیم و یا با واسطه، نهادهای سیاسی و اجرایی کشور را قبضه خواهند کرد.

بیاییم انتخابات را جدی بگیریم و در رأی دادن به نامزدها آن‌قدر هوشمندانه عمل کنیم که بتوانیم در پیشگاه خدا و در برابر تاریخ پاسخگوی منطقی انتخابمان باشیم.

و بیاییم جوری رأی نَدهیم که از برکت رأی ما، طرف و دار و دسته‌اش حسابی به مال و منال و ثروت و جاه و مقام و شوکت و اعتبار برسند و مردم بینوا همچنان در فقر و فاقه و تنگدستی خودشون درجا بزنند.

به کسی رأی بدهیم که اگر وضعیت جامعه را صد قدم به جلو نمی‌برد، حداقل کشور را دچار عقب ماندگی مادی و وابستگی سیاسی نکند..

 

پ.ن: امروز عصر جلوی تئاتر شهر، برنامه صدای مردم، موضوع اصلی‌اش انتخابات بود. اما هرکس که میکروفون را می‌گرفت در هر زمینه‌ای که می‌خواست حرف می‌زد، دردها را می‌گفت، نقد می‌کرد، عملکرد دستگاهها را زیر سئوال می‌برد، مسئولین را مقصر می‌دانست و خیلی چیزهای دیگر. البته کسانی هم بودند که در موضوع انتخابات حرف زدند و کلام اصلی‌شان این بود که برای حل مشکلات کشور راهی جز انتخاب اصلح نخواهیم داشت.

دفتری هم اونجا گذاشته بودند برای حرف‌ها و نظرهای مکتوب که چون نزدیک وقت اذان بود و منم خسته و تشنه بودم. ترجیح دادم حرف انتخاباتی‌ام را مکتوب و توئیت‌وار بنویسم...

چون فی‌البداهه بود لطفاً گیرو گورهایش را به بزرگی خودتون ببخشید.

۰ نظر ۲۳ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۵۴
مرآت

احوالات گروهک جهنمی منافقین، نوعاً زمخت، خشن، منفی، چندش‌آور و حال خراب‌کن است. اما من سال‌های سال است که دارم فعالیت‌های سیاسی، عملیاتی و تغییرات درون سازمانی این گروهک جنایتکار را پیگیری می‌کنم...

از نظر من رهبران و مزدوران این فرقۀ کثیف، جزو مفلوک ترین، احمق‌ترین و بدبخت‌ترین افراد جامعه هستند و معتقدم که افراد این سازمان، مصداق بارز خَسِرالدُنیا و الآخره هستند. چون نه دنیای خوبی داشتند، نه لذت انسان بودن را چشیدند و نه فرجام نیکی از خود به یادگار گذاشتند. این‌ها همیشه در هاله‌ای از مخفی کاری، توهم ذهنی و دگماتیسم فکری و رفتاری پنهان بودند. نه معنی استقلال را فهمیدند، نه درست فکر کردند، نه اختیار زندگی خود را داشتند و حتی حق انتخاب همسر هم نداشتند. یعنی از تمام ویژگی‌های انسانی تهی بودند. این‌ها حتی اجازه گوش دادن به هیچ حرف و سخنی غیر از دستورات سازمان خود را نداشته و ندارند و... و... و...

اما از خبرهایی که اخیراً در مورد این سازمان داشتم این بود که بعد از درگیری دولت آلبانی با این گروهک، ماجراهایی در مقر پادگانی این‌ها اتفاق افتاد که سرکردۀ دیکتاتور این سازمان را روانه بیمارستان و تیمارستان کرد. یکی از این ماجراها، شعارنویسی‌های گسترده در مقر امنیتی این گروهک بود که اخیراً اتفاق افتاد و البته خودشان گفتند که کار عوامل نفوذی ایران بوده است. دیشب هم بعنوان آخرین خبر گفتند که مریم رجوی ملعون به درک واصل شده است.

نظر من این است که علت مرگ مریم رجوی ترس ناشی از همین شعارنویسی‌ها بوده که در و دیوار مقر امنیتی آن‌ها را پر کرده بود.

فکرش رو بکنید قرار بوده این‌ گرگ عجوزه با حمایت جریان ززآ بیاید نظام ما را فتح کند و خودش بشود رئیس جمهور ایران آزاد!!! حالا با دیدن چندجمله شعارنویسی راهی تیمارستان و قبرستان شده است.

و حسابش را بکنید، منافقین جزو کسانی بودند که از سال 1360 تا همین چندماه قبل علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت‌های ترور؛ خرابکاری، وظن فروشی و ... داشتند و در زمره کسانی بودند که برای سقوط جمهوری اسلامی ایران هربار زمان مشخص (هفته و ماه و سال) تعیین می‌کردند.

و حالا، مسعود رجوی که معلوم نیست کجا زنده به گور شده. مریم هم که گفته‌اند سرنوشتی بهتر از مسعود ندارد. یعنی حتی اگر نمرده باشد، وضعیتی کمتر از مرگ هم نخواهد داشت. به این ترتیب نابودی یک سازمان فوق تشکیلاتی دنیا یعنی منافقین به زودی اعلام خواهد شد...

و این است عاقبت مزدوری و عامل اجنبی بودن... فاعتبروا یا اولی‌الابصار.

۵ نظر ۲۱ خرداد ۰۳ ، ۲۳:۳۴
مرآت

به اتفاق چندتا از دوستان رفته بودیم خدمت یکی از نامزدهای مطرح در انتخابات ریاست جمهوری تا به اصطلاح گپ و گفتی داشته باشیم و از نزدیک با برنامه‌ها و اهداف سیاسی- اقتصادی‌اش آشنا بشیم. قرارمون بر این بود که گفتگوها را به صورت موضوعی و به صورت سئوال و جواب دنبال کنیم و صحبت‌ها و توضیحات ایشون حالت سخنرانی نداشته باشد.

این نامزد محترم که اتفاقاَ سابقه سخنوری هم دارد و من ندیده بودم که گرفتار تکیه کلام بشود، مع‌الاسف در حین بحث و توضیحاتش بارها ا از عبارت «همت بلند» استفاده کرد. به حدی که خیلی برای ما ملال‌آور شده بود.

یک بار وسط کلام ازش پرسیدم: شما با شهید همت نسبت و یا قرابتی هم دارید؟

گفت: نه، چطور مگه؟

گفتم هیچی، همین‌جوری سئوال کردم. طفلکی متوجه منظورم نشد که از این تکیه کلام دست بردارد.

دوباره به صحبت‌هایش ادامه داد و باز هم مکرر در مکرر از عبارت «همت بلند» استفاده می‌کرد.

به سرم زد که مستقیم بهش بگم تا رها کند این عبارت تکراری را. اما تحفظ کردم و چیزی نگفتم. ولی در عوض این بیت شعر را براش نوشتم و دادم دستش:

هیچ است هر چه هست به جز همت بلند..‌
این مصرع است از دو جهان «انتخاب» ما.

آهسته خواند و لبخندی زد. معلوم بود خوشش آمده. اما باز هم متوجه منظورم نشد. -اسمشو نمیگم که تبلیغ یا ضد تبلیغ براش نشه-  :))

آخرش چاره‌ای نداشتم جز این که بهش گفتم همتِ بلند جناب‌عالی را می‌ستاییم. لطفاَ کمی هم از توش و تلاش و عاش و معاش خودتون و همراهان آینده‌تون برای ما بگید.

این‌جا بود که دوزاری‌اش افتاد و از «همت بلند» به سمت همت مخفف بودجه‌ای تغییر مسیر داد و آخر جلسه هم دستم را به شدت فشرد که نفهمیدم از سر مهر بود یا از سر غیظ.

پ.ن:

  1. به نامزدی که رفتارهای منافقانه‌اش برایم آشکار است رأی نخواهم داد، حتی اگر مورد وفاق جمع باشد.
  2. این نامزد هم که ما رفتیم خدمتش به نظرم رأی نمی‌آورد و البته گزینه مورد نظر منم نیست. اما اگر رأی بیاورد، خاطره امروز من برایش کلی می‌تواند مفید باشد :))

 

۵ نظر ۲۰ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۱۵
مرآت

حوادث تاریخ‌ساز دنیا، چه‌قدر تندتند می‌آیند و می‌روند! و تاریخ جهان چه با سرعت کتاب می‌شود که ما حتی مجال ورق زدنش را هم نداریم.

به نظر من نامه رهبر عزیز انقلاب به دانشجویان حامی فلسطین در آمریکا، شروع یک قیام جدید نیست. فقط توصیه به آزاداندیشی نیست. تهییج آزادیخواهان جهان هم نیست. بلکه تأیید استکبارستیزی جنبش دانشجویی مغرب زمین و تصدیق جهت‌گیری دانشجویان آمریکایی در محکومیت هیئت حاکمۀ ایالات متحده و رژیم غاصب صهیونیستی است، نامه حضرت آقا، بیان حقایق دین و دعوت جهان به آموختن قرآن است...

این نامه برای ملت‌ها بسیار جدی و نویدبخش است. مطمئنم که بازی دنیا دارد به نفع اسلام و حکومت جهانی مهدی موعود عج الله تعالی فرجه الشریف تغییر می‌کند. اما، تأسف دارم که ما چه‌قدر عادت کرده‌ایم دیر باور باشیم!

و چه قدر« نا بارور» بودند بعضی نظریه پردازان ما، و بعضی سیاست‌بازان ما و بعضی فرهنگ‌سازان ما! که نمی‌پذیرفتند اندیشۀ امام روح‌الله را بعد از پذیرش قطعنامه 598 و نمی‌شنیدند پیام جهانی آن پیر را که آن روز  با اطمینان می‌گفت: ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودیم:

... هر روز ما در جنگ برکتی داشته‌ایم که در همه صحنه‌ها از آن بهره جسته‌ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده‌ایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‌ایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناخته‌ایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیده‌ایم که باید روی پای خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشه‌های انقلاب پر بار اسلامی‌مان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها سالیان سال می‌توان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظام‌های فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت و... و... و... صحیفۀ امام  جلد 21 صفحۀ 283

و من در حرکت شتابان تاریخ، بیم آن دارم که ملت‌های غیر مسلمان، جلودار حرکت‌های اسلامی شوند؛ اما مسلمان‌ نماهای ایرانی ما همچنان در ام‌القرای جهان اسلام، جاده‌صاف کن حرکت ظالمان و ستمگران باقی بمانند.

بیم آن دارم که دانشجویان آمریکایی برای حق حیات مردم فلسطین و مسلمانان جهان قیام کنند، اما، مسلمان‌نماهای ما هنوز بهانهٔ زیست حیوانی خود را داشته باشند. اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاهِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ...

 

پ.ن: نگاه کنیم ببینیم کجای تاریخ هستیم و در کدام طرف تاریخ ایستاده‌ایم.

 

یادداشت مرتبط: این جا

 

 

۷ نظر ۱۱ خرداد ۰۳ ، ۰۳:۲۶
مرآت

این روزها در حالی که ذهنم درگیر انتخابات ریاست جمهوری است؛ بیتی از جناب حافظ هم ورد زبونم شده و دارم وقت و بی‌وقت تکرارش می‌کنم:

  • نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
  • نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار...

نمی‌دونم این بیت چه رابطه‌ای با دغدغۀ انتخاباتی من دارد. اما، دوست دارم این حالت را به فال نیک بگیرم و نسبت به حوادث آینده امیدوار باشم.

ان‌شاءالله به برکت خون شهیدان عزیز، خدا عنایتش رو از ما دریغ نمی‌کنه...

۴ نظر ۰۸ خرداد ۰۳ ، ۲۳:۴۸
مرآت

چیزی که در مراسم تشییع جنازه رئیس جمهور شهید آقای رئیسی عزیز و همراهان ایشان خیلی خیلی برای من نماد و نمود داشت چندچیز بود:

بی‌تابی، اندوه عمیق، حیرت و بهت‌زدگی، بغض پنهان در سینه‌ها، فریادهای خفته در گلو، اشک‌هایی که منتظر بودند بر صورت‌ها بغلطتند و دنیایی از علاقه و محبت خالصانه مردم که نسبت به رئیس جمهور شهید ابراز می‌کردند.

با اطمینان میگم که بالای 90 درصد جمعیت تشییع کننده سیاهپوش بودند، اکثراً شعار می‌دادند، سینه می‌زدند، اشک می‌ریختند و به ساحت این شهید بزرگوار، علاقمندی و محبت نشان می‌دادند.

اظهار ندامت و پشیمانی مردم از نقدها و قضاوت‌های بیموردشان در بارۀ شخصیت آقای رئیسی از مواردی بود که فراوانی قابل توجهی داشت. خیلی‌ها این پشیمانی را آهسته و خودمونی به زبان می‌آوردند و خیلی‌ها هم شرمندگی‌شان را صادقانه فریاد می‌زدند. حلالیت طلبی از رئیس جمهور هم مورد مهمی بود که معمولاً با صدای بلند می‌گفتند...

از شما چه پنهان، خود من هم از اونهایی بودم که اگرچه همیشه مدافع سیاست‌های دولت بودم و کمترین و منصفانه‌ترین نقد را به دولت آقای رئیسی داشتم، اما در روز تشییع جنازه، بدجوری به مشی فکری و عملی آقای رئیسی غبطه می‌خوردم. به همین دلیل، در حالی که دلم لبریز از اندوه و غم بود، اما از فرجام نیک شهید خادم‌الرضا خوشنود و از شوربختی و کم‌توفیقی خودم بسیار متأسف بودم. به همین دلیل بارها توفیق خدمت و عاقبت به خیری را برای خودم آرزو می‌کردم.

روحشان شاد، یادشان جاوردانه و راهشان پر رهرو باد.

۵ نظر ۰۵ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۵۲
مرآت

دقیقاً 27 ساعته که نخوابیدم. الآن از مصلی برگشتم برای این که زودتر بخوابم تا بتونم ساعت 6 صبح به ایستگاه مترو برسم برای رفتن به دانشگاه و مراسم نماز بر پیکر شهیدان عزیزمان.

باید مثل نمازی که به امامت رهبر برای شهید حاج قاسم خواندیم، با صدای بلند و با اشک و گریه بگویم:

 اللّهمّ انّا لا نعلم منه (منهم) الاّ خیرا...

شهیدان خیلی به گردن ما حق دارند. اما این کمترین کاری است که می‌تونم تقدیمشون کنم.

 

+ تلاوت جزء 27 را هم ان‌شاءالله فردا بدرقۀ راهشان خواهم کرد.

++ و نماز لیلةالدفن.

۶ نظر ۰۱ خرداد ۰۳ ، ۲۲:۰۴
مرآت