https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جبهه مقاومت» ثبت شده است

نام استکان برای ما فارسی زبان‌ها خیلی آشناست. همه‌مون یک شناخت یکسان از آن داریم. کاربردش را هم خوب بلدیم و توی خونه و مدرسه و اداره ‌ها حداقل یکی دو مدل از انواعش را داریم که تقریباً هر روز ازش استفاده می‌کنیم. حالا نه فقط توی خونه و محل کار، بلکه توی مسجدها وهیئت‌هامون هم یکی دونمونه‌ش را به صورت حجیم داریم! 😊

<=><><=><><=>    <=><><=><><=>

 

استکان اگرچه برای ما ایرانی‌ها فقط وسیله‌ای برای چای‌خوردن است، اما خوب است بدونیم که این اسم، یک واژۀ قرآنی‌ است و دوبار در قرآن تکرار شده که یک‌جا محبوب است و یک‌جا مذموم است!

و جالبه که بدونید خدای هستی یک پارادوکس دومنظوره از استکان را در ساحَت وجودی تمام انسان‌ها تعبیه کرده و کاربستِ مناسب آن را به اقتضای شرایط خاص برای تمام مسلمان‌ها الزامی کرده است!

و جالب‌تر این که بدونید خدای متعال با همین استکان‌ها جوهر صداقت و ایمان بندگانش را در دو صحنۀ متفاوتِ زیستِ مؤمنانه محک می‌زند!

یعنی چی؟!

یعنی این که: استکان، غیر از نوع چایخانه‌اش، یک واژۀ قرآنی‌ست که یک‌جا سودمند است و یک‌جا زیان‌آور!

استکان، اون‌جایی که انسان را بالا می‌برد پسندیده است و اون‌جایی که انسان را خوار و حقیر می‌کند، مذموم است!!

عجب پارادوکسی شد!

می‌شه ساده‌تر بگیم؟

بله، ساده‌ترش این است که:

انسان مؤمن باید هر دو نوعش را داشته باشد:

  1. استکان بدون «ما»ی نافیه (تسلیم و تضرع) برای راز و نیاز با خدا و استعانت‌جویی از او در هنگام سختی‌ها و بلاها لازم است و موجب کمال انسان می‌شود.
  2. استکان با «ما»ی نافیه (ضعیف نبودن و تسلیم‌نشدن) برای ایستادگی در جبهۀ حق و تسلیم نشدن در برابر ظلم ظالمان لازم است و موجب آزادگی و عزت انسان می‌شود.

این هم سند قرآنی‌اش:

وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَااسْتَکَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا یَتَضَرَّعُونَ. (76 مؤمنون) «به عذاب گرفتارشان کردیم (تا بیدارشوند) اما آن‌ها در برابر پروردگارشان نه فروتنى کردند و نه تضرع»

وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَااسْتَکَانُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ. (146 آل‌عمران) «چه بسا پیامبرانى که دین‌باوران همراه آن‌ها به جنگ رفتند و در راه خدا هر چه به آن‌ها رسید، سستى نکردند، ناتوان نشدند و سر فرود نیاوردند و خدا استقامت کنندگان را دوست دارد»

 

پ.ن: تقدیم به رزمندگان و شهدای جبهه مقاومت.

 

۲ نظر ۰۶ فروردين ۰۴ ، ۲۳:۵۹
مرآت

از مهم‌ترین حوادث این روزها:

  • حملات شدید اسرائیل به غزه و سوریه
  • بمباران‌ شدید یمن توسط آمریکا و انگلیس
  • قتل عام علویان و مردم عادی سوریه توسط تروریست‌های وابسته به الجولانی..
  • درگیری‌های تحریک‌آمیز تروریست‌های تکفیری سوریه در مرزهای زمینی لبنان.

همۀ این‌ شرارت‌ها اگرچه عادت همیشگی آمریکا و اسرائیله. اما به نظرم دلیل اصلی و همزمانی این وحشیگری‌ها این است که می‌خواهند جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهند تا به یکی از دوهدف برسند:

  1. یا ایران را وادار به تسلیم کنند و عزت و مقاومت ما را بشکند،
  2. یا ایران را وارد یک جنگ تمام عیار کنند...

 

+ قبلاً در بند چهارم این یادداشت نوشته بودم که احتمالاً امتحان‌های سختی پیش رو خواهیم داشت و...

++ هنوز درحال تمرین هستم برای تحمل حوادث روزهای مبادا.

 

 

پ.ن: بیشتر از هروقت امیدوارم که روند حوادث ناخواسته در منطقه، به نفع کشورمان و جهان اسلام رقم خواهد خورد. فقط خدا کند که سهم ما از این حوادت، شرمندگی و انفعال نباشد.

 

۲ نظر ۲۸ اسفند ۰۳ ، ۲۲:۳۶
مرآت

 

  1. از این که هنوز بر و بچه‌های مقاومت در سهم سفرۀ کوچک خانه ما سهیم هستند بسیار خوشحالم و خدا را شاکرم. ان‌شاءالله اگر خدا توفیق دهد. این روند را همچنان ادامه خواهم داد.
  2. در چندروز گذشته با تعدادی از مردان مقاومت و سیاسیون قدیم و جدید و با دو سه تفر از اونهایی که دغدغه‌ بیشتری در باره سوریه و لبنان و یمن دارند به گپ و گفت نشسته بودم. خیلی چیزها گفتیم و شنیدیم که برایم لازم و مفید بود.
  3. نسبت به آن‌چه که در سوریه اتفاق افتاده ناراحتم اما امیدوارم این تلخ‌کامی بتواند ما را به خود بیاورد، بتواند ما را از بعضی ندانم‌کاری‌ها و خرابکاری‌ها برهاند و منشاء بیداری و هوشیاری و پرکاری مسئولین حاشیه‌ساز و خیال‌پرداز ما شود.
  4. به احتمال زیاد، امتحان‌های سخت‌تری پیش رو خواهیم داشت. دارم به خودم تمرین می‌دهم که خدای ناکرده در حوادث احتمالی آینده، منفعل و واداده و بی خاصیت نباشم.
  5. اگرچه عاشقانه‌های زندگی ما در تقویم ماه و سال نمی‌گنجد، اما دیروز، اولین تقارن جشن تولد من با روز زن تجربه قشنگی برایم بود. هم من به همسربانو تبریک گفتم و با یک بیت عاشقانه هدیه روز زن را تقدیمش کردم. هم ایشون تولدم را تبریک گفت و به من هدیه داد. فقط تفاوتش این بود که من از تاریخ تولد خودم یادم نبود و سورپرایز شدم 😊😊
  6. با کمی تأخیر میلاد صدیقۀ کبرا، ام ابیها حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به خانم‌های محترم و مادران عزیز وبلاگی تبریک می‌گم و برای همه‌شون آرزوی سعادت و سلامتی و سرافرازی دارم.
  7. این روزها به علت مشغلۀ زیاد فرصت وبگردی و وب‌نویسی‌ام متأسفانه خیلی محدود شده. اما خوشحالم که هرجور شده مطالب جدید وبلاگ‌های دنبال شده‌ را می‌خوانم.

پ.ن -  بیت از جناب حافظ:

زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم

طرّه را تاب مده تا ندهی بر بادم

 

۱۱ نظر ۰۳ دی ۰۳ ، ۲۲:۴۶
مرآت

بدون شرح

 

برای یک دوست لبنانی نوشته بودم:

  • أِتمنى أن أکون معکم و معیّتکم فی المقاومة و أن أُقاتل فی جانبکم.

پاسخ ایشان:

  • لقد کنت هنا لفترة طویلة و نحن ضیوفکم. إن مساعدة الإیرانیین هی نعمة حیاتنا و صحة الإمام الخامنئی هی أمنیتنا..

 

نوشته بودم براش: آرزوم اینه که با شما باشم، همرزمتان باشم و در کنار شما بجنگم.

برام نوشت: خیلی وقت است که شما این‌جایید و ما نمک‌گیرتان هستیم. احسان ایرانی‌ها برکت زندگی ماست و آرزوی ما سلامتی امام خامنه‌ای‌ است!!

 

۲ نظر ۲۸ آذر ۰۳ ، ۲۰:۵۹
مرآت

رسانه‌ها می‌توانند از کاه، کوه بسازند. دروغ را راست جلوه ‌دهند، قدیس را هیولا معرفی کنند و از هیولا برای مردم قدیس بسازند.

رسانه می‌تواند نام آدم‌کش‌های داعش را عوض کند و به جای فرشتۀ نجات بر مردم سوریه حاکم کند.

کار رسانه مخصوصاً از نوع صهیونیستی‌اش این است که حوادث را تحریف کند، آدم‌ها را فریب دهد، ذهن‌های سطحی نگر را به تسلیم وادارد و یک چاقوکش تهی مغز را آرایش کند و یک شبه به حکومت برساند.

محمد الجولانی- تروریستِ تحت تعقیبِ دیروز

و ناجی امروز سوریه

 

به قول یک دوست: رسانه‌ها از سلاح هسته‌ای خطرناک‌ترند.

+ برای فریب نخوردن، داشتن سواد رسانه‌ای از نان شب هم واجب‌تر است. 

 

بعداً نوشت: بخشی از تصویر قبلی اشتباه بود. از عزیزانی که تذکر دادند ممنونم. 

۶ نظر ۲۱ آذر ۰۳ ، ۲۰:۴۸
مرآت

آقای علی معلم دامغانی توی ترانۀ لالۀ عاشق میگه:

  • برید از اونا بپرسین
  • که شنیده‌ها را دیدن

اما من شاید تا مدت‌ها نتونم دیده‌هام را برای کسی بگم.

حتی شاید نتونم بگم کجا بودیم، چه جوری رفتیم و چه کردیم؟

و حتی‌تر در لفافه هم شاید مصلحت نباشد به این ماجرا اشاره کنم.

فقط می‌تونم بگم که بعضی صحنه‌ها اصولاً گفتنی نیستند. ترسیمی و تصویری هم نیستند.

بعضی جاها را فقط باید رفت. بعضی صحنه‌ها را فقط باید دید و بعضی ناملایمات را به هر قیمتی باید چشید! همین.

اما بعد:

  1. در احکام مبطلات روزه فرقی نداره که کسی از اول صبح روزه‌ش را بخوره یا نزدیکای غروب آفتاب روزه‌ش رو باطل کنه. در هر دو صورت او روزه‌ نگرفته و حکم روزه خواری بر او جاری می‌شه...
  2. حافظ اسد (پدر بشار اسد) در جنگ هشت‌ساله با ما خوب رفتار کرد. بشار هم در جبهه مقاومت و مبارزه با صهیونیست‌ها و داعش تا جاهایی خوب آمد. اما در ادامه راه گفت که ارتش او عزمی برای مقابله مستقیم با اسرائیل و گروه‌های تروریستی ندارد و بالاخره توی دقیقۀ 90 همه چی را خراب کرد، او البته به باغ سبز عربستان و امارات و پیغام پسغام‌های آمریکا هم خوش‌بین شده بود و در نتیجه فرجام بدی را برای مقاومت و مردم سوریه رقم زد.
  3. نابسامانی سوریه نتیجه لجبازی یک عده آدم‎‌ تهی مغز و خائن وهابی است که مطمئناً مردم سوریه حالا حالاها روز خوش نخواهند دید اما من برای شیعیان، علویان و مسیحیان سوریه بیشتر دلم می‌سوزد.
  4. براساس یک قاعدۀ کلی، هزینۀ تسلیم و سازش همیشه بیشتر از هزینۀ مقاومت است.
  5. در انجام تکلیف، تلخی‌‌ها هم برای ما شیرین است و ما باور داریم که سرنوشت جهاد و مقاومت به زلف هیچ حاکم و حکومتی گره نخورده است.

 

پ.ن: ممنونم از دوستان و عزیزانی که نگرانم شده بودند... 

۴ نظر ۱۹ آذر ۰۳ ، ۲۱:۱۸
مرآت

دقیقاً بعد از یک سال رسانه‌های صهیونیستی دوباره دست به کار شدند و فضای مجازی عبری زبان و عربی زبان را پر کردند از این دروغ تکراری و شاخدار که:
«نیروهای ارتش اسرائیل یک پرچم نازی، یک تندیس هیتلر و یک کتاب با صلیب شکسته را از خانه‌ای‌ در جنوب لبنان پیدا کردند»

دروغی که سال گذشته همین روزها عیناً به خانۀ یکی از ساکنان غزه نسبت داده بودند و حالا دارند به حزب‌الله لبنان نسبت می‌دهند.

در واقع صهیونیست‌ها با این خبر دروغ دارند القا می‌کنند که «هدف حزب الله در راستای مرام هیتلر است یعنی نابودی یهودیان»

 

البته ما این را قبول داریم که تلاش جبهۀ اسلام بر نابودی رژیم غاصب صهیونیستی تأکید دارد، اما نه با نماد هیتلر و نه با شعار نازیسم؛ بلکه فقط بر اساس آموزه‌های دینی که معتقدیم این فرقۀ ملعون و گردنکش و ولیدۀ شیطان دشمن دین و انسانیت است و باید از بین برود...

+ شیعه در بیان عقیده‌اش هیچ ترسی ندارد و برای جهاد مقدس‌ خود از تمسک به نماد‌های بیگانه بی نیاز است.

 

+ به امید نابودی هرچه سریع‌تر رژیم غاصب صهیونیستی و آمریکای مستکبر...

۲ نظر ۱۳ آبان ۰۳ ، ۲۲:۲۸
مرآت

 لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح

داغِ دل بود به امید دوا بازآمد...

حس و حال این روزهایم:

- آه می‌کشم، اندوه دارم، اما نا امید و نگران نیستم.

+ خوشبینم، بیش‌تر از قبل. امیدوارم، بیشتر از همیشه.

 

برکت این روزهای ما این است که از جهاد مردم غزه و لبنان غافل نیستیم. خدا قبول کند ساعاتی از روزهای ما دارد در خدمت مظلومان مقاومت می‌گذرد...

مقیم حلقه ذکر است دل بدان امید

که حلقه‌ای ز سر زلف یار بگشاید

 

پ.ن: بیت‌ها از جناب حافظ.

۱ نظر ۰۳ آبان ۰۳ ، ۲۲:۳۲
مرآت

سخن درست بگویم نمی‌توانم دید 

که مِی خورند حریفان و من نِظاره کنم

معطوف به  این و این هرماه به اندازه بضاعتم مقداری کمک مالی برای مردم مظلوم غزه و فلسطین تقدیم می‌کردم. اما اخیراً به این نتیجه رسیدم که حجم آسیب‌ها زیاد است و این مقدار کمک‌ چندان کارساز نیست. به همین دلیل کلی عذاب وجدان ‌گرفتم.

این که ما چرا در آرامش و سلامت باشیم و اونها هر روز زخم‌های زندگی‌شان بیشتر شود، چرا این قدر قطره‌ چکانی کمک می‌کنیم؟ چرا باید حزب الله و سید حسن نصرالله تمام قد پای کار باشند و من و امثال من نه؟ چرا امثال یحیی سنوار و افراد مقاومت، زیر بمباران‌های وحشتناک بدون غذا و دارو باشند و ما در ناز و نعمت باشیم؟ این‌ها سئوال‌هایی بود که وجدانم را آزار می‌داد و گاهی بدجور عذاب وجدان می‌گرفتم.

با خودم می‌گفتم مگر اسلام اونها با اسلام من فرق دارد؟ مگر خدای اونها با خدای من یکی نیست؟ مگر خون من از خون اونها رنگین‌تره؟ اگر به خاطر بی تفاوتی من و اگر به خاطر کم توجهی من خدای نکرده رژیم غاصب صهیونیستی پیروز بشه، اونوقت چه جور می‌تونم جواب خدا را بدهم؟ آیا می‌تونم در برابر قرآن و عترت پاسخگو باشم؟ آیا دلیل قانع کننده‌ای دارم؟ آیا می‌تونم در حضور پیامبر و ائمۀ معصومین بگم که مردم غزه سنی‌اند ومن شیعه‌ام؟ آیا امام زمان چنین عذری را از من می‌پذیرد؟ آیا واقعاً شیعه بودن من کافیست و می‌تونه منو از عقوبت الهی نجات بده؟ والله که نه!

خلاصه به این نتیجه رسیدم که اگر به اندازۀ یک اپسیلون کوتاهی کنم و کاری که از من و خانواده‌ام برمیاد انجامش ندهم و یا با تأخیر انجام بدهم؛ قطعاَ در قتل عام زنان و کودکان غزه، در گرسنگی‌شان، در زیر آوار موندشان، در جنایت وحشیانۀ صهیونیست‌ها و در بمباران‌های لبنان شریک جُرم خواهم بود.

به همین دلیل، بعد از فتوای رهبری و مراجع تقلید دربارۀ کمک به مردم لبنان و غزه، تصمیم گرفتم از تمام ظرفیت و اعتبارم در این راه استفاده کنم. همون موقع به یک تصمیم جدی رسیدم و اول از خودم و همسرم شروع کردم:

  1. حجم کمک‌های ماهانه‌ام را اضافه کردم. (تقریباً سه برابر قبل)
  2. خدارو شکر، بین بستگان، همکاران، همسایگان، دوستان و بعضی دانشجویان و دانش‌آموزان یه نموره اعتبار و مقبولیت دارم. با خودم گفتم بهتره از این آبرو و اعتبار که خدا عنایت کرده استفاده کنم. دونفری شروع کردیم به پیغام و پسغام و تشویق و ترغیب دوست و آشنا (تلفنی و حضوری) مسیر کمک‌ها را هم به سمت دفتر وجوهات نهاد رهبری سوق دادیم.
  3. همسربانوی محترم هم مقداری طلای قابل توجه هدیه کردند.

 

به این ترتیب، دیروز اولین کمک‌ها به دفتر وجوهات رهبر عزیزمون تحویل و برای صاحبانش رسید صادر شد.

  • سرویس طلا 78.84 گرم// سرویس طلا، 81.32 گرم// نیم ست 31.73 گرم// النگو 10.11 گرم// دستبند 12.09 گرم// زنجیر تک 8.12 گرم// پلاک 3عدد 7.06 گرم (جمعاً حدود 230 گرم اهدایی همسر محترم و همکاران) با ارزش بیش از یک میلیارد تومان
  • پول نقد ریالی 834400000 ریال
  • پول نقد دلاری 350 دلار.

 

+ پویش ما همچنان ادامه دارد، شما هم اگر براتون ممکنه، لطفاً دست به کار بشید و در جمع‌های فامیلی و دوستانه پویش راه بیندازید و منشأء اثر باشید.

++ دفاتر سایر مراجع هم کمک‌های مردمی را قبول می‌کنند. (هم حضوری و هم از طریق حساب بانکی)

+++ بادتون باشه که عنوان کمک‌ها باید تفکیک و مشخص بشه (مردم مظلوم غزه، شیعیان لبنان، حزب الله لبنان، مردم یمن، انصارالله یمن و...)

 

 

۴ نظر ۳۰ مهر ۰۳ ، ۲۱:۴۵
مرآت

از لحظه‌ شهادت یحیی سنوار تا الآن حتی یک لحظه‌ نخوابیدم. با دیدن تصاویر ماندگار صحنۀ شهادتش، هزاربار زیر و رو شدم و کلی اشک ریختم.

همین امروز سه بار آمدم پای لب‌تاپ تا برایش چیزی بنویسم، اما آن‌قدر بغض گلوگیر داشتم که نشد از آن همه عظمتی که داشت یک کلمه بنویسم...

الآن هم آمدم فقط در برابر نبوغ رزمی و اراده و صبر مثال‌زدنی سنوار عزیز و مقاومت همرزمانشان خالصانه تعظیم کنم و بگم که از خودم و بی خاصیت بودنم برای آرمان قدس و فلسطین واقعاً خجالت می‌کشم.

 

خدا کند بیش از این شرمندۀ حماسۀ عزم و رزمشان نشوم و عنقریب راهی برای جبران شرمندگی‌ام گشوده شود.

۵ نظر ۲۷ مهر ۰۳ ، ۲۲:۱۶
مرآت