پاسخ:
سلام و وقت بخیر و با عرض تبریک متفابل،سئوالی رو پرسیدید که خیلی ها می پرسند و خیلی ها هم دوست دارند جوابش را بشنوند، اما کاش آدم بلدتری غیر از من اینجا بود و می تونست به این سئوال پاسخ کافی و وافی بدهد!
به نظر من، این موضوع از چند منظر قابل تأمل است:
اول اینکه بسیاری از چهره های انقلاب به دلیل صبغه دینی و اخلاقی که دارند، راضی نیستند که در زمان حیاتشان از آنها تعریف و تمجید شود. لذا، در این زمینه نوعاً مبلغین و اصحاب رسانه با یک مانع اساسی مواجه هستند.
دوم این که، تعریف و تمجید از چهره ها در زمان حیاتشان اگرچه ممدوح و پسندیده است، اما همواره این خطر وجود دارد که ممکن است فرد تمجید شونده تحت وسوسهٔ هوای نفس قرار بگیرد و در اثر تعریف هایی که از او میشود در چنگال رذیلهٔ ناپسند خودشیفتگی و خودبزرگ بینی گرفتار شود و اجرش ضایع شود و خیلی چیزهای دیگر. در عین حال ممکن است به لحاظ امنیتی و حفاظتی نیز، ارزش وجودی و قابلیت شغلی او در معرض تهدید امنیتی قرار گیرد و این نه به صلاح خودش هست و نه به صلاح کشور و حکومت! مثل شهید محسن فخری زاده و شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس.
سوم این که انسان ها در مراحل مختلف زندگی، دچار افت و خیزهای زیادی هستند که در صیرورت حیات جزو بدیهیات است و امری تقریباً اجتناب ناپذیر شناخته می شود. لذا، از این منظر وقتی می شود با اطمینان در بارهٔ یک شخصیت علمی، دینی و سیاسی حرف زد و او را ستود که او به آخر خط کمال خود رسیده باشد و دورهٔ آزمون و خطای خود را به پایان برده باشد.
چهارم این که چهره های علمی یا دینی وقتی دار دنیا را وداع میکنند، بازماندگان و همکیشان و سایر مردمان عصر او و آیندگان بعد از او، با دو حقیقت مواجه اند. یکی این که آن منع و معذوریتی که در زمان حیات ایشان وجود داشت و باعث می شد که نتوانند از او تعریف و تمجید کنند، حالا دیگر آن منع برداشته می شود و افراد در بیان خوبی های او آزاد و مختارند و دیگر این که دوستان و آشنایان و اصحاب رسانه، نه فقط دیگر منعی ندارند، بلکه در نقل خوبی ها و نشر ارزش های وجودی آن فرد، مسئولیت و حتی وظیفه هم دارند.
پنجم این که حیات انسان، محدود به دورهٔ جسمانی او نیست، بلکه حیات او به شکل دیگری همچنان تداوم دارد. لذا، وقتی خوبی ها و ویژگی های ارزشی متوفی را بازگو میکنیم و در بارهٔ او به تعریف و تمجید می پردازیم، در حقیقت داریم او را در چرخه کمال و در صیرورت حیاتش یاری می دهیم و خوبی هایش را به جسم و روح جامعه تزریق می کنیم. بعلاوه اینکه، با این کار، زندگی شخص سفر کرده را تداوم می بخشیم. چون به مصداق سخن سعدی: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز// مرده آن است که نامش به نکویی نبرند...
ششم اینکه در سیره ائمه هم همین شیوه جریان داشته است. مثلاً علی علیه السلام بعد از شهادت مالک اشتر، سخن میگوید و در وصف کمال و معرفت و عظمت مالک مطالبی را بیان می دارد و ویژگی های او را در حضور مردم بازگو می کند که توصیف معروف آن حضرت را در نهج البلاغه می شود دید.
هفتم اینکه در زمان زندگی یک چهره محبوب علمی، دینی و یا هنری، دوستان و علاقمندانش فقط وظیفهٔ پیروی، همراهی، همصدایی، احترام، محبت و علاقمندی نسبت به او دارند. نه وظیفهٔ تعریف و تمجید و ستایش از او!!
پاسخی که به عقل ناقص من می رسد، همین بود. ان شاء الله دلایل متقن و صحیح تر را از افراد باسوادتر بشنوید.
سلام برادر
از وقتی شنیدم غم دارم
استوری گذاشتم یه باسواد رفت
و چه میدونیم باسواد ینی چی!
اصلا باسواد مگه چند تا داریم که یکیشم بره؟؟؟؟؟
آوینی ما بود
می دونی؟ دوستش داشتم
عمیقا