آفـت بـزرگ:
اینکه طلاب علوم دینی و روحانیون، شغل دولتی داشته باشند و یا بههر عنوان دیگری کارمند دولت محسوب شوند، به نظرم یک آفت بزرگ و یک ظلم فاحش است. آفت بزرگی که هم وزانت و وجاهت علمی روحانیت را آسیب پذیر میکند و هم عزت نفس و مردمیبودن آنها را از بین میبرد.
اصولاً اشتغال طلبه در مشاغل دولتی (چه مشاغل اداری و اجرایی باشد چه مشاغل سیاسی و قضایی) با هدف اصلی طلبگی مغایرت دارد. به چند دلیل:
- سرگرم شدن به کار اداری، رشد علمی آنها را به کندی و انحراف میکشاند و ادامۀ تعلیم و پژوهش و هدایتگری آنها را دشوار یا مسدود میکند.
-
وقتی یک طلبه یا روحانی وارد مشاغل دولتی میشود، دیگر نه طلبۀ بهدرد بخوری میتواند باشد و نه کارمند خوبی خواهد شد. چرا؟ به چند دلیل:
- اصولاً طلبهها بدون آزمون استخدامی و بدون توجه به مدرک تحصیلی، پذیرش میشوند و در غیر رشته تخصصی مشغول کار میشوند. از این جهت وقتی یک طلبه با لباس روحانی، کارمند دولت میشود، هم یک جایگاه شغلی را بدون صلاحیت تخصصی اشغال میکند و هم به دلیل کمکاری یا ناکارآمدیهایی که دارد، اعتبار و حیثیت لباسش را از بین میبرد.
- اکثر قریب به اتفاق طلاب شاغل، در رشتههای غیرمرتبط اداری مسئولیت دارند. به همین جهت، نه مهارت کافی دارند که مفید واقع شوند و نه شأن لباسشان اجازه میدهد که دنبال یادگیری و مهارتافزایی باشند. در نتیجه بازدهی کارشان مفید و رضایتبخش نیست.
- چنین کارمندی به دلیل عدم تخصص، کارآیی خوبی در محیط کار ندارد و بهدلیل فاصلهگرفتن از تحصیل، خیلی زود دچار افت علمی میشود. بعدهم یاد میگیرد که حامی و توجیه کنندۀ کجرویهای دولت باشد. درنتیجه گرفتار بعضی گرایشها و نگرشهای ناخالص میشود و نهایتاً بهدلیل حق و ناحقکردنهای خودآگاه و ناخودآگاه در محیط کار، مقبولیت و محبوبیت آنها آسیب میبیند و اثرگذاری آنها در جامعه و در بین کارکنان کاهش مییابد.
- مطابق یک سنت دیرینه یا قانون نانوشته و یا به هردلیل دیگر، حضرات روحانیون شاغل در ادارات (اعم از نهادهای دولتی و نیروهای مسلح) همیشه خود را بافتهای جداتافته از سایر کارکنان و مدیران میدانند. به همین جهت از مراجعین و همکاران خود، انتظار احترام و تبعیت بیشتری دارند. در نتیجه نوعی حس بدبینی و نفرت پنهانی نسبت به آنها در بین کارکنان و مراجعه کنندگان شکل میگیرد و رفتهرفته به خصومت و نارضایتی عمومی مبدل میشود.
- به دلایلی که گفته شد، هرگونه کمکاری یا ناکارآمدی یا بدقولی یا سوءرفتار و یا خطایی که خواسته و ناخواسته در محیط کار از ناحیۀ طلبۀ کارمند اتفاق میافتد، ارباب رجوع محترم، گناه آنرا بهحساب اسلام و روحانیت مینویسد...
من کاری با دیگران ندارم و برای کسی تعییین تکلیف هم نمیکنم. اما شخصاً پشت سر آخوند دولتی رغبتی به نمازخواندن ندارم. مگر اینکه هویت شغلی آنها را ندانم و یا از چند وچون کار و بارشان بی اطلاع باشم.
سه جملۀ کلیدی:
کسیکه هنر علمآموزی داشته باشد اصولاً دنبال کارمندی نمیرود.
مناصب اداری رویکردی اصلاحگرایانه به روابط جامعه و رشد معنویت مردم ندارد.
روحانی یا طلبهای که کارمند دولت باشد، نمیتواند مدافع مردم و منتقد دولت باشد.
وطیفهبگیران دولتی، بهویژه اگر طلبه و روحانی باشند در قلب و روح مردم نفوذ معنوی ندارند.
... ادامه دارد.