روزگاری داریم پر از حادثه.
حادثههای ریز و درشت. در اندازههای جورواجور. از نوع تکلایه و چندلایه!
با رنگهای متنوع، با برندهای داخلی، خارجی و با ساختارهای طبیعی، مصنوعی، سنتی، مدرن، نرم، سخت، دولتی، غیردولتی، نیروگاهی، فرودگاهی، دانشگاهی، مرزی، ارزی، ریالی و...
جالبه که از هرطرف دارند با بهونه و بیبهونه برای ما حادثه میسازند.
و جالبتر اینکه:
هرچه حادثه میسازند؛ مردم هم با حادثه میسازند!
+ انگار شرط زیست ما در این دنیا، شیرجه زدن در گرداب حوادث است!
++ انشاءالله با حادثهها میسازیم، اما در برابر حوادث رنگ نمیبازیم!
امامُ صادق علیه السلام: «إنّ أشدَّ النّاسِ بلاءً الأنبیاءُ، ثُمّ الّذین یَلُونَهُم، ثُمّ الأمْثَلُ فالأمثلُ»
مردمی که بیشترین بلا را تجربه میکنند پیامبران هستند، سپس کسانی که بعد از پیامبران میآیند، سپس بهترینها و بهترینهای بعدی.
هرکه در این بزم مقربتر است
جام بلا بیشترش میدهند...
ایضاً: أَنَّ الْبَلَاءَ مُوَکَّلٌ بِالْأَنْبِیَاءِ ثُمَّ الْأَوْلِیَاءِ ثُمَّ اَلْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ .
پ.ن:
دیروز صبح زود رفته بودم فرهنگستان زبان فارسی. داخل قفسۀ کتاب آقای معاون، کتاب اعیانالشیعه را دیدم. دوست داشتم بردارم و تورق کنم. اما فرصت نبود و شرایط هم ایجاب نمیکرد. از خیرش گذشتم. بعدش رفتم کتابخانۀ ملی، یک ساعت مونده بود به ظهر، همین کتاب را روی میز مدیر حراست دیدم. همان چند دقیقهای که قرار بود اونجا منتظر بمونم به ذهنم رسید که این موضوع را یک حادثۀ معنادار بدونم. با اجازۀ آقایی که اونجا بود کتاب را برداشتم و باز کردم. به این نیت که اولین حدیث این کتاب، روزی من باشد برای عمل به آن و حالا همین حدیث شد موضوع این یادداشت...