دمت گرم آقامنصور...
خیلی دوستانه دستی به ریش بلندش کشیدم و براش تعویذ و لاحول ولا قوة الا بالله خوندم.
پرسید آقامرات مگه ریش من ایرادی داره؟
گفتم استغفرالله!؟
گفت مگه خودتون نگفتین ریش داشتن لازمه؟
گفتم بله، ریشتراشیدن حرامه.اما ریش بلند باید ریشه داشته باشد.
گفت یعنی چی؟
گفتم یعنی به هراندازه که ریش بلند میذاریم، به همان اندازه باید درباغ فهم و معرفت و اخلاق ریشه دوانده باشیم. باید دانش و معرفتمون کمتر از ریشمون نباشه!
گفت مگر ریش داشتن سهمیهایه.
گفتم بله! ریش، در عرف جامعه دینی یک نماد است و این نماد به تناسب سن و قد و معرفت و وزن اجتماعی باید بالانس بشه.
گفت چطور؟
گفتم ببین آقامنصور در نتراشیدن ریش همه سهم مساوی داریم، یعنی ریش تراشیدن با تیغ و مثل تیغ برای همهمون حرامه. اما حد و اندازه ریش بهتره که متناسب قد و وزن و دانش و معرفت و مرام آدما باشه. یعنی کسی که ریششو بلند میکنه باید از یک پشتوانه محکم معرفتی هم برخوردار باشه. باید برای خودش اعتبارسازی کنه تا شأنیت حفظ این موهبت الهی را داشته باشه.
گفت یعنی چه کار باید بکنیم؟
گفتم باید به اندازهای که ریش بلند میکنیم چندسانتی هم علم و فقه و معرفت بیاموزیم تا ریش بلند گوارامون باشه.
گفت حالا اگر کسی اهل معرفت و حکمت نباشه و ریش بلند داشته باشه چی میشه؟
گفتم اونوقت بلانسبت شما میشه شبیه داعشیها! که هرکی سفاکتر، خشنتر، مخوفتر و خونخوارتره، ریشش بلندتر و نامرتبتره! مگه ندیدی صهیونیستها برای جاانداختن پروژه اسلامهراسی به رفتار داعشیها استناد کردند؟
دو روز بعد آقامنصور عکسش رو با ریش کوتاه و مرتب برام فرستاد و زیرش نوشته بود: به نظرت چطوره؟
منم براش نوشتم «دمت گرم آقامنصور... عالیه»
پ.ن: یک مسجد قدیمی در یکی از جنوبیترین محلههای شوش تهران بر وبچههای قبراق، غیرتی، بانشاط، بامرام و باانگیزهای دارد که آقامنصور 19ساله، یکی از اونهاست...
+ منصور اسم حقیقی نیست.
عالی.