https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۲، ۱۲:۲۵ ق.ظ

سه بانوی جهانی و یک سئوال...

هر انسانی در روند دائمی مرگ و حیات، لاینقطع در حال سیرورت و صیرورت است. اما فلسفه این آمد و شدِ غیر اختیاری این است که انسان بتواند با عمل و عقیده‌اش، چگونه‌بودن و چگونه‌شدن را مشخص و بلکه بر چگونه‌سازی حیات و مرگ جامعه‌اش ایفای نقش نماید...

با این وصف، انسان ها در صیرورت حیاتشان، یا در برابر جریان حق می‌ایستند یا در تأیید و تقویت جریان حق گام بر می‌دارند. که نمونه های مثبت و منفی آن فراوان است. اما از بین تمام نحله‌های فکری تاریخ، خداوند، فقط چهار زن را در دوجبهه متفاوت و متضاد، به صورت ویژه و استثنایی معرفی فرموده و آن‌ها را برای جهانیان مثال زده است. که دو مورد آن در جبهۀ حق و دو مورد دیگرش در جبهۀ غیر حق هستند: (10- 11- 12 سوره تحریم)

در جبهه غیر حق: همسر نوح نبی و همسر جناب لوط هستند که شوهرانشان هردو پیامبر خدا بودند

اما در جبهۀ حق: اول جناب آسیه همسر فرعون مصر بود. دوم جناب مریم مادر حضرت عیسی علیه السلام است که از بدو تولد یتیم بود و بدون همسر زندگی کرد....

جالب این‌جاست که همسر جناب نوح و همسر جناب لوط هردو در کانون وحی و در مرکز رهنمود خداوند بودند و تمام شرایط زندگی مؤمنانه و هدایت برای‌شان فراهم بود، اما آن‌ها حق را نپذیرفتند و گمراهی را تا آخر ادامه دادند.

آن سوی قصه نیز، آسیه همسر فرعون بود. همان فرعون که در عصیان و طغیان تا قبل از اسلام شهرۀ تاریخ بود. و آسیه در دل عقیده و آرمان چنین فرمانروایی می زیست، آسیه تمام گنج‌های زندگی و همۀ شرایط کفرورزی و حق‌ستیزی را در اختیار داشت و همۀ مشوق های گمراهی برای او فراهم بود، اما نه تنها ذره ای لغزش از خود نشان نداد، بلکه آرمانش این بود که خداوند او را نزد خود حیات بهشتی ببخشد و او را از شر عقیده و عملِ فرعون و ستمکاران فرعونی نجات دهد.

وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنى مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ.

اما حضرت مریم، مادر عیسی علیه‌السلام که مشهور شرق و غرب عالم است، این بانوی برگزیده در مسیر زندگی‌ با چالش های زیادی مواجه بود. مصیبت ها، تهمت‌ها، بی مهری‌ها، شکنجه‌های روحی، طرد شدن‌ها و تنهایی های زیادی را تحمل کرد، اما از مرام و عقیده و آرمان الهی‌ عقب نشینی نکرد و در طول حیات طیبه‌اش حتی یک حرف شکایت آمیز هم بر زبان نیاورد...

این‌ها نمونه‌های قبل از بعثت بود، اما سه نمونۀ بی نظیر هم در تاریخ اسلام داریم که نقش آن‌ها بسی عمیق‌تر و بی بدیل‌تر از نمونه‌های قبل است. هرسه در پایه‌گذاری شریعت، در صیانت از ارکان هدایت، و در جهانی‌سازی دین خدا، نقشی اساسی و  ماندگار از خود باقی گذاشتند و یک جهان را مدیون خود کردند. ===> حضرت خدیجۀ کبری، حضرت فاطمۀ زهرا، حضرت زینب، پیام‌آور کربلا...

و حالا یک سئوال: چرا خداوند، مثال‌ها و نمونه‌های برجستۀ انسانی در هردو جبهه را فقط از بین زنان انتخاب کرده است؟ آیا مردان نمونه در تاریخ برای مثال زدن نداشتیم و یا کم داشتیم؟ واقعاً چرا؟  

به نظر من اگر در این باره خوب تأمل کنیم، قطعاً به اهمیت مقام زن در سرنوشت جوامع انسانی پی خواهیم برد و تصدیق خواهیم کرد که زن در تحولات مثبت یا منفی جوامع بشری، همیشه نسبت به مردان نقش برجسته تر و تأثیرگذارتری داشته است...

 

+ شاید به اقتضای نظرات این پست برخی ویژگی های سه بانوی اول جهان قابل تبیین باشد...

نظرات  (۱۲)

۱۵ فروردين ۰۲ ، ۰۱:۱۵ شنگول العلما

سلام بر استاد مرآت.

طاعات و عبادات قبول.

من از زاویه دیگه می خواهم نگاه کنم:

خداوند با مثالهای قرانی حجت تمام می کند.

اگر خطاکاری گفت همسرم بد بود می گویند ببین حضرت آسیه را.

اگر گفت خواستگار نداشتم می گویند ببین حضرت مریم س.

اگر مردی گفت محیطم بد بود می گویند ببین یوسف ع را.

هر بلایی که کسی بهانه کند قبلا سر بهترین ها آمده است.

یتیمی پیامبر ص و مصیبت ایوب و ....

سلوک هر کس با همان شرایطی که دارد امکانپذیر است.

در نتیجه بانو امین در دوره رضاخان که از بدترین دوران است می رسد به درجات بالای عرفانی و تفسیر مخزن العرفان را به یادگار می گذارد همسرش هم یک همسر معمولی بوده است.

پاسخ:

سلام بر جناب شنگول‌العلما.

ممنونم. از شما هم قبول باشه.

زاویه نگاه شما بسیار زیباست. پذیرایم. انگار لطف قضیه به همین است که کار خدای سبحان خواص چند منظوره داشته باشد و تک محصولی نباشد.

حتی بر همسران لوط و نوح هم حجت می شود که شوهران به این خوبی داشتید، هر دو پیامبر، هردو صبور. هردو الهی!  پس چی کم داشتید؟ ... بقول معروف که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی :))

اما در مجموع به نظرم میاد که هدف والای این مثال ها این است که خداوند زنان را بعنوان پیش‌ران اصلی و یا یکی از اصلی ترین ارکان تحولات اجتماعی و اخلاقی در هر دو بعد معرفی کند...


چه خوب که یادی شد از بانو مجتهده امین. روحش شاد.

۱۵ فروردين ۰۲ ، ۰۲:۰۱ محمد قاسم پور

سلام علیکم

ظاهراً مثال‌ها منحصر در بانوان نیستا!

پاسخ:

سلام و درود بر جناب قاسم پور.

به نظرم میاد که در این خصوص، مثال‌ها منحصر به بانوان است :)

کاش نمونه‌ ارائه می فرمودید و بحث را غنا می بخشیدید.

بانو دباغ باز با یه همسر معمولی... شهیده طیبه سادات زمانی از یه روستای دورافتاده... کوچیک تا بزرگ... پیر و جوان... 

حتی زنان حاضر در کربلا... زنانِ هم پای اسارت...

سه قیامِ بعد از کربلا زنانه است... 

همون طور که در خود ماجرای کربلا برای همه الگو هست و حجت تمامه. برای اونی که میگه گرونیه... اونی که میگه شکم زن و بچه م... اونی که میگه بیمارم... اونی که میگه پیرم... برای همه حجت تمامه!

راه وسطی نیست! بیخود تقلا میکنن برخی... اگه حسینی نباشیم، یزیدی ایم! 

پاسخ:

سلام بر شاگرد بنای عزیز.

تا اینجای کامنتا نشون میده که فقط من و شما حامی رسالت بانوانیم و انگار بقیه نصف نصف اند!

سطر آخر کامنتتون من و یاد این جملۀ معروف مرحوم شریعتی انداخت:

«آنها که رفتند کاری حسینی کردند، آنها که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی‌اند.»

سلام

وسط جمع علما و اندیشمندان خب طبعا منِ بی سواد جایی ندارم ولی جهت مزاح هم شده برداشت حقیر رو از این موضوع هم بخونین بد نیست:

 

طبق مثال شما 4 زن معرفی شدن؛ این نشون میده نصف زن های عالم شوهرشون پیغمبر هم باشن برای اون پیغمبر مصیبتن, یک چهارم زن های جهان هم ممکنه شوهرهای بدی داشته باشن و به خاطر بد بودن اون شوهرها بدبودن خودشون عیان نشه و پدرِ شوهر رو در نیارن چون شوهره این کار و قبلا کرده و یک چهارم مونده هم شوهر ندارن که بخوان شوهر رو بیچاره کنن!

 

ولی خارج از شوخی ضمن اینکه نگاه شما به نظرم خیلی درسته, علاقه مندم نظر شما رو به همسران حضرت ابراهیم جلب کنم, از یکی قوم بنی اسرائیل و پیامبرهاش به دنیا میان و از دیگری نبی مکرم اسلام صلوات الله علیهم اجمعین... من بیشتر از اینکه تفاوت زن حضرت لوط با زن فرعون برام برجسته باشه که هست, تفاوت دو نسل از حضرت ابراهیم علیه السلام برام شگفت انگیزه.

 

+ جا داره از جناب شنگول العلما واقعا ممنون باشم, خیلی نکات نابی میگن, خدا حفظ و تکثیرتون کنه! 

پاسخ:

سلام بر جناب این‌جانب :)

مجلس عمومیه، قدم رنجه می فرمایید.

چه جالب!!!

علی الظاهر تجـــزیــۀ اش خوب بود اما به قول معروف مرده شور ترکیب منو ببرن...:))

ولی من اگه جای شما بودم در راستای سیاست‌های مردسالارانه نتیجه می‌گرفتم که نصف شوهران عالم پیغمبرن :)) یک چهارمشون سیاستمدارانی هستند که مار تو آستین پرورش میدن، یک چهارم باقیمونده هم یا تارک دنیایند یا ترس از ازدواج دارن ؟؟ :))

 

از حق نگذریم این خارج از شوخی شما برام خیلی جالبه. واقعاً قابل توجه است. به نظرم بحث مستقلی را می طلبد.

منم از جناب شنگول‌العلما، قاسم‌پور عزیز، خود شما، شاگرد بنا و بقیه عزیزانی که در نظرات این پست مشارکت می‌فرمایند، تشکر می کنم..

۱۵ فروردين ۰۲ ، ۱۲:۱۱ صـــالــحـــه ⠀

یه مطلب خوندم اخیرا... فکر می‌کنم پاسخ زیبایی است از نادر ابراهیمی در آتش بدون دود به این سوال....


"دختر سیاسی، بهتر از پسر سیاسی است. مردان، انگار که برای حضور در معرکه‌ سیاست به دنیا می‌آیند؛ اما زنان، بر این میدان منت می‌گذارند که پا در آن می‌نهند.
هر جا زنی هست که به خاطر عدالت می‌جنگد، آنجا عطری پیچیده است شیرین و شورانگیز و بهشتی. ما بدون زنان خوب، مردان کوچکیم."

این زنانی که قرآن مثال زده، مبارزان در جبهه حق بودند و یا سرکردگان جبهه باطل...

پاسخ:

درود بر شما.

نادر ابراهیمی نویسندۀ با سلیقه ای‌ست. نگاه زیبایی به موضوع داره، آفرین بر او.

عبدالفتاح عبدالمقصود نویسندۀ مصری مؤلف کتاب 8 جلدی امام.علی بن ابیطالب هم در جلد هشتم، تقریباً همین موضوع را از جنبۀ سلبی یا منفی‌اش مطرح می کنه و خیلی جالب میگه. که البته من معذورم از نقلش. خوب است خودتون بخونید. صفحه 258 تا 261

۱۵ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۴۵ محمد قاسم پور

و لکم فی رسول الله اسوة

 

به نظرم پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و حضرت ابراهیم علیه السلام به عنوان الگو معرفی شده‌اند.

پاسخ:

بله، رسول‌الله ضلی‌الله علیه و آله و سلم اشرف مخلوقات، الگوی تمام عیار انسان‌هاست و خدا هم به صورت مطلق حضرت را در این آیه معرفی فرموده است. و بلکه آیه 128 توبه هم اندر وصف حضرتش

اما موضوع بحث، محدود به «ضَرَبَ الله» های انسانی قرآن است...

۱۵ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۱۱ صـــالــحـــه ⠀

یه چیز جالب در نظرات توجهم رو جلب کرد.

این که هر سه آقایون این‌جانب؛ شنگول‌العلما و شاگرد‌بنّا، این بانوان برجسته قرآنی رو در نسبت با همسرانشون مورد بررسی قرار دادند یا لااقل ناخودآگاه این جنبه رو برجسته کردند، خلاف اون چیزی که در نظر من اومد.

در درجه اول، اون چیزی که آیه بر اون دلالت داره، بدون در نظر گرفتن جنسیت؛ این مبارزه در مسیر حق در سخت‌ترین شرایط که تنها بودن و ضعف عدّه و عُدّه است و یا همراه شدن با باطل هست، با وجود نزدیک بودن به منبع هدایت و الهام... (یعنی اصلا خودِ همسر موضوعیت نداره در اصل)

و اینجا این سوال موضوعیت پیدا میکنه که چرا مثال‌ها از جنس زن انتخاب شده و به همین دلیل من جواب رو از نادر ابراهیمی آوردم.

 

اینکه گفتم همسر موضوعیت نداره از خودِ آیات قابل برداشت هست و چندان نیازی به مثال‌های از بیرون نداره. همسر لوط، خودش جهنمی اما همسرش پیامبر. همسر آسیه، جهنمی اما خودش بهشتی. 

 

خداوند در آیات ما رو توجه میده که همسرت کی باشه و چی باشه، علیکم انفسکم، لایضرکم من ضل اذاهتدیتم. هم در تلاش دنیایی و هم در نتیجه آخرتی، مسیر همسران میتونه از هم متفاوت باشه. اما این دلالت اولیه آیات نیست. چون در نسبت سنجی بین آیه ۱۰ و ۱۱ فهم میشه.

 

نمیدونم چقدر منظورم رو رسوندم.

ولی عجبم میاد از این همه بررسی همسران زنان شاخص که معمولی بودند یا نبودند! بحث اصلا معمولی و غیر معمولی بودن نیست. بحث بر سر هدایت و ضلالت هست.

پاسخ:

تشکر از دقت شما در بحث.

من به شخصه منظور شما رو متوجه شدم. بقیه عزیزان هم ان‌شاءالله متوجه هستند.

در مورد قسمت اول کامنت شما به نظرم نمیاد که آقایون ثلاث، بحث را صرفاً در نسبت به همسران بررسی کرده باشند، البته طبیعیه که همسران در این آیه و در این بحث غلظت بیشتری دارند. کما این که هردو آیه هم مشخصاً بر لفظ همسر و همسران تأکید دارد. لذا، از این منظر حتی اگر خودآگاه یا ناخودآگاه این جنبه از بخث برجسته شده باشند، به نظرم لطمه ای به اصل موضوع وارد نمی‌کند.


با ادامه نظرات و گزاره های شما کاملاً موافقم و اتفاقاً انتظار داشتم نظرات عزیزان در همین مسیر جریان پیدا کند که بحمدالله شما بهش اشاره کردید. بر همین اساس اجازه میخوام در تأیید و تصریح نظرات شما عرض کنم که یکی از اهداف بحث به استناد شأن نزول آیه، همین شأنیت پنداری همسران پیامبر است. لذا، از این منظر خداوند دارد به بعضی از همسران پیغمبر هشدار می دهد که تصور نکنند داشتن رابطۀ همسری با پیغمبر یک برتری طبقاتی یا فضیلت ایمانی و یا مصونیت از کیفر است! دارد برحذر می دارد بعضی از همسران پیامبر را که مبادا با همین پندار هرچه خواستند بگویند و هرکار خواستند بکنند. بعد هم برای اینکه ماهیت رفتار آن‌ها را نمایان کند؛ بر خیانت اعتقادی همسر جناب لوط و همسر جناب نوح تصریح می کند و انذار می‌دهد که برخی از تصمیمات و رفتارهای نامناسب همسران پیامبر، به منزله خیانت و بلکه به مصداق کفر است که مستوجب دوزخ خواهند بود.

پاراگراف آخر کامنت شما را به عنوان یک گزارۀ مستقل قبول دارم. اما در ارتباط و پیوستگی آن با مضمون آیۀ مورد بحث، به نظرم محل ایراد است و جای چالش دارد.

۱۵ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۱۲ محمد قاسم پور

و اضرب لهم مثلا اصحاب القریة اذا جاءها المرسلون....

پاسخ:

محمدآقا، عنایت دارید که مثل های قرآنی دایرۀ وسیعی دارند. برخی جنبۀ یادآوری دارند، برخی داستانی اند، برخی عبرت آموزند، برخی تذکری‌اند، هشداری‌اند، ادراکی‌اند. دسته ای دیگر تاریخی‌اند، قیاسی‌اند، وصفی‌اند، الگوسازند، تفکر برانگیزند و... و...

اما هدف این پست اشاره به همۀ آنها نیست. موضوعیت این یادداشت، سه چیز است:

  1. امکان‌پذیر بودن ایمان به خدا و کفرورزی انسان‌ها در شرایط مختلف حیات
  2. مردود دانستن سهم نسبت‌های خانوادگی و خویشاوندی کافران و خیانت‌کاران با پیامبران الهی و بالعکس.
  3. نقش زنان در چگونه بودگی و چگونه شدگی جوامع انسانی (هنوز به این بخش نرسیدم)

درخواست دارم اگر در این زمینه، موردی دارید. دریغ نفرمایید.

۱۶ فروردين ۰۲ ، ۱۵:۳۸ محمد قاسم پور

«چرا خداوند، مثال‌ها و نمونه‌های برجستۀ انسانی در هردو جبهه را فقط از بین زنان انتخاب کرده است؟ آیا مردان نمونه در تاریخ برای مثال زدن نداشتیم و یا کم داشتیم؟ واقعاً چرا؟»

 

آیه‌ای که در نظر قبلی نوشتم و آیات بعدش، هم توش جبهه حق داره، هم باطل، هم مرد داره.

جدای از اینکه اهمیت خاص قائل شدن برای آیه‌هایی با الفاظ خاص مثل «ضرب» شاید موضوعیتی نداشته باشه. مثلا آیه‌ای که حضرت ابراهیم علیه السلام رو اسوه معرفی می‌کنه، این هم مثال زدن محسوب میشه.

 

علی ای حال، خواستم کمک کنم که وضوح و شفافیت مطلب شما بالاتر بره. به نظر بنده تا اینجای کار مطلب شما اجمال داره.

پاسخ:

میشه لطفاً بفرمایید آیه ای که در نظر قبلی نوشتید دقیقاً به کدام مرد یا زن اشاره دارد؟


محمدآقای عزیز، من هرچه دقت می کنم نمی فهمم رابطۀ رسول خدا در آیۀ «اسوه» با موضوع یادداشت بنده کجاست؟ در آیۀ «ضرب‌الله» هم، رسول گرامی اسلام خودشون دریافت کننده و ابلاغ‌گر آیۀ هستند، نه موضوع آیه!

ضمن این‌که آیۀ سورۀ یاسین هم دارد ماجرای مردمان یک شهر یا یک جریان اجتماعی را مطرح می‌کند که آنها اعتقاد به خدا دارند، اما چرایی ارسال رسول برای‌شان لاینحل مانده است! بنابراین، در این آیه هم خداوند از هیچ مرد و زنی به طور مشخص نام نبرده است..

با این وجود از مشارکت و کمک شما در بحث ممنونم.

۱۷ فروردين ۰۲ ، ۱۳:۴۸ محمد قاسم پور

۱. مثال‌های قرآنی از افراد مختلف در جبهه‌ی حق و باطل فراوان است. در جریان سوره یاسین هم جریان حق و باطل هست. آدم‌های مختلفی هستند. ولی یه مردی اون وسط بود که با بقیه فرق داشت. و این مرد برای ما می‌تونه الگو باشه.

 

و جَآءَ مِنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِینَةِ رَجُلٞ یَسۡعَىٰ قَالَ یَٰقَوۡمِ ٱتَّبِعُواْ ٱلۡمُرۡسَلِینَ (٢٠)

و از دورترین نقطۀ شهر مردى شتابان آمد، گفت: اى قوم من! از این فرستادگان [خدا] پیروى کنید

 

حالا اسمش ذکر نشده است، اما اشکالی ندارد. اسم همسران حضرت نوح و حضرت لوط علیهما السلام هم ذکر نشده.

پاسخ:
داری ناامیدم میکنی از خودت محمدآقا...
۱۷ فروردين ۰۲ ، ۱۳:۵۸ محمد قاسم پور

۲. روی الفاظ خاص گیر نکنید. برای یک معنا ممکن است چندین لفظ وجود داشته باشد. جاهایی در قرآن که واژه‌ی اسوه آمده است، یعنی خدا دارد مثال می‌زند. خدا میگه مثل پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله باشید، مثل حضرت ابراهیم باشید. مثل یاران حضرت ابراهیم باشید. 

 

این‌ها همگی مثال قرآنی هستند. مرد هم هستند. تمام این مثال ها هم در یک جریان حق و باطل دارند تعریف میشن، مثل آیه‌ی زیر:

 

قَدۡ کَانَتۡ لَکُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِیٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَـٰٓؤُاْ مِنکُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ کَفَرۡنَا بِکُمۡ وَبَدَا بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ إِلَّا قَوۡلَ إِبۡرَٰهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسۡتَغۡفِرَنَّ لَکَ وَمَآ أَمۡلِکُ لَکَ مِنَ ٱللَّهِ مِن شَیۡءٖۖ رَّبَّنَا عَلَیۡکَ تَوَکَّلۡنَا وَإِلَیۡکَ أَنَبۡنَا وَإِلَیۡکَ ٱلۡمَصِیرُ (٤)

مسلماً براى شما در ابراهیم و کسانى که با اویند سرمشقى نیکوست، آن گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جاى خدا مى پرستید بیزاریم، ما به شما کافریم و میان ما و شما دشمنى و کینۀ همیشگى پدیدار شده است، تا آن زمان که به خداى یگانه ایمان آورید [آرى، ابراهیم و مؤمنان جز اعلام بیزارى سخنى با بت پرستان نداشتند] مگر سخن ابراهیم به پدرش که گفت: من براى تو [در صورتى که دست از دشمنى و کینه با حق بردارى] آمرزش خواهم خواست و در برابر خدا به سود تو اختیار چیزى راندارم پروردگارا! بر تو توکل کردیم، و به سوى تو بازگشتیم، و بازگشت به سوى توست

پاسخ:
ممنونم ازت.
ولی حس میکنم شما در اولین کامنتت عجله کردی و حالا برات سخت شده که اشتباهت را ببذیری و متأسفانه داری مغلطه میفرمایی.

حالا کامنت های شما و پاسخ های من اینجا هست و فکر کنم اوتهایی که این یادداشت را میخوانند، ان شاءالله دقت دارند و می‌توانند به اندازۀ کافی نسبت به موضوع ادراک داشته باشند و راجع به نظرات آن تصدیق یا تکذیب نشان دهند...

چه دیدگاه جالبی دارید :))

پاسخ:
خواهش میکنم.
دیدگاه برگرفته از قرآنه.

ممنون که خواندید.

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">