هر انسانی در روند دائمی مرگ و حیات، لاینقطع در حال سیرورت و صیرورت است. اما فلسفه این آمد و شدِ غیر اختیاری این است که انسان بتواند با عمل و عقیدهاش، چگونهبودن و چگونهشدن را مشخص و بلکه بر چگونهسازی حیات و مرگ جامعهاش ایفای نقش نماید...
با این وصف، انسان ها در صیرورت حیاتشان، یا در برابر جریان حق میایستند یا در تأیید و تقویت جریان حق گام بر میدارند. که نمونه های مثبت و منفی آن فراوان است. اما از بین تمام نحلههای فکری تاریخ، خداوند، فقط چهار زن را در دوجبهه متفاوت و متضاد، به صورت ویژه و استثنایی معرفی فرموده و آنها را برای جهانیان مثال زده است. که دو مورد آن در جبهۀ حق و دو مورد دیگرش در جبهۀ غیر حق هستند: (10- 11- 12 سوره تحریم)
در جبهه غیر حق: همسر نوح نبی و همسر جناب لوط هستند که شوهرانشان هردو پیامبر خدا بودند
اما در جبهۀ حق: اول جناب آسیه همسر فرعون مصر بود. دوم جناب مریم مادر حضرت عیسی علیه السلام است که از بدو تولد یتیم بود و بدون همسر زندگی کرد....
جالب اینجاست که همسر جناب نوح و همسر جناب لوط هردو در کانون وحی و در مرکز رهنمود خداوند بودند و تمام شرایط زندگی مؤمنانه و هدایت برایشان فراهم بود، اما آنها حق را نپذیرفتند و گمراهی را تا آخر ادامه دادند.
آن سوی قصه نیز، آسیه همسر فرعون بود. همان فرعون که در عصیان و طغیان تا قبل از اسلام شهرۀ تاریخ بود. و آسیه در دل عقیده و آرمان چنین فرمانروایی می زیست، آسیه تمام گنجهای زندگی و همۀ شرایط کفرورزی و حقستیزی را در اختیار داشت و همۀ مشوق های گمراهی برای او فراهم بود، اما نه تنها ذره ای لغزش از خود نشان نداد، بلکه آرمانش این بود که خداوند او را نزد خود حیات بهشتی ببخشد و او را از شر عقیده و عملِ فرعون و ستمکاران فرعونی نجات دهد.
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنى مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ.
اما حضرت مریم، مادر عیسی علیهالسلام که مشهور شرق و غرب عالم است، این بانوی برگزیده در مسیر زندگی با چالش های زیادی مواجه بود. مصیبت ها، تهمتها، بی مهریها، شکنجههای روحی، طرد شدنها و تنهایی های زیادی را تحمل کرد، اما از مرام و عقیده و آرمان الهی عقب نشینی نکرد و در طول حیات طیبهاش حتی یک حرف شکایت آمیز هم بر زبان نیاورد...
اینها نمونههای قبل از بعثت بود، اما سه نمونۀ بی نظیر هم در تاریخ اسلام داریم که نقش آنها بسی عمیقتر و بی بدیلتر از نمونههای قبل است. هرسه در پایهگذاری شریعت، در صیانت از ارکان هدایت، و در جهانیسازی دین خدا، نقشی اساسی و ماندگار از خود باقی گذاشتند و یک جهان را مدیون خود کردند. ===> حضرت خدیجۀ کبری، حضرت فاطمۀ زهرا، حضرت زینب، پیامآور کربلا...
و حالا یک سئوال: چرا خداوند، مثالها و نمونههای برجستۀ انسانی در هردو جبهه را فقط از بین زنان انتخاب کرده است؟ آیا مردان نمونه در تاریخ برای مثال زدن نداشتیم و یا کم داشتیم؟ واقعاً چرا؟
به نظر من اگر در این باره خوب تأمل کنیم، قطعاً به اهمیت مقام زن در سرنوشت جوامع انسانی پی خواهیم برد و تصدیق خواهیم کرد که زن در تحولات مثبت یا منفی جوامع بشری، همیشه نسبت به مردان نقش برجسته تر و تأثیرگذارتری داشته است...
+ شاید به اقتضای نظرات این پست برخی ویژگی های سه بانوی اول جهان قابل تبیین باشد...