سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۲۸ ب.ظ
خونبهای عشق...
آن شب که شبستان سحر آذین شد
سرچشمۀ عاشقی به خون رنگین شد
تا سجده و محراب علی در خون خفت
تاوان پرستش خدا سنگین شد.
.
.
مرحبا بر شکسته دلان سحرگاهی و خوشا بر احوال آنها که قدرها را قدر میدانند و در چراغستان شبهای تهجّد و استغاثه، روزنۀ دل را بر نسیم رحمت دوست میگشایند و در خلوتِ تنهایی خویش با محبوب یگانه، حلقۀ انس میآرایند. (به یاد آخرین شب حیات پدر)
+ در شب شهادت امیر مؤمنان و مولای عارفان، به یاد همراهان عزیز وبلاگی هستم و از شما هم امید دعا دارم...
پ.ن: رباعی از خودم.
ای جان من و عالم و آدم به فدایت
قربان تو و خون چکیده به ردایت
جانان جهانی و جهان جان ز تو دارد
دست به دامان تو و تار قبایت
لطفی کن و دلهای پریشان غریبان دریاب
ای محبوب خدا، ناز نگاهت
.
التماس دعا.