آن شب که شبستان سحر آذین شد
سرچشمۀ عاشقی به خون رنگین شد
تا سجده و محراب علی در خون خفت
تاوان پرستش خدا سنگین شد.
.
.
مرحبا بر شکسته دلان سحرگاهی و خوشا بر احوال آنها که قدرها را قدر میدانند و در چراغستان شبهای تهجّد و استغاثه، روزنۀ دل را بر نسیم رحمت دوست میگشایند و در خلوتِ تنهایی خویش با محبوب یگانه، حلقۀ انس میآرایند. (به یاد آخرین شب حیات پدر)
+ در شب شهادت امیر مؤمنان و مولای عارفان، به یاد همراهان عزیز وبلاگی هستم و از شما هم امید دعا دارم...
پ.ن: رباعی از خودم.
۴ نظر
۲۲ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۲۸