اگر دردِ بی دردی را می فهمیدیم!
اگر معنی اضطرار را در سطحی بالاتر از نیازهای پیش پا افتاده می فهمیدیم، اگر درد حقیقی خویش را خوب می شناختیم و اگر از جایگاه یک جامعۀ مضطر، استغاثه می کردیم. قطعاً وضع امروز ما این نبود و جمعه های انتظارمان با حسرت خالی از ظهور نمی گذشت و امروز، در انتظار رخداد بزرگ عالم شعار ناپایدار و بدون پیکار نمی دادیم.
اگر مفهوم غیبت را جهانی تر می فهمیدیم و سطح فهم خود را تا درک درد بی دردی های خود ارتقاء می دادیم، الآن به جای خواندن دعای فرج، شاهد عصر ظهور بودیم و بوی عطر حضور مهدی صاحب الزمان علیه السلام را از کوی و برزن این دیار استشمام می کردیم...
خدایا، تا کی باید جمعه های انتظارمان را بی ظهور منجی عالم، با واژه های سیاهِ غصه و غم بر صفحۀ ناکامی روزگارمان بنگاریم؟
خدایا صبح امیدمان را با طلوع خورشید قائم آل محمد نورانی بفرما...
درد بی دردی جوابش آتش است!