https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

بایگانی
آخرین مطالب

۲۴ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

 خدایا، به وادی غربتم بینداز تا تو را بیابم و در بیابان تنهایی رهایم کن تا خودت انیس و مونس و پناهم باشی

خدایا، غمخانۀ خلوت و ویرانه‌ای را می‌خواهم که گَرد نخوت و رخوتم را بریزد و فقر و فاقه‌ای را می‌جویم که نوای بینوایی‌ام را در پردۀ بی نیازی‌ات بنوازم.

 

******

 

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار

کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است.

+++

یَا صاحِبَ کُلِّ غَرِیبٍ، یَا مُونِسَ کُلِّ وَحِیدٍ، یَا مَلْجَأَ کُلِّ طَرِیدٍ، یَا مَأْوىٰ کُلِّ شَرِیدٍ..... یَا مُغْنِىَ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ...

 

پ.ن:

  1. برگرفته از مفاهیم بلند دعای مشلول.
  2. بیت از جناب حافظ

 

۰ نظر ۳۱ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۲۸
مرآت

در نمازهای جماعت وقتی آقایون دیر وارد مسجد می شوند و می بینند که امام جماعت در رکوع است، با صدای بلند می گویند: یا الله یا الله و همین کلام باعث میشود که امام جماعت ذکر رکوع را طولانی کند تا اونها به رکعت از دست رفته برسند.

وقتی ده دوازده ساله بودم، در عالم بچگی همیشه فکر می کردم که این کار، خیلی خوب و بزرگانه است. به همین دلیل تصمیم گرفتم گاهگاهی من هم این کار رو انجام بدهم. اما برای اینکه تنها نباشم با دوستم آقا ابراهیم چند بار انتهای مسجد، خودمون رو سرگرم می کردیم تا وقتی که امام جماعت به آخر سوره می رسید، باشتاب وارد صف نماز می شدیم و مثل آدم بزرگا می گفتیم یا الله یا الله. طفلکی امام جماعت هم به خاطر ما رکوعش را طولانی می کرد... گاهی هم جوری رفتار می کردیم که رکوع امام جماعت طولانی تر شود :) خب طبیعتاً ما هم از این کار لذت می بردیم و برای خودمون احساس بزرگی می کردیم! :)

یادم هست بعد از چند شب که این کار را کردیم بابای من که معمولا در صف اول جماعت بود، صدای ما را می شنید و بالاخره یک بار به من تذکر داد و توجیهم کرد که این کار، کار قشنگی نیست و از من قول گرفت که دیگر این کار را نکنم و یادم داد که اگر دیر رسیدم، منتظر بمانم تا به رکعت بعدی امام جماعت اقتدا کنم...

الآن خودم به کسانی که دیر می رسند و امام جماعت بخاطر اونها رکوعش را طولانی می کند، شدیداً اعتراض دارم. البته این رسم کم کم دارد منسوخ می شود و می بینم که بحمدالله بعضی از ائمۀ جماعات حتی برای لحظه ای هم ذکر رکوعشان را به خاطر دیر رسیدن افراد طولانی نمی کنند و البته بعضی مأمومین هم یاد گرفته اند که به موقع در نماز حاضر شوند و اگر هم دیر برسند، منتظر می مانند تا با طمأنینه و بدون شتابزدگی در رکعت بعدی امام، نمازشون را اقتدا کنند...

پ.ن: به یاد مرحوم پدرم.

۱۰ نظر ۳۰ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۲۶
مرآت

بعضی دوستان به من تذکر دادند که زود به زود پست نگذارم و گفتند بیشتر از دو پست در هفته ننویسم. من هم بی آن که دلیلش را بپرسم قبول کردم و تصمیم گرفتم هرسه روز یا حداکثر چهار روز یک بار وبلاگ را به روز کنم...

 

+ پاسخ مثبت به پیشنهادهای راحت و بی هزینه خیلی دلچسب و گواراست. مخصوصاً برای آدمای تنبل! :)

++ پیشنهادهای راحت طلبانۀ شما را پذیرایم :)

پ.ن: همچنان در تلاش ویزا و بلیط هستم برای زیارت اربعین. شما هم همچنان دعا کنید تا کارم درست بشه...

۳ نظر ۲۹ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۴۷
مرآت

چند هفته ای است که تحوّلی عجیب و غریب در پیام های بازرگانی سیمای جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است... خدا رو شکر نمردیم و دیدیم بعد از چهل و دو سال از انقلاب اسلامی، در کنار پیام های سخیف و خفیفِ چیپس و پفک و آدامس و بستنی و دوغ و نوشابه و دلستر و پوشک و لواشک، در فاصلۀ بین سریال های شبکۀ سه، احکام فقهی مربوط به سنین نوجوانی، جوانی و بزرگسالی را هم به شیوۀ انیمیشن های جالب و جذاب تبلیغ می کنند و چگونگی انجام و فرجام احکام فقهی را با بیانی شیوا و گویا آموزش می دهند.

مطمئن نیستم هزینۀ این پیام های ارزشمند معنوی را چه سازمان و نهادی تأمین می کند، اما می دانم که این برنامه با ابتکار گروه معارف شبکه سه انجام شده و در آیتم های تقریباً دو دقیقه ای روی آنتن می رود.

+ با وجودی که شخصاً در شیوۀ بیان احکام فقهی و آموزش مسائل اعتقادی بسیار سخت گیر هستم، اما قسمت هایی که تا الآن پخش شده را واقعاً پسندیدم. پیشنهاد می کنم شما هم چند قسمتی از این برنامه را ببینید و لذت ببرید.

پ.ن: امیدوارم بازپخش این انیمشن های ارزشمند را در شبکه های دیگر سیما هم شاهد باشیم.

۵ نظر ۲۸ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۱۶
مرآت

وای بر روزهای خالی از غیرت. وای بر دل های بی رشک! و اُف بر دیده های بی اشک! همان دل های سنگ و چشم های بی رمق که سال 61 هجری نظاره کردند روزگار قحطی عشق را و دیدند که بر خاکِ داغِ تألّم، غنچه های سرخِ تبسّم می رویید!

و امروز، حسرت و آه بر من که هنوز سایه های سردِ سکوتم در سرمای زمان می رویَد و تکثیر می شود و باز هم مأیوسانه مثل سالی که گذشت از قافلۀ زائران اربعین جا می ماند...

 

پ.ن: دعا کنید تسهیل ویزا و بلیط و اعزام برای من هم رقم بخورد.

۷ نظر ۲۷ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۵۷
مرآت

روزهایی که دخترکان فامیل و غیر فامیل برایش صف می کشیدند، اجازه میدان داری به خانواده اش نداد و زیر بار خیراندیشی پدر و مادرش نرفت، حالا که زخم جان سوز زمانه، دل و جانش را خراش داده و آهی در بساط ندارد؛ دائم نهیب می زند و ملامت می کند که چرا برای ازدواجش کاری نمی کنند. خدایا، این عاقلِ مکلفِ پا به سن گذاشته را دریاب و بابای دردکشیده اش را شرمنده مکن!!

پ.ن:

  1. بیاییم با تصمیمی عاقلانه به ازدواج های سالم و آسان بیندیشیم و سن ازدواج را بیهوده بالا نبریم...
  2. افزایش سن ازدواج آثار بسیار ناگواری دارد که نه برای دخترخانم های عزیز برازنده است و نه برای آقا پسرهای گل قابل تحمل...

 

۸ نظر ۲۶ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۳۴
مرآت

هر وقت حوصله ام لبریز از خشوع می شود،

گویی که صبح ظهورش قریب الوقوع می شود...

 

۲ نظر ۲۴ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۰۵
مرآت

از زمان شیوع ویروس کرونا، بعضی جلوه های پرهزینۀ عروسی ها به محاق رفته است. امیدوارم که زایدات و بدعت های ازدواج برای همیشه به کما برود...

 

پ.ن: کرونا با همۀ تلخی هایش که ان شاءالله هرچه زودتر ریشه کن شود، برخی سنت های ایرانی اسلامی ما را دگرگون کرد، یعنی بعضی رسوم ناروا و پرهزینه را برانداخت و بعضی سنت های نیکو را از ما گرفت. ان شاءالله به خود آییم و خوبی های ناشی از کرونا را حفظ و بدی هایش را جبران کنیم...

 

۵ نظر ۲۴ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۰۶
مرآت

 

بعضی ها سردرد دارند. بعضی ها درد سر دارند. بعضی ها درد سر زایند. بعضی ها با سردردِ خود می سازند. بعضی ها سرِ درد، خود را می بازند.

بعضی ها پرده درد را می درند. بعضی ها درد را در پرده می بَرند... ... بعضی ها درد را در پرده می نوازند. بعضی ها پرده درمان را بر دیوار درد می آویزند.

طـایفـــۀ بی درد نیـز نسبت به دردِ بی درمـانِ درمنـدان بی خیـالند و به درد بی دردی خویش می بالند.

«مَنْ أَصْبَحَ وَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»

۱ نظر ۲۲ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۴۵
مرآت

اگر فکر می کنیم که انقلاب اسلامی با تلاش دولتمردان و دیپلماسی سیاستمداران و داد و فریاد نمایندگان زنده مانده است، سخت در اشتباهیم. اگر بقای انقلاب به دست این ها بود ؛ الآن نباید اثری از انقـلاب باقی مانده باشـد.

و اگر قرار بود انقلاب اسلامی با مخالفت و سنگ اندازی و خیانت و آشوبگری معاندین داخلی و خارجی از بین برود، الآن باید نظام جمهوری اسلامی هزار بار نابود شده باشد.

امـا می بینیم که انقلاب همچنان زنده و بالنده است و این مسئله نشان می دهد کسی که تا الآن با همۀ سوء مدیریت های ما و ستیزه جویی دشمنان، نظام را حفظ کرده است؛ بعد از این هم لطفش شامل حال ما خواهد بود و به برکت پاکان و نیکان و شهیدانمان، انقلاب را ان شاءالله تا ظهور امام زمان (عج) حفظ خواهد کرد . اما بقول معروف:

چه خوش است گر محک تجربه آید به میان

 تا سیه رو شود هرکه در او غش باشد.

 

خوشا به حال امام خمینی و شهیدان عزیز و خدمتگزاران راستین انقلاب اسلامی که در عرصه های خون و خطر، خالصانه ادای دین کردند و با عزت و سرافرازی به مقام «عند ربهم یرزقون» رسیدند.

۲ نظر ۲۱ شهریور ۰۰ ، ۱۶:۰۹
مرآت

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم.

موجیم که آسودگی ما عدم ماست؛ یعنی لحظه هایی که ما می آساییم، قطعاً مرده ایم و در وادی خاموشانیم! گویی که آسودگی، مترادف با مرگ انسان هاست. 

 

+ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ . وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ

++ آسوده زیستن را دوست ندارم. باید تلاش کنم، مرگ آسوده ای داشته باشم..

پ.ن: بیت از جناب صائب تبریزی است.

۰ نظر ۲۰ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۰۷
مرآت

وقتی فانوس دلنوشته هایم روشن بود، با گلواژه های موجود، هرچه بود و نبود در میدان قیام و قعود به یادگار می نوشتم و بر سینۀ بهار می آویختم. اما اینک که بهار جوانی ام دست فرسود خزان شده است، دل نگاره هایم را با کلامی از جنس انتظار آرایه می بندم و در آرزوی بهاری نیکوتر، به صندوق آرزوهایم می ریزم. شاید از این میان یکی کارگر شود.

۳ نظر ۱۸ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۳۸
مرآت

یکی از دوستان خوش مشرب من می گفت: هر عارفی شاعر هست، ولی هر شاعری عارف نیست. نمی دانم این حرف چقدر مقرون به صحت است؟ البته اصراری هم ندارم که این موضوع را بدانم. شاید برای من فایده ای هم نداشته باشد که این حرف درست است یا نه... اما به اندازۀ سواد نداشته ام هرچه فکر کردم تا نمونه ای که خلاف حرف ایشان را ثابت کند، پیدا نکردم...

و حالا اگر کسی از خلاف این موضوع اطلاع دقیق تری دارد، بگوید تا بدانسته هایم بیفزایم.

۱۵ نظر ۱۷ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۳۸
مرآت

در دنیای آجل و عاجل و در ستیزه جویی های حق و باطل، شایسته نیست خفتن و چیزی نگفتن. پسندیده آن است که عاشق پیشه باشیم و بیدرنگ از خلوت خاموشی به جلوت چاووشی درآییم. که عاشقی نوعی آغشتن است. به هشتن و نوشتن نیست. به گفتن نیز نگنجد. عاشقی نه با اِبراز است و نه در اِعراض. عشق مقامی ست که باید اِحراز شود... بقول حضرت حافظ:

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است

کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

****** 

خواستم با این چند سطر نوشتۀ مسجع ادبی، یادی کرده باشم از بزرگان ادب پارسی همچون: بلعمی، نصرالله منشی، قاضی حمیدالدین بلخی، سعدی شیرازی، خواجه عبدالله انصاری و حتی عبدالله بن مقفع و دیگر بزرگان ادب ایران زمین که واقعاً دلم می سوزد وقتی می بینم فارسی زبان های نسل جدید، متون گرانبهای آن ها را نه می خوانند و نه خوب می فهمند...

۴ نظر ۱۵ شهریور ۰۰ ، ۱۹:۰۲
مرآت

 

ویژگی ها، ابهامات و برخی دانستنی ها در مورد طالبان و آیندۀ افغانستان به صورت گزاره هایی ساده، شفاف و کو تاه

الف: نظرات موافقین و مخالفین در مورد طالبان

  1. در مورد طالبان، طیف گسترده ای از نظرات وجود دارد. تا جایی که گروهی از کارشناسان سیاسی به صورت صد درصد. طالبان فعلی را رد و گروهی هم تا صد درصد طالبان فعلی را تأیید می کنند.
  2. در مورد طالبان، بعضی ها چنین استدلال می کنند که مذاکرۀ دوسالۀ آمریکا با طالبان به منزلۀ قدرت طالبان است. بعلاوه این که می گویند در این مدت، طالبان قریب 50 درصد سرزمین افغانستان را در اختیار داشته و مردم هم در برابر آنها هیچ مقاومتی نکردند. لذا، این مؤلفه ها را نوعی قدرت و مقبولیت مردمی برای طالبان تلقی می کنند.
  3. اما از نظر مخالفین، طالبان گروهی هستند ذاتاً تروریست، وهابی، ضد شیعه و افراطی که در تقسیم بندی قومیتی جزو پشتون ها هستند و 40 درصد جمعیت افغانستان را نیز تشکیل می دهند.
  4. همین طور مخالفین معتقدند که طالبان از سه منظر برای جمهوری اسلامی تهدید محسوب می شوند: اول به دلیل ناسازگاری بیست ساله ای که با شیعیان دارند. دوم به دلیل سابقۀ تروریستی آنها و سوم اینکه متعلق به قوم پشتون هستند و هوای استیلاء بر فارسی زبان ها و شیعیان را دارند.
  5. همین گروه، جنگ داخلی در افغانستان را یک احتمال قریب الوقوع می دانند که ممکن است بین طالبان، شیعیان و هزاره ها اتفاق بیفتد. این کارشناسان خروج شتاب زدۀ سفیر و اعضای سفارت آمریکا و کشورهای اروپایی از افغانستان را نشانۀ وقوع جنگ داخلی در این کشور می دانند و ارزیابی شان این است که احمد مسعود توان ایستادگی در برابر طالبان را ندارد. همانطور که طالبان در هفته های اخیر پیشنهاد احمد مسعود برای مذاکره را نپذیرفته اند..
  6. نکتۀ دیگر این که طالبانِ پاکستان، طالبانِ افغان را پذیرفته اند چون اصالتاً پشتونستانی هستند و با بقیۀ اقوام و مذاهب افغان سازگاری ندارند...

 

یک پاسخ و دو گزاره مرتبط

 

پاسخ: می گویند حاکمیت طالبان نتیجۀ توافق آمریکاست، خب بله، این حرف قابل قبول است. اما، از کجا که تصمیم آمریکا از روی ناچاری نباشد که مثلاً ناگزیر شده است بین بد و بدتر، بد را انتخاب کند. دلیلش هم این است که آمریکا با خروج از افغانستان هیچ امتیازی به دست نیاورده و در آینده نیز با چالش های جدی تری مواجه خواهد شد. ضمن اینکه:

  1. در حال حاضر ایران و روسیه و چین هرسه از وضعیت افغانستان خوشحالند، اما نه بخاطر طالبان، بلکه به خاطر شکست آمریکا.
  2. پاکستان و روسیه و چین دوست ندارند در افغانستان جنگ داخلی اتفاق بیفتد. روسیه بخاطر منافع تجاری و اقتصادی اش، پاکستان هم از این منظر این که می خواهد افغانستان را از آن خود کند. چینی ها نیز، هم به لحاظ امنیتی و هم از نظر اقتصادی و سرمایه گذاری در افغانستان دقیقاً همین نگاه را دارند.

چند گزاره از نیازها و نقاط ضعف طالبان:

  1. گروه های تروریستی خاصی از داعش و القاعده در افغانستان هستند که با طالبان مشکلات جدی دارند و خود را صاحب ادعا می دانند. در نتیجه راه یکه تازی طالبان در افغانستان هموار نیست.
  2. در رهبری داعشی های حاضر در افغانستان نیز دو نوع تفکر و سلیقه وجود دارد. گروهی از آنها معتقدند که باید مناطقی از افغانستان را تصرف کنند و پرچم داعش را در آن جا برافرازند و تفکر دیگر داعش این است که مبارزۀ علنی به مصلحت نیست و می گویند نباید پرچم داعش را بالا ببریم. همچنان که انفجار بزرگ در  فرودگاه کابل را انجام دادند و به برخی اهداف خود رسیدند.
  3. برابر اخبار غیر رسمی در روزهای اخیر تعداد زیادی داعشی به افغانستان رفته و به گروه پیوسته اند. بعلاوه، بعضی داعشی ها معتقدند که عنقریب افراطی های طالبان نیز به آنها ملحق خواهند شد.
  4. از نقاط قوت جمهوری اسلامی این است که افغان ها به کالاهای تجاری ما شدیداً وابسته اند و حاضر نیستند حتی یک روز هم مرزهای تجاری ما به روی آنها بسته شود. البته این کار برای ما هم مفید است. اما یک اهرم بسیار قوی برای کنترل طالبان محسوب می شود..
  5. یقیناً سیاست ایران این است که جنگ داخلی در افغانستان اتفاق نیفتد. اما اگر چنین اتفاقی بیفتد، اولاً تلاش می کند که موقعیت شیعیان در حاکمیت افغانستان حفظ و سهم آنها در حکومت محفوظ بماند. چون یک چهارم از جمعیت افغانستان شیعه هستند. ثانیاً ایران آن قدر نفوذ و قدرت دارد که اجازه ندهد معادله جنگ داخلی به نفع طالبان تمام شود.
  6. در حال حاضر به صورت رسمی قریب بیست هزار  نفر از طالبان در ایران حضور دارند و سه میلیون نفر هم از افغان ها به صورت قانونی در ایران زندگی می کنند. این نیز یکی از اهرم های قوی برای کنترل طالبان خواهد بود.
  7. اکثر قریب به اتفاق کارشناسان معتقدند که طالبان از نظر اعتقادی خود را تعدیل کرده و رفتار به اصطلاح حکومتی به خود گرفته اند. یعنی در برخی از نظرات فقهی خود تجدید نظر کرده اند.
  8. اداره حکومت افغانستان در حال حاضر به این صورت است که در رأس خود یک امیرالمؤمنین دارند و یک شورای رهبری که همه از حنفی مذهب ها هستند.
  9. در سیاست طالبان نیز دو تفکر کاملاً متضاد جریان دارد: گروهی قائل به ادامه جنگ و جهاد هستند و گروه دیگر به شدت معتقدند که جنگ به صلاح آن ها نیست و می گویند همین جنگ بوده است که آنها را از حکومت ساقط کرده است...بنابراین، علیرغم میل آمریکا و کشورهای اروپایی، وقوع جنگ داخلی در افغانستان کمی بعید به نظر می رسد.

 

پ.ن: همچنان بر نظرات خودم در پست قبلی «طالبان و افغانستان در چهار پرده» تأکید دارم و در این پست هم ضمن قبول برخی واقعیت ها، نظر موافقین و نقاط ضعف طالبان را بیشتر قبول دارم.

 

 

۲ نظر ۱۳ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۱۱
مرآت

اگر معنی اضطرار را در سطحی بالاتر از نیازهای پیش پا افتاده می فهمیدیم، اگر درد حقیقی خویش را خوب می شناختیم و اگر از جایگاه یک جامعۀ مضطر، استغاثه می کردیم. قطعاً وضع امروز ما این نبود و جمعه های انتظارمان با حسرت خالی از ظهور نمی گذشت و امروز، در انتظار رخداد بزرگ عالم شعار ناپایدار و بدون پیکار نمی دادیم.

اگر مفهوم غیبت را جهانی تر می فهمیدیم و سطح فهم خود را تا درک درد بی دردی های خود ارتقاء می دادیم، الآن به جای خواندن دعای فرج، شاهد عصر ظهور بودیم و بوی عطر حضور مهدی صاحب الزمان علیه السلام را از کوی و برزن این دیار استشمام می کردیم...

خدایا، تا کی باید جمعه های انتظارمان را بی ظهور منجی عالم، با واژه های سیاهِ غصه و غم بر صفحۀ ناکامی روزگارمان بنگاریم؟

خدایا صبح امیدمان را با طلوع خورشید قائم آل محمد نورانی بفرما...

۲ نظر ۱۲ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۲۴
مرآت

بعضی از وزرای مغرور دولت فشل و فاسد روحانی و برخی مسئولان سیاسی و فرهنگی آن دولت بی درد، تقریباً هر دو هفته یکبار به قم تردد داشتند و برابر یک سنت تشریفاتی، در نماز جماعت حرم مطهر نیز شرکت می کردند و به دیدار مراجع عظام هم نائل می شدند! اما نه برای اخذ رهنمود و شنیدن دغدغه های آنها. بلکه برای توجیه کم کاری های خود و جلب حمایت آنها جهت تیتر روزنامه هاشون و برای روز مبادای باند و جناح شان.

آن ها حضور در خیابان ها و مشاهدۀ مظاهر فرهنگی و معضلات اجتماعی را از مصادیق اتلاف وقت می دانستند و معتقد بودند که با این کار، شأن سیاسی آنها زیر سئوال خواهد رفت!

می دانم که وزیران و کارگزاران دولت آقای رئیسی اهل این گونه سیاست بازی ها نیستند. اما باز هم دعا می کنم که دولتمردان ایشان تا پایان دورۀ ریاست جمهوری از این قبیل مردم فریبی ها مبرّا باشند...

پ.ن: روز یکشنبۀ 14 شهریور یک یادداشت جدید در بارۀ افغانستان خواهم نوشت.

۵ نظر ۱۰ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۰۹
مرآت

یک آقای بزرگ سال هست که وقت و بی وقت با من تماس می گرفت و هر بار کلی درد و دل می کرد. اما چون وقت کافی برای شنیدن حرف هایش نداشتم، فقط روزی یکبار تماسش را پاسخ می دادم. البته این یک بار هم حداقل به اندازۀ یک ساعت حرف می زد و از هرکس و هرچیزی شکوه و شکایت می کرد به حدی که اگر بهش مجال می دادم حاضر بود تا دو ساعت یک ریز با من حرف بزندا.

چندی قبل تصمیم گرفتم به تماس هایش پاسخ ندهم ولی ایشان ول کن بنده نبود و دائم به گوشی همراهم زنگ می زد. اخیراً به فکر افتادم ببینم دلیل این عادتش چیه تا برایش چاره ای بیندیشم. بالاخره به این نتیجه رسیدم که ایشان در خانواده هیچ همدمی ندارد و دارد از تنهایی رنج می برد.

و حالا رفتم با بعضی از بستگان و همسایگانش صحبت کردم و بین آنها قرار مراوده و رفاقت گداشتم. به طوری که گاهی تلفنی با هم صحبت کنند؛ گاهی داخل پارک قرار بگذارند و حداقل روزی یک وعده هم برای نماز جماعت در مسجد همدیگر را ببینند. البته یه جورایی هم به اون آقا گفتم خودش را با کتاب سرگرم کند و در تماس های تلفنی هم کمتر وقت دوستانش را بگیرد. :))

انگار از اثرات عصر رسانه و ارتباطات است که آدم ها را اینگونه منزوی و رابطه های دوستی و خویشاوندی جامعه را به حداقل رسانده است... مطمئنم اگر این رسم نامبارک ادامه داشته باشد، تا چندی دیگر روابط بشری را در ناکجا آباد به زمین خواهیم زد.

۶ نظر ۰۸ شهریور ۰۰ ، ۱۲:۵۰
مرآت

مولایَ یا مولایَ أَنْتَ الْهَادِی وَ أَنَا الضَّالُّ وَ هَلْ یَرْحَمُ الضَّالَّ إِلاَّ الْهَادِی‏

خدایا، پیکِ هدایتت را در مسیرِ اندیشه و اراده ام بنشان، تا حفره های هولناکِ تباهی را نشانم دهد و در لحظه های ناامیدی و پریشانی، چراغ هدایتم باشد...

***

سالک از نور هدایت ببرد راه به دوست

که به جایی نرسد گر به ضلالت برود..

 

پ.ن:

  1. برگرفته از مناجات امیرالمومنین علیه السلام در مسجد کوفه
  2. بیت از حضرت حافظ

 

۰ نظر ۰۷ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۵۷
مرآت

... در جریان تکمیل پروندۀ استخدامی اش اصرار می ورزید، اما مصلحت او می دانستم که چند روزی تأمل کند و از شتابزدگی بپرهیزد. امروز توی جلسه ای عمومی مرا دید و در یادداشتی این بیت از جناب حافظ را برایم نوشت:

ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر.

وه که در کار غریبان عجبت اهمالی ست..

 

زیر یادداشتش نوشتم: 

به تعجب برود، بهتر از آن است که بر عُجب رود... اندکی صبر سحر نزدیک است...

 

۱ نظر ۰۶ شهریور ۰۰ ، ۱۹:۵۰
مرآت