از فانتزی های بچگی ام:
در نمازهای جماعت وقتی آقایون دیر وارد مسجد می شوند و می بینند که امام جماعت در رکوع است، با صدای بلند می گویند: یا الله یا الله و همین کلام باعث میشود که امام جماعت ذکر رکوع را طولانی کند تا اونها به رکعت از دست رفته برسند.
وقتی ده دوازده ساله بودم، در عالم بچگی همیشه فکر می کردم که این کار، خیلی خوب و بزرگانه است. به همین دلیل تصمیم گرفتم گاهگاهی من هم این کار رو انجام بدهم. اما برای اینکه تنها نباشم با دوستم آقا ابراهیم چند بار انتهای مسجد، خودمون رو سرگرم می کردیم تا وقتی که امام جماعت به آخر سوره می رسید، باشتاب وارد صف نماز می شدیم و مثل آدم بزرگا می گفتیم یا الله یا الله. طفلکی امام جماعت هم به خاطر ما رکوعش را طولانی می کرد... گاهی هم جوری رفتار می کردیم که رکوع امام جماعت طولانی تر شود :) خب طبیعتاً ما هم از این کار لذت می بردیم و برای خودمون احساس بزرگی می کردیم! :)
یادم هست بعد از چند شب که این کار را کردیم بابای من که معمولا در صف اول جماعت بود، صدای ما را می شنید و بالاخره یک بار به من تذکر داد و توجیهم کرد که این کار، کار قشنگی نیست و از من قول گرفت که دیگر این کار را نکنم و یادم داد که اگر دیر رسیدم، منتظر بمانم تا به رکعت بعدی امام جماعت اقتدا کنم...
الآن خودم به کسانی که دیر می رسند و امام جماعت بخاطر اونها رکوعش را طولانی می کند، شدیداً اعتراض دارم. البته این رسم کم کم دارد منسوخ می شود و می بینم که بحمدالله بعضی از ائمۀ جماعات حتی برای لحظه ای هم ذکر رکوعشان را به خاطر دیر رسیدن افراد طولانی نمی کنند و البته بعضی مأمومین هم یاد گرفته اند که به موقع در نماز حاضر شوند و اگر هم دیر برسند، منتظر می مانند تا با طمأنینه و بدون شتابزدگی در رکعت بعدی امام، نمازشون را اقتدا کنند...
پ.ن: به یاد مرحوم پدرم.
خدا رحمتشون کنه... روحشون شاد.