https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

آخرین مطالب

 

خـــدایا؛ خانه ای می خواهم در همسایگی صبح، با بـوی دلاویز آدینـه، نزدیک دهلـیز جـود. معبـودا؛ خانه ای می خواهم در مجاورت خمخانه، کنار نردبان شب، زیر سایۀ ماه، برای تحارب با خدعه و تشویش –برای تقارب نسل نواندیش-  رحیما؛ مهربانا، خانه ای می خواهم در محلۀ یاران -به وسعت چهارده قصر – تا انتهای سورۀ والعصر.

 

۱ نظر ۲۵ خرداد ۰۱ ، ۲۳:۵۵
مرآت

چندگزارۀ خبری: به بهانۀ نزدیک شدن موسم حج

  1. سعودی ها هنوز، مسئولیت کشته شدن حاجیان ایرانی در حج خونین سال 96 را نپذیرفته اند و آقای روحانی، در طول دولتش هیچ مطالبه ای بابت این موضوع از حکومت عربستان نداشته است. در حالیکه بعضی کشورها تا ریال آخر غرامتشان را دریافت کرده اند. (خدا کند دولت آقای رئیسی، آستین بالا بزند و حداقل غرامت مادی این فاجعه را پیگیری کند)
  2. زائران ایرانی ما در مراسم حج، هنوز اجازه ندارند با زائران سایر کشورها مراوده و حتی احوالپرسی داشته باشند و هنوز حکومت عربستان زوار ایرانی را به جرم سلام و احوالپرسی با زائران غیر ایرانی دستگیر می کند که این واقعاً یک جفای ظالمانه است. نمی دانم اسم این نوع حج را چه می شود گذاشت؟!
  3. دولت عربستان برای زیارت ائمۀ مظلوم بقیع، محدودیت های شدیدی را در نظر گرفته و رفتن به زیارت بقیع را برای ایرانی ها و شیعیان سایر کشورها بسیار دشوار کرده است.
  4. به دلیل کوتاه آمدن دولت روحانی، قرائت دعای کمیل به صورت دسته جمعی و بلکه به صورت جمع های محدود سه چهار نفره، همچنان ممنوع است. حتی زائران ایرانی برای برگزاری مراسم دعای کمیل در داخل هتل هم با ان قلت های شدید مواجه هستند. امیدواریم دولت جناب رئیسی بتواند در رفع این محدودیت ها قدمی بردارد.
  5. دولت جلاد سعودی، در برخورد با مخالفین خود دوگونه رفتار تبعیض آمیز دارد. اگر مخالفین سعودی از اهل سنت باشند، آنها را تیر باران می کند. اما اگر شیعه باشند آنها را در ملاء عام گردن می زند که این نوعی مجازات وحشیانه و رعب انگیز محسوب می شود. جوری که حتی مجامع بین المللی هم نسبت به این اقدام اعتراض دارند.
  6. آل سعود شدیداً در صدد ایجاد رابطه آشکار با رژیم صهیونیستی است و حتی در تلاش است تا برای صهیونیست ها در شهرهای مکه و مدینه نیز که سرزمین وحی محسوب می شوند، فرصت فعالیت سیاسی و امنیتی ایجاد کند.

پ.ن: از قرار معلوم، دولت عربستان خواهان مذاکره با ایران است. ایران نیز قبول کرده تا با عربستان مذاکره کند. حالا اینکه مذاکره در چه سطحی و با مسئولیت چه کسی و با چه ترکیبی از دوطرف انجام می شود، بماند؛ اما انتظار می رود دولت جمهوری اسلامی با برگ برنده ای که در اختیار دارد، در احقاق حق ملت، خوش بدرخشد و مثل دولت روحانی، وارفته و فشل عمل نکند.

۴ نظر ۲۳ خرداد ۰۱ ، ۱۲:۳۲
مرآت

به این دو جمله توجه کنید:

جملۀ اول: خاتمی خطیب جمعه تهران با اشاره به دستگیری سارقان صندوق امانات بانک ملی تصریح کرد: «الحمدلله صندوق ها برگشته است. ما از پلیس محترم نیروی انتظامی کمال تشکر را داریم که با سرعت این سارقان خبیث دستگیر شدند»

من از این جمله متوجه می شوم که شأن خطیب جمعه آن قدر تنزل پیدا کرده که اولاً خوش باورانه به گزارش ها می نگرد. ثانیاً بر فرض صحت دستگیری سارقان، از جناب پلیس برای انجام کاری که وظیفۀ پیش پا افتادۀ او  بوده تشکر می کند، اما از این که پلیس در انجام وظیفه اصلی اش تعلل کرده است، هیچ سخنی نمی گوید. آخه عزیز من اگر جناب پلیس و سایر دستگاه های مسئول، خوب مراقبت می کردند و هوشیاری به خرج می دادند که این رسوایی بزرگ و پرهزینه اتفاق نمی افتاد! حالا گیرم پلیس آمده گندی را که خودش زده جمع کرده! این چه نیازی به تشکر دارد؟

جناب خاتمی عزیز؛ این فرمایش شما یعنی سرپوش گذاشتن به خطای امنیتی پلیس، یعنی فرمایشی شدن خطبه ها، یعنی تبدیل شدن نماز سیاسی عبادی به یک سخنرانی تشریفاتی و بی خاصیت. یعنی نان قرض دادن نهادهای حاکمیتی به یکدیگر. یعنی جای توبیخ و تشویق و خادم و خائن را عوض کردن! و این بسیار بسیار غم انگیز است.

جملۀ دوم: خطیب نماز جمعه تهران خاطرنشان کرد: ما از دستگیری کسی خوشمان نمی‌آید، اما اگر این جانی ها آزاد بمانند امنیت رخت بر می‌بندد.

آقای خاتمی عزیز؛ لطفاً مخاطب حرفتان را مشخص بفرمایید. بعد هم این جانی های مورد نظر شما تا حالا آزاد بودند، هنوز هم از این نمونه جانی ها زیاد داریم که آزادانه می گردند و منتظر فرصت و غفلت نهادهای مسئول هستند تا سرقتی بزرگ تر از این را مرتکب شوند!

جناب خاتمی عزیز، من در پاکی و سلامت زندگی و دلسوزی شما ذره ای تردید ندارم و شما را از بقیۀ خطبای موقت نماز جمعۀ تهران جسورتر، دلسوخته تر و ممتاز تر می دانم و این توفیق را دارم که سالی چند نوبت پای خطبه های شما حضور داشته باشم! اما دو نکته را عنایت داشته باشید:

اولاً پلیس در نگهداری یا آزاد کردن این سارقان، هیچ اختیاری از خود ندارد و قانون هم به پلیس چنین اجازه ای را نمی دهد! پس لطفاً مخاطب خود را اشتباه نگیرید.

ثانیاً، این سرقت تاریخی قطعاً کار یک فرد و یک گروه دله دزد نیست، اگر قبول ندارید، منتظر بمانید تا ابعاد و ماهیت این سرقت بزرگ برای شما مشخص شود! اما عجالتاً از من یک لا قبا بپذیرید که این سرقت با برنامۀ از پیش طراحی شده صورت گرفته و پشت این ماجرا یقیناً یک شاه دزد حرفه ای صهیونیستی قرار دارد که عوامل مختلف داخلی را به خدمت گرفته و آنها را تا مغز استخوان نظام نفوذ داده است. پس لطفاً برای یک بار هم  که شده از مسئولین بخواهید ابعاد این ماجرا را برای مردم توضیح دهند و مسببین و مقصرین و عاملین ریز و درشت این عملیات پیچیده را برای مردم بر ملا کنند. بعلاوه بدانید که بعضی از قوانین جزایی ما مربوط به هشتاد سال قبل است که شکل و ماهیت و اندازه و محتوایش با نوع سرقت های امروز هیچ تناسبی ندارد. بنابراین، قبل از هرچیز، باید قوانین جزایی کشور توسط مجلس و قوۀ قضاییه اصلاح و مجازات هایی وضع شود که با جرم تناسب داشته باشد وگرنه، اشد مجازات های کنونی هم نمی تواند برای این سارقین باز دارنده باشد...

آقای خاتمی عزیز نترسید، شجاعت داشته باشید و بخشی از فریادتان را علیه بعضی مسئولان غافل، تنبل، خائن و مفت خور داخلی هزینه بفرمایید... باور بفرمایید که ساختار اداری و قضایی ما از پای بست ویران است...

 

+خطیب جمعه تهران جملۀ دیگری هم داشتند که در مقولۀ دیگری قابل نقد است و با این پست همخوانی ندارد

۵ نظر ۲۱ خرداد ۰۱ ، ۱۴:۲۷
مرآت

 

نویسنده‌ای که در اولین اثر خود بتواند مباحث نظری مکتب سلوکی نجف را در قالب داستان یا رمان مذهبی به ذهن افرادِ «کتاب‌گریز» نسل امروز منتقل کند، دست مریزاد دارد و باید بهش تبریک گفت!

قلمی که بتواند محتوای معنوی و معرفتی را در فُرمت رمان، پردازش کند و با کلماتی لطیف و ظریف و نظیف، خوانندۀ گریزپای عصر غفلت و شایعه را با سرعت تندباد از جادۀ پر پیچ و تاب ریاضت نفس عبور دهد و تا سوزنده ترین مراتب شهودی بالا ببرد، انصافاً قابل تحسین است!

داستان‌نویسی که بتواند با بهره‌گیری نوین از میراث اصیل گویشی، نگارشی و نمایشی هادیان نور، بر قفل ذائقه‌ها فائق بیاید و خواننده را بدون معطلی و بدون رنج سفر، تا متن و بطن حوادث تاریخ پیش ببرد و وقایع و حقایق روزگار گذشته را در برابر چشم او مجسم کند؛ واقعاً ستودنی ست... ... ...

... به نویسندۀ محتـرم کتاب «کهکشان نیستی» جناب آقای محمدهادی اصفهانی عزیز از صمیم قلب آفرین می‌گویم و برایش آرزوی موفقیت دارم. امیدوارم در تألیفات بعدی هم بتواند فلک را سقف بشکافد و طرحی نو دراندازد.

شاید توضیحات دیگران در بارۀ این کتاب به گونه ای دیگر باشد، اما من فقط فهم و درک خودم را می نویسم و معتقدم که کهکهشان نیستی از معدود کتاب‌هایی است که خواندن روایت‌هایش برای من، هم صوت بود هم تصویر! هم لذت ادبی داشت، هم حظ معنوی! هم سرشار از واژه‌های دیبا و فریبا بود، هم آکنده از توصیف‌های شاعرانه و زیبا. کهکشان نیستی، کتابی بود که تمام 558 صفحه اش را بی وقفه در پنج نوبت متوالی خواندم و نکات نابش را به خاطر سپردم.

نویسندۀ محترم در این کتاب، مفاهیم بلند مراقبه و مشارطه و ریاضت و صبوری و تمام لوازم سیر الی الحق را بدور از احوالات انزوایی و به دور از برساخت های کراماتی و خراباتی روایت می‌کند و شهد شیرینش را با شیوه‌ای دلنشین، بر کام جان خواننده می‌افشاند تا عطش سوزندۀ او را برای وصول به سرچشمۀ زلال معرفت الهی دوچندان کند... ... ...

به نظرم بیش از این نیاز به توضیح نیست. اما خواندن این کتاب شیرین را به تمام علاقمندان مکتب سلوکی نجف، به تشنگان عرفان حقیقی مذهب تشیع و به دوستداران مشرب عرفانی علامه سیدعلی قاضی، حسینقلی همدانی، میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، سید مرتضی کشمیری، علامه طباطبایی، محمدتقی بهجت و ... توصیه می کنم.

امسال برخلاف همیشه، دوبار به نمایشگاه کتاب رفتم و هربار حدود 5 ساعت در راهروها و غرفه هایش چرخیدم. بسیاری از تازه های کتاب را دیدم و تورق کردم، اما در آخر، فقط یک کتاب خریدم. «کهکشان نیستی»

۶ نظر ۱۹ خرداد ۰۱ ، ۱۵:۴۰
مرآت

سال گذشته به مناسبت دهۀ فجر، چند پست لقمه ای توئیتری در بارۀ امام خمینی رحمة الله علیه نوشته بودم که نه تحلیلی است، نه توصیفی! بلکه مودتی، محبتی و ارادتی است. حالا در سالگرد ارتحال آن کاریزمای بی بدیل، به نظرم بازخوانی اش خالی از لطف نباشد. اما برای سهولت در خوانش آن، همه را در این پست تجمیع کردم و یکی دوتا نظرات چالشی را هم زیر هر یک از نوشته ها به صورت سئوال و جواب آوردم تا خیلی دچار زحمت نشوید:

۳ نظر ۱۳ خرداد ۰۱ ، ۲۳:۰۱
مرآت

بن مایۀ حکومت های غیر الهی، بیداد و ارتداد و نابودگی است. من باور دارم که از مادیان زور و زر و تزویر، جز شرّ مستزاد نزاید و از نوادگان ابن زیاد، جز فساد و عناد بر نیاید…

 

+ امام رضا علیه السلام شمس الشموس عالم است و نور ولایتش خاموش شدنی نیست،

++ اهانت کنندگان به امام علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیة والثناء مراقب تاریخ انقضای خود باشند. عنقریب شب های دریوزگی را خواهند دید.

+++ این روزها به دین فروشان و خودفروشان در جشنواره های اونور آب مدال خودباختگی می دهند.

 

۳ نظر ۱۰ خرداد ۰۱ ، ۲۳:۴۳
مرآت

عادت خودباختگی و زندگی های لبریز از دوندگی و گرسنگی امروز، اثر هجوم امپراطوری شایعه و قدرت فضاسازی رسانه است، که قصّه غُصه هایش پر از آه است و حاملۀ پا به ماهش بی پناه...

 

پ.ن: بدون شرح...

۲ نظر ۰۹ خرداد ۰۱ ، ۰۰:۴۰
مرآت

دهه هشتاد بود که دگراندیشان جامعه ما آرام آرام به رادیو تلویزیون های اون ور آب، گرایش پیدا کردند. در توجیه این گرایش نیز فقط یک دلیل داشتند و آن این بود که می گفتند، صدا و سیمای ما اخبار را سانسور می کند و حقیقت را به مردم نمی گوید!

یادم هست که گرایش این طیف از آدم ها به تلویزیون های بیگانه، تدریجاً به سایر اقشار مردم هم سرایت کرد و به صورت یک مسئلۀ سیاسی، در جامعه بروز و ظهور پیدا کرد و مسئولان را به چاره اندیشی وا داشت! به حدی که در هر محفلی که این بحث به میان می آمد، فوراً صدا و سیما را مقصر اصلی این رویکرد معرفی می کردند و به عنوان یک نظر متقن و عالمانه رأی صادر می کردند که صدا و سیما باید برای جذب مخاطب، در زمینه های خبری و هنری، سانسور را کنار بگذارد، به هنرمندان آزادی بدهد و واقعیت ها را از مردم مخفی نکند!

باز یادم هست که در آن روزها آن قدر، تب این مسئله بالا گرفته بود که رئیس دولت وقت، مکرر در مکرر اعلام می کرد که دانستن حق مردم است و مردم باید همه چیز را بدانند و خیلی چیزهای دیگر. جالب این جاست که همین شعار به ظاهر زیبا، تا مغز استخوان اعضای کابینه، نفوذ کرده بود و کار آن قدر بالا گرفته بود که وزیران مرتبط و غیر مرتبط موضوع و سایر مسئولان برخط و درخط و حتی مسئولان امنیتی و انتظامی آن زمان نیز شب و روز بر این بوق می دمیدند تا صدا و سیما را محکوم و مجبور کنند که حداقل در زمینۀ اخبار، سیر تا پیاز وقایع را به مردم منتقل کند!!

حالا بگذریم از این که رئیس دولت وقت، خودش استاد مخفی کاری و وارونه نگاری بود و رسانه های همسو با دولت هم، ماهرانه از کاه، کوه می ساختند و هر دروغ شاخداری را به عنوان راست، به خورد مردم می دادند، اما با همین ترفند موفق شدند مسئولان صدا و سیما را رفته رفته مجاب کنند تا برخی وقایع خبری را ولو مهیج و مخرب و خانمان سوز باشد، روی آنتن ببرند!!

و درست از همان وقت بود که صدا و سیما، در راستای تحقق بخشیدن به شعار فریبکارانۀ «دانستن حق مردم است» برخی اخبار مربوط به ناهنجاری های اجتماعی، ناهنجاری های اخلاقی، درگیری های جناحی، شعارهای براندازانۀ معاندان و برخی نیش و کنایه و لج بازی مسئولان سه قوه را بدون توجه به خاستگاه واقعه و بدون توجه به پیامدهای سوء آن، در قالب برنامه های خبری و غیر خبری روی آنتن برد. تا اصلاح طلبانِ دگراندیشِ غربگرا را مسرور کند و بعضی اصولگراهای خشک مغز را به مقابله علیه جناح رقیب وادارد. اما صدا و سیما نه تنها با این کار مخاطب را جذب نکرد؛ بلکه حفره های یأس و سرخوردگی و اختلاف را هم در بین مردم عمیق و عمیق تر کرد و حتی رابطه های خانوادگی و خویشاوندی ما را هم به مسلخ برد.

اما حالا دوسالی هست که از گوشه و کنار جامعه  صدای اعتراض اساتید و نخبگان و دلسوزان بلند شده و می گویند چرا صدا و سیمای ما این قدر بی مهابا شده، چرا این قدر خبرهای منفی را بولد می کند و چرا دزدی ها، اختلاس ها، گرانی ها و نابسامانی های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را دم به ساعت بازنشر می دهد!؟؟

و در این میان ما ماندیم و ماجرای لاینحل یک بام و دوهوا که چرا دانستن و شفافیت، در یک زمان مطلوب است و حق شهروندی محسوب می شود و در دوره ای دیگر مذموم است و سم مهلک که مردم را و سلامت سیاسی جامعه را به جهنم ناامیدی و وازدگی می کشاند...

پ.ن:

  1. از امیر مؤمنان علی علیه السلام: «ولا تقل ما لا تعلم، بل لا تقل کل ما تعلم» آن چه نمی دانی مگو! اما هر آن چه  را هم که می دانی مگو! 
  2. ضرب المثل معروف: دروغ نباید گفت، هر راست نیز نشاید گفت.
  3. هرسخن جایی و هر نکته/ نقطه/ مکانی دارد...

 

۲ نظر ۰۶ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۳۷
مرآت

اگر تا یک هفتۀ قبل، در بارۀ اسم و شخصیت «حسن صیاد خدایی» از هشتاد میلیون ایرانی سئوال می کردیم، غیر از معدودی افراد خانواده و بستگان و همکارانش، هیچکس او را نمی شناخت و اگر بخواهیم به شکل آماری حرف بزنیم، باید بگوییم در بالاترین تخمین از هر 266666 نفر ایرانی فقط یک نفر شهید صیاد خدایی را می شناخت.

و حالا چند سئوال مرتبط:

  1. چرا ما ایرانی ها، شخصیت های علمی و ارزشمند کشورمان مثل اردشیر حسین‌پور، مجید شهریاری، مصطفی احمدی روشن، مسعود علی‌محمدی، داریوش رضایی‌نژاد، محسن فخری‌زاده مهاباد، حسن تهرانی مقدم و صیاد خدایی را تا قبل از شهادتشان نمی شناسیم و فقط بعد از شهادت نام آنها را می شنویم؟ مگر هوش و حواس ما کجاست و اولویت های زندگی ما در کدام نقطه متمرکز است که از این ها غافل می مانیم؟
  2. چرا آمریکا و اسرائیل و انگلیس، چهره های سرشناس و اثرگذار ما را بیشتر از خود ما می شناسند؟ و چرا بهتر از ما آن ها را ردیابی می کنند؟
  3. گفته شده است که این ترور، به لحاظ شیوه و شگرد، دنبالۀ عملیات های قبلی اسرائیل است و حالا سئوال این است که اسرائیل چگونه موفق می شود این قبیل افراد را در داخل کشور و در درون یک نهاد نظامی_امنیتی  شناسایی و طرح ترور آنها را به ساده ترین شکل به اجرا گذارد و به ریش ما بخندد؟
  4. سئوال بعدی این است که نهادهای پرسابقۀ امنیتی جمهوری اسلامی و حتی خود سپاه و سازمان اطلاعات سپاه، کجای کار ایستاده اند؟ چرا بعد از 42 سال هنوز باید در برابر آدم کش ها منفعل باشیم؟ و چرا هنوز انقلاب ما باید از این ناحیه آسیب ببیند؟
  5. شهادت برای افراد دلسوختۀ انقلاب، یک افتخار بزرگ است. اما آیا سازمان های مسئول نباید حفاظت و صیانت از این سرمایه ها را وظیفۀ خود بدانند؟

به نظر من، بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب، سازمان های متعدد امنیتی ما باید سیستم ناهمگون خود را بازیابی و بازشناسی کنند. باید به جای ساخت و ساز ابنیه غیر ضرور و به جای ایجاد ساختارهای ناکارآمد و تعدد مراکز نامتوازنِ امنیت سوز؛ راه مقابله با تهدیدات ضد امنیتی را در وفاق و هم دلی و هم صدایی جستجو کنند! باید ظرفیت پراکنده و ناهمساز خود را بیش از هرچیز برای شناسایی عوامل نفوذی در مراکز حیاتی و حسایس متمرکز کنند و حتی باید پیش قدم شوند و این بار، پاک سازی و ایمن سازی سیستم را از درون ساختار خود آغاز کنند.

پ.ن 1- حادثۀ متروپل آبادان هم بسیار ناگوار و جگرسوز بود، اما غمناک تر از آن، حرف های ضد و نقیض و شبه دروغ است که مقامات مسئول دارند به خورد خلایق می دهند و داغ ما را عمیق تر می کنند.

پ.ن 2- اگر حال دعا داشتید، از خدا بخواهید به آقای استاندار خوزستان، به فرماندار آبادان، به آقای مخبر و به محسن رضایی و به بقیۀ مسئولین مشابه، ذره ای صداقت، درایت و فهم فرهنگی عنایت کند.

۶ نظر ۰۳ خرداد ۰۱ ، ۲۳:۰۴
مرآت

کاش همچون حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه در بطن و متن حوادث زندگی ما نیز مسیحا نفسی می بود تا سایه روشنِ عقاید ما را می شُنود، تا پیدا و پنهان کلام ما را می آزمود و با تیغ ترشیح و تنقیح خویش، کژراهه ها، بیراهه ها و پیراهه ها را از پندار و گفتار ما می زدود...

پ.ن: توفیق درک حضور چهار امام معصوم، گوارای وجودش

۱ نظر ۲۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۸:۳۲
مرآت