https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

بایگانی
آخرین مطالب

۳۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گذرگاه فکر و ذکر» ثبت شده است

دیروز (30 خرداد) در مراسم نماز جمعه با یک اتفاق خیلی زیبا وخوشحال‌کننده مواجه شدم:

یک دوست قدیمی را توی صف جماعت دیدم که سال 401 جزو جریان زن زندگی آزادی بود و با جرم ثابت‌شده، محکومیت قضایی گرفته بود.

اما بعد از هشت‌ماه با عفو رهبری از زندان آزاد شد.

آزادی‌اش از زندان را خبر داشتم. اما از وضعیت فکری و سیاسی‌اش بی اطلاع بودم.

چند صف جلوتر از من با پسر 8 ساله‌اش توی جمعیت نمازگزار نشسته بود.

اولش فکر می‌کردم اشتباه می‌کنم. اما مطمئن شدم خودش هست.

رفتارش در صف نماز خیلی برام دلچسب بود...

هربار که صدای تکبیر جماعت بلند می‌شد، او هیجانی‌تر از بقیه با هردو مشت گره کرده شعار می‌داد. درست مثل بچه حزب‌اللهی‌های دوآتشۀ خودمون. 😊

و من همه‌ش منتظر بودم زودتر نماز تمام بشه تا ببینمش و یک دل سیر بغلش کنم.

.

.

رفتم به سمتش..با یک سلام و یک بغل صمیمانه با کلی گریه و اشک و روبوسی که هیچ‌جوره نمی‌تونم توصیفش کنم...

فقط می‌تونم بگم یک حس بسیار شیرین بهم منتقل شد که تا حالا تجربه نکرده بودم...

 

اما در آخرین لحظه برای این‌که خوشحالی‌ام را بهتر به ایشون منتقل کنم، بعداز صورت و پبشانی، دستش را هم بوسیدم. بعدهم راه افتادیم برای راهپیمایی جمعه خشم و نصر...  

 

 

+ معتقدم که این، نشانۀ عقلانیت و غیرت همه ایرانی‌های وطن دوست و همۀ بچه مسلمون‎‌های کشور عزیزمون است که سر سفرۀ خانواده بزرگ شده‌اند و حق را از باطل خوب تشخیص می‌دهند. به همین دلیل هیچ‌وقت حقیقت را و منافع دینی و ملی را پای منافع شخصی ذبح نمی‌کنند...

 

۴ نظر ۰۱ تیر ۰۴ ، ۲۲:۰۲
مرآت

 

این روزها بازار اخبار جنگی در رسانه‌های خارجی داغ داغ است. اما جهت‌گیری اخبار برون‌مرزی به این سمت است که می‌خواهند به ‌هرقیمتی برتری نظامی اسرائیل را در ذهن مردم برجسته کنند و با این ترفند افکار عمومی  جامعۀ را به تسلیم خود وادارند.

اما اگر می‌خواهید بدانید غلبۀ جنگ درحال حاضر به نفع اسرائیل است یا ایران؟ خوب است دربارۀ بعضی اتفاقات اخیر که جنبۀ عملیات روانی دارد تأمل کنیم. به‌عنوان مثال:

وقتی رژیم صهیونی فرماند‌هان رده بالای سپاه را ترور می‌کند، درواقع دارد باور ذهنی مردم را هدف‌گیری می‌کند. می‌خواهد «فکر» مردم را شکست دهد. می‌خواهد این نکته را به مردم بقبولاند که تا بالاترین سطح نظامی کشور نفوذ دارد و درهر سطحی که بخواهد می‌تواند عملیات انجام دهد و به ما ضربه بزند. تا مردم باور کنند که جمهوری اسلامی توان مقابله با اسرائیل را ندارد.

وقتی آمریکا، اروپا و رژیم صهیونی روی افکار عمومی جامعه هزینه می‌کنند و افکار مردم را آماج اخبار و تحلیل‌های هدفمند قرار می‌دهند، معنی‌اش این است که می‌خواهند سرزمین فکر و ذهن و باور مردم را به تصرف خود در آورند.

پس وقتی رسانه‌های عبری و عوامل نفوذی و بوق‌های تبلیغاتی بیگانه همه باهم همصدا می‌شوند تا رژیم صهیونی را از نظر قدرت سیاسی و تجهیزات نظامی و تکنیک جنگ، قوی‌تر نشان دهند، بدانید که موضوع کاملاً برعکس است. چرا؟ پاسخ را از این سه سئوال  می‌شود فهمید:

  1. اگر رژیم صهیونی این‌قدر قوی و مجهز بود، نیازی به این همه روایت‌سازی‌ و بزرگنمایی‌ نداشت. می‌توانست کار را یک‌شبه تمام کند و برتری خود به دنیا نشان دهد.
  2. اگر رژیم صهیونی از توان نظامی بالایی برخوردار است، چرا گزارش صدا وسیما و تبلیغات رسانه‌ ملی ما را خاموش می‌کند، چرا اجازه نمی‌دهد هیچ رسانه‌‌ای از تلاویو و حیفا و ... گزارش زنده مخابره کند؟!
  3. اگر قدرت نظامی ما ضعیف است، چرا ترامپ خود را به این در و آن‌در می‌زند. چرا از هرسو پیغام و پسغام می‌فرستد! چرا در حالی‌که ما را تهدید می‌کند، مدام نقش بازی می‌کند تا جنگ را با مذاکره متوقف کند؟ آیا این‌ها از سر دلسوزی برای ملت ایران است؟ (من شخصاً در تاریخ جنگ‌ها سراغ ندارم که کشوری قدرتمند به حریف و دشمن خونی خودش رحم کرده باشد)

و نهایتاٌ این‌که:

آمریکا و اروپا و تمام کشورهای همسو، با همۀ توان برای نجات صهیونیست‌ها به میدان آمده‌اند. اما انگار بیش از این کاری از آن‌ها ساخته نیست که اگر توان پیروزی در این جنگ را ‌داشتند لحظه‌ای درنگ نمی‌کردند... پس، در این جنگ نه تنها اسرائیل دست برتر را ندارد، بلکه در موضع ضعف و استیصال قرار گرفته است...

 

+ آن‌قدری که مردم ما درهمین چندروز، نسبت به درنده‌خویی رژیم غاصب صهیونی آگاهی یافتند، در تمام مدت جنگ غزه متحول نشدند. با این وجود هنوز هستند آدم‌فروش‌هایی که نسبت به این رژیم وحشی سمپاتی دارند و درحال خیانت هستند.

 

 

۴ نظر ۲۹ خرداد ۰۴ ، ۰۷:۴۲
مرآت

وقتی جنایتکاری مثل نتانیاهو از مخفیگاه نامعلومش در خارج از منطقه دستور حمله به ایران را صادر می‌کند و در شرایط جنگی تحولات کشورش را از راه دور مدیریت می‌کند، معنی‌اش این است که هم‌وطن برای او مفهومی ندارد. معنی‌اش این است که او اصلاً عِرق وطنی ندارد، معنی‌اش این است که سرزمین‌های اشغالی وطن او نیست و اصولا او چیزی به اسم وطن ندارد. به همین دلیل تلاویو و حیفا و اورشلیم و ساکنان اجاره‌ای شهرک‌ها، هرچه خسارت ببینند برای او مهم نیست... مهم برای او فقط جان و سرمایۀ خودش و باند صهیونی‌اش است.

و این، ماهیت تمدن آدم‌های بی‌ریشه و ماهیت حاکمان غربی است که جان انسان‌ها چه مهاجر باشند و چه شهروند اصلی، برای‌ آن‌ها هیچ ارزشی ندارد و حقوق شهروندی در قاموس آن‌ها فقط یک شعار است.

این وضعیت را مقایسه کنید با حکومت خودمون و با شخصیت رهبر عزیزمون و ملت شریف‌مون که همه اصالت داریم، صاحب اندیشه و آرمان هستیم. با رشادت کنار هم می‌ایستیم، با شهامت می‌جنگیم و با افتخار شهید می‌شویم. اما فرار نمی‌کنیم، از معرکه نمی‌گریزیم، در مکان نامعلوم مخفی نمی‌شویم و جان خود را بردیگران ترجیح نمی‌دهیم. 

 

+ اگر اهل خبر هستید و اگر دنبال یک کانال خبری مطمئن و منطقی و نرمال و غیر احساسی هستید، این‌جا را پیشنهاد می‌کنم:

 

بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا @fori_sarasari

 

۲ نظر ۲۶ خرداد ۰۴ ، ۱۰:۴۶
مرآت

شکی نیست که شهید، حماسه آفرین است و بزرگترین خاصیت شهید حماسه آفرینی اوست.

شکی نیست که شهادت مزد جهاد است و شهادت، هنر مردان خداست.

و شکی نیست که شهادت تزریق خون است به پیکر اجتماع.

به همین دلیل، شیربچه‌های ایرانی هیچ‌وقت از شهادت سرداران و دانشمندان خود افسرده نمی‌شوند، مأیوس و پژمرده هم نمی‌شوند. بلکه با این شهادت‌ها اوج می‌گیرند و غیرتی‌تر‌ می‌شوند. چون می‌د‌انند که مردان میدان، پاداشی بهتر از شهادت ندارند و معتقدند که پیکر اجتماع ما نیز برای زنده‌‌ماندن به خون انسان‌های پاک نیاز دارد.

اما، در شرایط جنگی توقع این است که دولت محترم هم درمیدان باشد، لباس رزم بپوشد، شهامت به‌خرج دهد، باصلابت باشد و برای اعلام موضع سیاسی مردم ایران، از واژه‌های ظریف و الفاظ صورتی‌ استفاده نکند.

***   ***   ***   ***

 

+ دیشب چون حملات رژیم صهیونی برایم محتمل بود، تا صبح نخوابیدم. بعداز نمازصبح از پشت‌بام خانه صحنه‌ها را می‌دیدم، یکی از انفجارها خیلی نزدیک بود. طوری که موج انفجارش دقیقاً تکانم داد. هیجان جالبی داشت برام. فقط نگران تخریب‌ها و آسیب افراد غیرنظامی بودم. همون وقت با موتورسیکلت رفتم به سمت محل انفجار، اما خیابان را بسته بودند و اجازۀ ورود ندادند...

 

++ نسبت به ادامۀ درگیری‌ با رژیم جنایتکار صهیونی خیلی خوش‌بینم و به سهم خود هیچ واهمه‌ای ندارم.

 

پ.ن: سه گزاره‌ اول، اقتباس از کتاب قیام و انقلاب مهدی، شهید مطهری.

 

۵ نظر ۲۴ خرداد ۰۴ ، ۲۲:۰۴
مرآت

به نظر من، حتی اگر اول و آخر بازدید‌ مطالب یک وبلاگ همین‌قدر باشد، ارزش ادامه دادن را دارد.

شما چه فکر می‌کنید؟

آمار بازدید آخرین پست‌ها:

 

یک صفحه از پربازدیدترین‌ها:

 

۱۰ نظر ۱۸ خرداد ۰۴ ، ۲۲:۳۵
مرآت

 

إِلٰهِى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وَتَنَقُّلاتِ الْأَطْوارِ، أَنَّ مُرادَکَ مِنِّى أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَىَّ فِى کُلِّ شَىْءٍ حَتَّىٰ لا أَجْهَلَکَ فِى شَىْءٍ.

إِلٰهِى کُلَّما أَخْرَسَنِى لُؤْمِى أَنْطَقَنِى کَرَمُکَ، وَکُلَّما آیَسَتْنِى أَوْصافِى أَطْمَعَتْنِى مِنَنُکَ؛

 

ای معبودم، از آمد و شد نمادها و نشانه‌ها و تغییر پدیده‌ها دانستم که می‌خواهی درهرچیزی خود را به من بشناسانی تا در هیچ‌شرایطی نسبت به تو جاهل و غافل نباشم...

پروردگارا، هروقت از فرومایگی‌ خودم خجالت می‌کشم و نمی‌توانم با تو سخن‌ بگویم، عطای بی‌انتهای تو جرأت حرف زدن به من می‌دهد و هروقت عملکرم مرا ناامید می‌کند، نعمت‌های تو دوباره مرا برمی‌انگیزد؛

 

هنوز سرمستم از جام نیایش مولای عشق در صحرای عرفات.

 

 

پ.ن: ترجمه از خودم

 

 

۱ نظر ۱۷ خرداد ۰۴ ، ۱۸:۱۹
مرآت

 

ملتی که رمز موفقیت‌اش را فراموش کند، برنامۀ رستگاری‌اش را دستکاری می‌کنند...

 

 

 قرار است امروز همراه یک دوست عزیز لبنانی و عراقی برویم مرقد حضرت‌امام رحمت‎‌الله علیه تا عهدمان را با امامین انقلاب تازه کنیم و با شهیدان عزیز پیمانی دوباره ببندیم.

 

 

+ انقلاب کردن سخت است و انقلابی ماندن سخت‌تر...

 

 

۲ نظر ۱۴ خرداد ۰۴ ، ۲۳:۰۸
مرآت

من سه نفر از امام جماعت‌های معروف مسجدالنبی و مسجدالحرام (حُذیفی، سُدَیس و شُرَیم) را از نزدیک دیده‌ام. هرسه از پیشوایان معروف و مشهور وهابی بودند و هستند. هرسه با تلاوت قرآن به شیوۀ تحدیر و با صوت و لحن مخصوص خودشون شهرت دارند.

 برخلاف من که هیچ علاقه‌ای به شنیدن صدایشان ندارم؛ بعضی از ایرانی‌های ما شدیداً علاقه‌مند صوت آن‌ها هستند و البته دومی طرفدارهای بیشتری دارد...

یکی از این سه وهابی، مسجدالحرام را و دو نفر دیگر مسجدالنبی را در انحصار خود داشتند و دارند. هرسه غیر از مواجب درباری، به وسیلۀ نماز هم کاسبی می‌کنند و درآمد هنگفتی دارند!

این سه نفر، بوسیدن ضریح مبارک رسول‌الله و زیارتنامه خواندن برای ائمۀ بقیع علیهم‌السلام را شرک می‌دانند و مُهر مشرک بودن بر پیشانی ما ایرانی‌ها می‌زنند، اما خودم دیدم که به رسم تعظیم در برابر معاون رئیس پلیس مکه و مدینه تا حد رکوع خم می‌شدند. که البته این کار ازنظر آن‌ها نه فقط شرک نیست؛ بلکه معتقدند که وظیفه شرعی است و صدالبته تعظیم کردن و خم‌شدن در برابر پلیس، برای آن‌ها، هم اعتبار می‌آفریند و هم به افتخاراتشان می‌افزاید!!

 

۶ نظر ۰۶ خرداد ۰۴ ، ۲۲:۳۳
مرآت

مای برون:

با بد و نیک جهان از بس‌که همدوشیم ما

سرمه را چشمیم و حرف سخت را گوشیم ما

 

 

 

مای درون:

فتنه صد انجمن آشوب صد هنگامه‌ایم

گر به ظاهر چون شراب کهنه خاموشیم ما

 

 

 

پ.ن: صائب تبریزی، سیدای نسفی

 

۲ نظر ۰۵ خرداد ۰۴ ، ۲۱:۴۰
مرآت

هرچیزی را با ذره‌بین ببینیم بزرگ‌تر دیده می‌شود،

غیر از بعضی آدم‌ها که اگر زیر ذره‌بین قرارشون بدیم، کوچیک‌تر می‌شوند!

 

+ دوگانه‌نمایی بعید است از ذره‌بین. 

 

 

++ یک بیت مرتبط از نظامی:

آینه چون نقش تو بنمود راست

خود شکن، آیینه شکستن خطاست

 

۴ نظر ۳۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۴۸
مرآت

هفتۀ قبل یک دانشجوی سال آخری را دیدم که از رفتار یکی از اساتید دانشگاه عصبانی بود و قصد داشت تصمیم خطرناک بگیرد. باهاش خیلی حرف زدم و منصرفش کردم، قبول کرد که آرام باشد و کار غیر منطقی انجام ندهد. بعدهم رفتیم یک آب‌هویج بستنی با هم خوردیم و چون حقش کمی پایمال شده بود، بهش قول دادم تا هم از او دلجویی بشه و هم به خواسته‌اش که حق او بود برسد.

 

و امروز، بحمدالله این کار انجام شد. جناب استاد هم واقعاً مردانگی کرد و پذیرفت که اشتباه کرده و واکنش نامناسبی داشته. بعدهم با روبوسی و خداحافظی از هم جدا شدند...

من هم یک تشکر ویژه از ته دل نثار استاد کردم و پیشانی‌اش را صمیمانه بوسیدم...

 

بعداز ظهر هم شنیدم، بابای دانشجو با یک دسته گل و هدیه رفته بود پیش استاد برای تشکر و قدردانی...

۶ نظر ۲۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۵۳
مرآت

کی مید‌ونه برای ایجاد وبلاگ در بلاگفا چه فرایندی باید طی بشه و چه چیزهایی نیاز داره؟ مثل ایمیل، شماره تلفن، مشخصات شخصی، آدرس و این چیزها

سئوال بعدی: اگه ایمیل یا شماره تلفن مثلاً تکراری باشه یا قبلاً در بلاگفا وبلاگ ثبت کرده باشیم، بازهم می‌پذیره؟

 

و سئوال اصلی: آیا کسی هست که بتونه برای کسی که فرصت نداره، یک عدد وبلاگ ثبت کنه؟ :))

 

و دیگر هیچ.

 

 

 

۳ نظر ۲۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۵۵
مرآت

اللَّهُمَّ طَالَ الاِنْتِظَارُ وَ شَمِتَ مِنَّا (بِنَا) الْفُجَّارُ وَ صَعُبَ عَلَیْنَا الاِنْتِصَارُ،

اللَّهُمَّ أَرِنَا وَجْهَ وَلِیِّکَ الْمَیْمُونَ فِی حَیَاتِنَا وَ بَعْدَ الْمَنُونِ.

<>x<>x<>x<>x<>x<>x<>x<>x<>

 

خدایا، از بس دورۀ انتظار ما طولانی شده جرثومه‌های فساد، ما را شماتت می‌کنند!

خدایا، انتقام از دشمنان ما بسی سخت و پیروزی بر آن‌ها نیز برای ما دشوار است.

خدایا، چه الآن که زنده‌ایم و چه بعد از مرگ، سیمای مبارک ولی خودت را نصیب ما بفرما.

 

 

 

پ.ن: زیارت حضرت صاحب‌الامر عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف در سرداب...

۲ نظر ۲۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۰۵
مرآت

در باره روایت مسلح و آثار تخریبی آن چیزهایی این‌جا نوشته بودم، اما می‌خواهم تأکید کنم که من همان‌قدر که به بُرد تسلیحاتی روایت‌های مسلح اعتقاد دارم، به همان اندازه معتقدم که عملکرد ناصحیح دولت‌‌ها و کارنامه ضعیف مسئولین به ویژه در امور اقتصادی، مسکن، انرژی و ساختار ناسالم حاکم بر ادارات، خود به اندازه بمب هسته‌ای قابلیت تخریب دارند و دیگر نیازی نیست که کسی بخواهد در راستای براندازی از آن روایت مسلح بسازد.

از این رو، اگر حکومت دوست دارد دشمن را خلع سلاح کند و اگر مایل است حربه روایت مسلح را از معاندین بگیرد. باید از خودش مایه بگذارد، باید دردها را بفهمد، باید خیر و صلاح ملت را خوب تشخیص دهد و باید خوب کار کند تا روایت مسلح علیه دین و ملت شکل نگیرد.

و البته باور دارم تا اقتصاد کشور و معیشت مردم و نوسان بی رویه قیمت‌ها و خاموشی‌های خسارت‌بار این روزها سر وسامان نیابد، تا ساختار اجرایی این کشور، سالم‌سازی و چابک‌سازی نشود و تا به رابطه‌های ناسالم مدیران و مجریان قانون پایان داده نشود؛ روایت‌های معاندین علیه حاکمیت و علیه سیاست‌های نظام، همچنان باورپذیر و مخرّب خواهد بود.

 

پ.ن: اشاره‌ای بود به کامنت‌های خصوصی پست قبل.

 

۳ نظر ۲۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۸:۲۳
مرآت

در حوزۀ روایتگری، مؤلفه‌های دیگری هم وجود دارد که باعث می‌شود جنگ شناختی علیه ما شکل بگیرد و پیروز میدان شود. به چند نمونه اشاره می‌کنم:

اول- اصولاً نگاه مدیران حاکمیت به روایتگری در مقابله با جنگ شناختی آن‌قدر کهنه و غیر جداب است که حتی اگر بخواهند موفقیت‌های خود را روایت کنند، قطعاً دچار بی سلیقه‌گی و شعارزدگی می‌شوند. در نتیجه، روایتگری آن‎‌ها ضد ارزش جلوه می‌کند. طوری که دوباره حکومت باید کلی وقت و انرژی هزینه‌ کند تا بتواند ذهن مردم را نسبت به آن‌چه تولید کرده‌اند، اصلاح کند.

 دوم- در حوزه اندیشه دینی نیز، گروههای مرجع جامعه ما از فناوری نوین چه در بعد سخت‌افزاری و نرم‌افزاری عقب هستند و هنوز دارند در کلاس‌های ابتدایی درجا می‌زنند. به همین دلیل آئین روایتگری ما هنوز با سبک و سیاق سه چهار دهه قبل و بر پایۀ شیوه‌های سنتی جریان دارد.

سوم- نهادهای تبیینی ما ذائقه‌سنجی دقیقی از مردم ندارند. به همین دلیل با سلیقه و رویکرد نسل جدید فاصلۀ معناداری دارند.

 چهارم- باید به این واقعیت معروف توجه داشته باشیم که معمولاً وقتی یک خبر بد (مثل اختلاس، کلاهبردای و سوء رفتار یک مأمور یا مسئول) در جامعه اتفاق می‌افتد، تا 13 نفر از درون جامعه، به صورت پیوسته و زنجیره‌وار عامل انتشار مجدد آن می‌شوند (هر نفر دریافت‌کننده برای 13 نفر خبر را بازگو می‌کند) در حالی‌که وقتی یک حادثۀ خوب اتفاق می‌افتد، خبر آن تا این حد در بین مردم بازتاب پیدا نمی‌کند. به همین دلیل، اخبار منفی، اثر تخریبی و ماندگاری بیشتری در ذهن مردم خواهد داشت.

پنجم- در بحث روایتگری، باید بپذیریم که گروه‌های مرجعی که در سال‌های اول انقلاب مورد وثوق و اعتماد جامعه بودند و مردم از آن‌ها اثرپذیری داشتند، امروز دیگر صاحب وجاهت نیستند. یعنی یا دشمن پایگاه آن‌ها را تضعیف کرده و یا به خاطر عملکرد ناصوابی که داشتند، مقبولیت و محبوبیت‌ خود را از دست داده‌اند. از این رو، نظام باید این قشر از گروه‌های مرجع را از میدان روایتگری کنار بگذارد و صحنه را به راویان قوی، روزآمد، باسلیقه و سلیم‌النفس بسپارد.

ششم. از دلایلی که مردم نسبت به اخبار و روایتگری مسئولین ما اعتماد ندارند، این است که حرف مسئولین با عملشان نوعاً مغایر است. وقتی مسئولان سیاسی، اجرایی و حتی امنیتی کشور، خود به آن‌چه می‌گویند، عمل نمی‌کنند، یا خدای ناکرده مردم خلافی از آن‌ها و از اعضای خانوادۀ آن‌ها ببینند، طبیعتاً هر تصمیمی که از جانب آن‌ها و در چرخۀ مدیریت آن‌ها گرفته شود، نزد افکار عمومی خریدار نخواهد داشت.

هفتم- نظر بنده این است که نظام، نه تنها سلطه‌ای بر رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی ندارد؛ بلکه تصمیم‌سازان و مدیران تصمیم گیرنده، خود تحت تأثیر روایت‌سازی رسانه‌ها، گاهی دچار انفعال شده و سیاست‌گذاری‌های راهبردی را به کجراهه می‌برند.

هشتم- از دلایل موفقیت «روایت مسلح» در جامعه ما این است که نهادهای حکومت (مسئولین و مدیران سه قوه) با مردم حرف نمی‌زنند، یا به عبارت دیگر از زبان مردم حرف نمی‌زنند. یعنی مسئولین ما خودشان با خودشان حرف می‌زنند و به همدیگر گزارش کار می‌دهند و از مردم به صورت کلی منفک هستند، مگر وقتی که به رأی مردم یا به حضور آن‌ها احتیاج داشته باشند. به عبارت ساده‌تر، روایت‌ بیگانگان از این جهت به اسلحه تبدیل می‌شود که مسئولین فرهنگی و سیاسی ما عملکرد خوبی از خود نشان نمی‌دهند و غیر از بهره‌گیری سیاسی از مردم، دأب دیگری ندارند. روایت‌ها به این دلیل اسلحه می‌شوند که دولتمردان، خودشان منشأ اختلاف و تنش هستند و با موضع‌گیری‌هایشان، بی‌ثباتی و کاستی و ناراستی را به جامعه پمپاژ می‌کنند، اگر مسئولین اختلافات را کنار بگذارند و حقیقتاً در صدد حل مشکلات مردم باشند؛ اعتماد مردم هم به آن‌ها حفظ می‌شود و در نتیجه، روایت مسلح، دیگر برای هدف‌گیری ذهن مردم کارآیی نخواهد نداشت...

نهم- در پروژه اسلام‌هراسی و ایران‌هراسی نیز که از اولویت‌های آمریکا و اروپا محسوب می‌شد و تا حد قابل توجهی هم موفق شد، معلول همین جنگ شناختی با سلاح روایت بود که مسئولین ما به دلیل عدم مقبولیتی که داشتند، خلع سلاح شدند و نتوانستند در برابر آن بایستند. در نتیجه، افکارعمومی جامعه مغلوب روایت‌سازی دشمن شد و تا آن‌جا پیش رفت که بدیهی‌ترین موفقیت‌ها و ارزشمندترین آرمان‌های خود را انکار و دروغ‌ترین روایت بیگانه را راست پنداشتند.

 

+ تا وقتی فرهنگ خدمت به مردم و پیشرفت کشور در بین مدیران ارشد، دغدغۀ اصلی نباشد و تا وقتی که مدیران سیاسی و اجرایی ما در دایره ناکارآمدی و ندانم‌کاری خود بلولند، زمینه برای شکل‌گیری روایت مسلح فراهم است.

۲ نظر ۲۰ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۳۸
مرآت

چند نکته در باره جنگ روایت‌ها:

اول- ما در شرایطی با دنیای استکبار می‌جنگیم که طرف مقابل ما از نظر ابزار و وسائل ارتباطی کاملاً مجهز و به روز هستند و ما حداقل یک دهه از آن‌ها عقب هستیم. بعلاوه این که ما (یعنی مردم و مسئولین) در درون خودمان نه هم‌صدایی داریم و نه هم‌افزایی. به عنوان مثال در نشست اخیر شورای حقوق بشر، 110 کشور ثبت‌نام کرده بودند که علیه ایران سخنرانی کنند. اما، نهادهای مسئول در کشور و سازمان‌های مردم‌نهاد ما نه در داخل کشور و نه در تعاملات بین‌المللی اقدام مناسب و قابل توجهی برای خنثی‌سازی یا اقدام متقابل علیه آن‌ها انجام ندادند.

دوم- ما، در جنگ روایت‌ها نیاز به قرارگاه رسانه‌ای داریم. در سال‌های اخیر، دهها حوادث داشتیم که چرایی و چگونگی آن‌ها را به موقع و صحیح برای مردم تبیین نکردیم و صحنه را به رسانه‌های بیگانه باختیم و اجازه دادیم تا افکار عمومی را مطابق روایت‌سازی‌های خود مدیریت کنند. نمونۀ بارز آن، اغتشاشات آبان 98 و ماجرای مهسا امینی بود که اطلاعات مستند و موثق و محکمه پسند داشتیم، اما به موقع برای مردم اطلاع رسانی نکردیم...

سوم- نظام اطلاع‌رسانی ما چهار عیب اصلی دارد: 1-  مسئولان ما تخصص روایتگری و اطلاع‌رسانی ندارند، 2- کشور ما به نسبت حوادث، راویان متعدد دارد که عموماً دیر‌هنگام، ناقص، معیوب، غیرمسئولانه و حتی مخرّب، حوادث را اطلاع رسانی می‌کنند. 3- در جمهوری اسلامی همۀ ما در هر جایگاه و شغلی که هستیم به خودمون حق می‌دهیم راجع به هر موضوعی حتی اگر در تخصص یا وظیفۀ ما نباشد، اظهار نظر کنیم. 4- صدا و سیمای ما از یک ساختار خبری منسجم، قانونمند، کارشناسانه و روزآمد برخوردار نیست.

چهارم- وقتی حوادث را دیرهنگام، معیوب و غیرمسئولانه روایت کنیم مسئولان ما به مهمل‌گویی و دروغ‌بافی گرفتار می‌شوند و اعتبار و وجاحت‌شان نزد افکارعمومی از بین می‌رود. در نتیجه، خبرسازی معاندین نزد افکار عمومی باورپذیر می‌شود.

 

+ یا نباید سیاسی بنویسم، یا ناگزیرم بنویسم بعضی دردها را.

 

++ حرف حق تلخ نیست، گاهی اما تحمل حق تلخ است.

 

 

پ.ن: هروقت می‌خواهم در باره مسائل کشورم و مسئولین نظام چیزی بنویسم، خودم را باصدای بلند مخاطب این جمله قرار می‌دهم:  خدا را خدا را، در بارۀ نوشته‌هایت.

 

۲ نظر ۱۸ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۳۹
مرآت

تقویم کشور ما پر از حادثه است. از یک طرف دشمن برای ما حادثه می‌سازد و از طرف دیگر خودمان برای خودمان حادثه می‌سازیم. سال 403 برای ما پر از حادثه‌های سخت بود که تلخی‌اش حالاحالاها فراموشمان نمی‌شود. سال جدید هم که هنوز اول راهش هستیم با یک حادثۀ غمبار شروع شد و به اندازۀ یک زلزله بزرگ، کام ما را تلخ و حال ما را ناخوش کرد.

حادثه‌ چه تلخ یا شیرین،برای هر ملتی اتفاق می‌افتد. اما برای کشور ما از این جهت که هدف بدخواهان و معاندان دنیای استکبار هستیم، علاوه بر حوادث طبیعی، وقایع تروریستی و خرابکارانه هم مزید بر علت می‌شود. اما آن‌چه مهم است. مدیریت حوادث یا نحوۀ اطلاع رسانی و روایتگری از حادثه است که متأسفانه نحوۀ مدیریت مسئولین کشور ما در این زمینه بسیار بسیار ناشیانه و تخریب‌گرانه است که نه فقط افکار عمومی را اقناع نمی‌کند، بلکه ضد و نقیض‌گویی‌ آن‌ها اولاً بیشتر از خود حادثه جگر مردم را می‌سوزاند و ثانیاً ذائقۀ مردم را به سمت اثرپذیری از رسانه‌های بیگانه ترغیب می‌کند.

این که چرا ما در جنگ روایت‌ها عقب مانده‌ایم و چرا ملت ما از روایت‌سازی بیگانه اثرپذیری دارد، قصه‌اش کمی تلخ است. اما گفتن و شنیدنش هم خالی از لطف نیست. ان‌شاءالله بماند برای یادداشت بعدی. اما علی‌الحساب عرض کنم خدمت شما که دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی اخیراً کتابی را از یک مقام امنیتی آمریکا ترجمه کرده که به نظرم خیلی فنی و تخصصی است. این کتاب با نام «براندازی؛ تبدیل راهبردی روایت به سلاح» چاپ شده است. در این کتاب به صورت تخصصی آموزش می‌دهد که چگونه می‌شود از اخبار و حادثه‌های قدیم و جدید، روایت‌ بسازند و با انتشار به موقع آن، افکار عمومی یک ملت را مسلّح کنند و تا مرز براندازی حکومت‌شان آن‌ها را پیش ببرند. 

به نظر من مطالعه این کتاب برای تمام مسئولان سیاسی، امنیتی، قضایی، انتظامی و نمایندگان مجلس ما یک ضرورت و از نان شب واجب‌تر است. تا یاد بگیرند که خبر حوادث را چگونه به صورت اقناعی و به موقع در اختیار مردم قرار دهند قبل از آن که شبکه‌های بیگانه برای افکارعمومی خبرسازی کنند.

۱ نظر ۱۴ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۲۰
مرآت

مطلب پست قبلی، در اصل یک خلاصه برداری شخصی بود به‌ اضافه چند گزاره مستقل در باره تقوا که من یک بخش چندسطری آن‌ را جدا کرده بودم برای درج در وبلاگ. اما موقع انتشار، یک سطر از اون خلاصه‌نویسی‌ها، اشتباهی در اول مطلب منتشر شد که ربط وثیقی با گزاره‌های بعدی اون پست نداشت.

خودم به خاطر مشغلۀ ذهنی، تا همین الآن متوجه نشدم. عزیزانی هم که این‌جا را خواندند، یا متوجه این بی‌ربطی نشدند. یا فهمیدند و احتمالاً لاپوشانی فرمودند 😊

 

لطفاً این جور اشتباهات ناخواسته را به بزرگواری خودتون ببخشید ولی تذکر هم بدهید...

 

+ دعا کنید حال و روز بیان بهبود پیدا کند، از اول فروردین تاریخ را اشتباه می‌زند، الآن تقریباً دوهفته است که بخش گزارش‌های آماری وبلاگ و کپی‌برداری‌ها کار نمی‌کند. آمار بازدید پست‌ها هم هنوز با مشکل مواجه است. صفحه مدیریت و نظرات هم شنیدم روزهای اول هفته حدود 20 ساعت از دسترس خارج شده بود. هنوز هم بوی بهبود ز اوضاع بیان نمی‌شنوم. خلاصه این که امیدوارم بخیر بگذرد.

۲ نظر ۱۲ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۵۱
مرآت

قرآن در 6 آیه، نتیجه برخی عبادت‌ها و اعمال خوب را رسیدن به تقوا معرفی می‌کند. «لعلکم تتقون»

مثلاً روزه را بر مؤمنان واجب می‌کند تا به تقوا برسند.

امر به پرستش خدا می‌فرماید برای این که به تقوا برسند.

برخی نشانه‌های الهی و سرگذشت‌های پندآموز را برای مؤمنان بیان می‌کند و می‌فرماید که  ثمره‌اش تقواست.

قرآن حتی بر اجرای حکم قصاص هم مُهر لعلکم تتقون زده و نتیجه‌اش را تقوا معرفی می‌کند!

 

اما علی‌رغم همه تأکیدها، «تقوا» هنوز هدف غایی نیست. یعنی تقوا هم وسیله است برای رسیدن به یک مقام بالاتر.

می‌دونید کدوم مقامه که از نتیجۀ تقوا به دست میاد؟

مقامی که انسان‌ را تا قلۀ رحمت الهی بالا می‌برد ==> لعلکم ترحمون ==>  برای این که مشمول رحمت الهى قرار بگیرید.

شاهد مثال:

وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ سوره یس آیه 45

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ  سوره حجرات آیه 10

 

 ان‌شاءالله ما هم بتونیم از نردبان تقوا بالا بریم و به قلۀ رحمت خدا برسیم.

 

+ ولادت کریمۀ اهل بیت، حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها و روز گرامیداشت دختران عزیز را به دخترخانم‌های سرزمینم و به مادران دخترپرور وبلاگنویس تبریک میگم.

 

++ به میمنت امروز، به 11 نفر از دختران خانواده و همسایه هدیه دادم.

۰ نظر ۱۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۵:۰۳
مرآت

چرا وبلاگی‌ها (خانم یا آقا) عموماً با اسم مستعار می‌نویسند؟

چرا هویت حقیقی خودشون رو پنهان می‌کنند؟

مثلاً اگر اسم حقیقی صاحب وبلاگ مشخص باشه، چه اتفاقی ناگواری ممکنه براش بیفته؟

و اسم مستعار، چه شرّی رو می‌تونه از اونها دفع کنه؟

 

 

توضیح:

امروز در یک جمع رسانه‌ای با این سئوال مواجه شدم. خودم دلایل مثبت و منفی‌اش را کم و بیش می‌دونستم. اما برای این که پرت و پلا نگم، جواب را موکول کردم به جلسه بعد تا هم در باره‌اش بیشتر فکر کنم و هم، نظر وبلاگی‌های عزیز را داشته باشم :)

لطفاً اگر ممکنه و حوصله‌ش را دارید، کمک کنید.

۷ نظر ۰۶ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۱:۲۸
مرآت