https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روحانی» ثبت شده است

دیگر تلخ و گزنده نمی‌نویسم.

هستۀ شفت‌آلو اگرچه خاصیت دارد، اما مثل هندونه ابوجهل تلخ و زهرمار است. همین‌جوری نمی‌شود داخل دهان ریخت و قورتش داد. این‌کار پدر صاحب بچه را درمی‌آورد.

برآن شدم یک ذره‌اش را داخل محفظۀ ژلاتینی بنام کپسول بریزم تا راحت قورتش بدهم. اما یادم آمد که خودم بیشتر از هردوی این‌ها تلخ و بدمزه و گزنده‌ هستم. پس بهتر دانستم به‌جای حنظل و هستۀ شفت‌آلو خودم را میل کنم و میلم را جرعه جرعه کنم.

وحالا نه از روی اختیار که از سر ناچاری و اعتذار، میل و سلیقه‌ام را درون واژه‌ها می‌پیچم و جرعه‌جرعه به کام خود فرو می‌ریزم . به قول مولوی:

بر تفاوت این تمازج ها ز میل و نیم میل

وز سر کُره و کراهت وز پی ترس و حیا

جرعه یکم:

پنج شرط - برای تدریس؛

باز هم تکرار می‌کنم که با استخدام طلبه‌ها و روحانیون در سازمان‌ها و نهادهای دولتی حساسیت عجیبی دارم دلیلش را هم قبلاً گفته‌ام و دیگر تکرار نمی‌کنم... بلکه با استخدام رسمی آن‌ها در نهادهایی مثل سازمان اوقاف، حج و زیارت، سازمان تبلیغات اسلامی، کمیتۀ امداد و حتی با اشتغال در غسالخانه و سالن نماز بهشت‌زهرا هم مخالفم. حتی اگر طلاب عزیز ما بعنوان مدیر و معلم در آموزش و پرورش یا مدارس دولتی و غیر انتفاعی هم استخدام شوند، بازهم موافق نیستم. من حتی با اشتغال افراد روحانی در دانشگاه‌ها هم موافق نیستم، مگر با چهار شرط:

  1. سواد حوزوی آن‌‌ها محرز و مبرّز باشد.
  2. رابطۀ حقوقی آن‌ها با دانشگاه به صورت پاره‌وقت یا حق‌التدریسی و به شرط حضورفعال در عرصۀ آموزش باشد.
  3. فقط برای دروس مرتبط با علوم اسلامی باشد.
  4. در بازه‌‌های زمانی مشخص، وزن علمی و توان آموزشی آن‌ها مورد ارزیابی و نتیجه‌سنجی قرار گیرد. یعنی همان‌طور که قانون ارزشیابی و سنجش عملکرد آموزشی در سه حیطه اصلی آموزش، پژوهش و خدمات در خصوص اساتید اجرا می‌شود، درمورد اساتید روحانی هم به صورت جدی اِعمال شود.

جرعه دوم:

لایحۀ منع استخدام

من اگر جای دولت بودم لایحه‌ای به مجلس می‌دادم تا قانونی تصویب شود که طلاب و روحانیون به هیچ عنوان حق استخدام در مشاغل دولتی را نداشته باشند. مگر آن‌که کسوت روحانی را برای همیشه کنار بگذارند و از امتیاز حوزه و ازعناوین مرتبط با حوزه استفاده نکنند. طوری‌که در عرف جامعه به عنوان طلبه یا روحانی شناخته نشوند و کسی توقع بینش و دانش دینی از آن‌ها نداشته باشند...

اما خوش‌حالم که فعلاً در این مملکت کاره‌ای نیستم 😊

 

 

پی‌نوشت برای خودم:

جان‌ها چو از آن شیر، ره صید بدیدند

اکنون چو سگان میل به مُردار که دارد...

 

۴ نظر ۰۹ آذر ۰۴ ، ۲۱:۴۳
مرآت

عجب نشاط انگیزه دنیای بدون شیخ حسن... :)))

دارم راحت تر نفس می کشم...

۱ نظر ۱۲ مرداد ۰۰ ، ۱۳:۰۱
مرآت

مبارزه و پیش گیری دو مقولۀ متفاوتند، کار قوۀ قضاییه، کشف جرم نیست، تشخیص جرم و صدور حکم مجرمیت است. کشف جرم و شناسایی متخلفان اقتصادی و تبانی کنندگان در سازمان های دولتی بر عهدۀ حراست وزارتخانه هاست که تحت امر دولت هستند و باید عملکرد کارکنان و مدیران را در سیستم اداری رصد و بر عقد قراددادها و اجرای صحیح آن نظارت نمایند و هرگونه تبانی و تخلف را کشف و با هماهنگی دستگاه ذیربط، متخلفین را به مراجع قضایی معرفی کنند.

کار دیگر دولت این است که ساختار اقتصادی را سالم سازی کند تا فساد مالی (رشوه، اختلاس، جابجایی پول، شریک شدن با متقاضی، صدور موافقتنامه برای افراد خاص و ...) رخ ندهد. مثلاً یکی از راه ها این است که دولت الکترونیک ایجاد شود تا هرگونه تقاضا و درخواستی از این طریق ثبت و پیگیری شود و خارج از این سیستم هیچ تقاضایی برای واردات، صادرات، اخذ موافقت های اصولی و قراردادهای مالی پذیرفته نشود. تا دخالت عامل انسانی به حداقل برسد و امکان سوء استفاده کاهش یابد. بدیهی است در چنین شرایطی، حتی خود دولت نیز حق اِعمال نظر بر این سیستم را نخواهد داشت و اگر تخلفی هم صورت بگیرد فوراً باید با آن برخورد کند. برخورد دولت هم این است که مجرم یا مجرمان را به دستگاه قضایی معرفی کند. اما، بعد از اینکه پرونده به دستگاه قضایی ارجاع شد ادامۀ کار بر عهدۀ اوست و مسئولان قضایی باید پاسخگو باشند.

اما دولت روحانی نه تنها این کار را نکرده و نمی کند، بلکه دوست داشت، فرایند کار به گونه ای باشد که نورچشمی های خودشون به نوایی برسند، نمونه اش اینکه  وقتی بر اساس شکایت مدعی العموم، برادر رئیس جمهور را به دادگاه احضار کردند آقای روحانی مانع شد و تهدید کرد که اگر برادرش دستگیر شود، آرامش کشور را بهم خواهد زد و به این گونه نگذاشت قوۀ قضاییه کارش را انجام دهد. تا وقتی که آقای رئیسی سکان قضایی کشور را به دست گرفت و شجاعانه روند دستگیری و محاکمۀ حسین فریدون را پیگیری کرد.

  پ.ن:

  1. حرف اصلی ما این است که منشأ فساد باید خشکانده شود تا تخلف های سازمان یافته از بین برود و مجرمان بلافاصله مشخص و مجازات شوند.
  2. از دولت کلید و تزویر که آبی برای این ملت گرم نشد، اما اصلاح ساختار دولت و فسادستیزی، کمترین توقع مردم از دولت جدید خواهد بود.
  3. سه شنبه و پنجشبه این هفته مراسم تنفیذ و تحلیف رئیس جمهور جدید برگزار می شود. امیدوارم آقای رئیسی و کابینه اش بتوانند ریشۀ ناامیدی و یأس را در مردم بخشکانند و رضایت و امید و عدالت را به جامعه برگردانند.

 

۱ نظر ۰۸ مرداد ۰۰ ، ۱۵:۱۸
مرآت

 

مگر بیماری آلزایمر بگیرم وگرنه دروغگویی ها و فرومایگی های حسن روحانی را از یاد نخواهم برد... به قول دیپلمات های اطوکشیده، «مایلم» از همین تریبون نارسا، به عنوان یک شهروند دردمند، آبرومند و آرزومند، رسماً اعلام کنم که از خیانت ها و رفتارهای فریبکارانه شیخ حسن نخواهم گذشت و حکایت نیرنگ ها و تدلیس های ابلیسانه اش را در سطر سطر خاطراتم خواهم نوشت...

۳ نظر ۲۷ تیر ۰۰ ، ۲۲:۱۹
مرآت