https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افغانستان» ثبت شده است

 

ویژگی ها، ابهامات و برخی دانستنی ها در مورد طالبان و آیندۀ افغانستان به صورت گزاره هایی ساده، شفاف و کو تاه

الف: نظرات موافقین و مخالفین در مورد طالبان

  1. در مورد طالبان، طیف گسترده ای از نظرات وجود دارد. تا جایی که گروهی از کارشناسان سیاسی به صورت صد درصد. طالبان فعلی را رد و گروهی هم تا صد درصد طالبان فعلی را تأیید می کنند.
  2. در مورد طالبان، بعضی ها چنین استدلال می کنند که مذاکرۀ دوسالۀ آمریکا با طالبان به منزلۀ قدرت طالبان است. بعلاوه این که می گویند در این مدت، طالبان قریب 50 درصد سرزمین افغانستان را در اختیار داشته و مردم هم در برابر آنها هیچ مقاومتی نکردند. لذا، این مؤلفه ها را نوعی قدرت و مقبولیت مردمی برای طالبان تلقی می کنند.
  3. اما از نظر مخالفین، طالبان گروهی هستند ذاتاً تروریست، وهابی، ضد شیعه و افراطی که در تقسیم بندی قومیتی جزو پشتون ها هستند و 40 درصد جمعیت افغانستان را نیز تشکیل می دهند.
  4. همین طور مخالفین معتقدند که طالبان از سه منظر برای جمهوری اسلامی تهدید محسوب می شوند: اول به دلیل ناسازگاری بیست ساله ای که با شیعیان دارند. دوم به دلیل سابقۀ تروریستی آنها و سوم اینکه متعلق به قوم پشتون هستند و هوای استیلاء بر فارسی زبان ها و شیعیان را دارند.
  5. همین گروه، جنگ داخلی در افغانستان را یک احتمال قریب الوقوع می دانند که ممکن است بین طالبان، شیعیان و هزاره ها اتفاق بیفتد. این کارشناسان خروج شتاب زدۀ سفیر و اعضای سفارت آمریکا و کشورهای اروپایی از افغانستان را نشانۀ وقوع جنگ داخلی در این کشور می دانند و ارزیابی شان این است که احمد مسعود توان ایستادگی در برابر طالبان را ندارد. همانطور که طالبان در هفته های اخیر پیشنهاد احمد مسعود برای مذاکره را نپذیرفته اند..
  6. نکتۀ دیگر این که طالبانِ پاکستان، طالبانِ افغان را پذیرفته اند چون اصالتاً پشتونستانی هستند و با بقیۀ اقوام و مذاهب افغان سازگاری ندارند...

 

یک پاسخ و دو گزاره مرتبط

 

پاسخ: می گویند حاکمیت طالبان نتیجۀ توافق آمریکاست، خب بله، این حرف قابل قبول است. اما، از کجا که تصمیم آمریکا از روی ناچاری نباشد که مثلاً ناگزیر شده است بین بد و بدتر، بد را انتخاب کند. دلیلش هم این است که آمریکا با خروج از افغانستان هیچ امتیازی به دست نیاورده و در آینده نیز با چالش های جدی تری مواجه خواهد شد. ضمن اینکه:

  1. در حال حاضر ایران و روسیه و چین هرسه از وضعیت افغانستان خوشحالند، اما نه بخاطر طالبان، بلکه به خاطر شکست آمریکا.
  2. پاکستان و روسیه و چین دوست ندارند در افغانستان جنگ داخلی اتفاق بیفتد. روسیه بخاطر منافع تجاری و اقتصادی اش، پاکستان هم از این منظر این که می خواهد افغانستان را از آن خود کند. چینی ها نیز، هم به لحاظ امنیتی و هم از نظر اقتصادی و سرمایه گذاری در افغانستان دقیقاً همین نگاه را دارند.

چند گزاره از نیازها و نقاط ضعف طالبان:

  1. گروه های تروریستی خاصی از داعش و القاعده در افغانستان هستند که با طالبان مشکلات جدی دارند و خود را صاحب ادعا می دانند. در نتیجه راه یکه تازی طالبان در افغانستان هموار نیست.
  2. در رهبری داعشی های حاضر در افغانستان نیز دو نوع تفکر و سلیقه وجود دارد. گروهی از آنها معتقدند که باید مناطقی از افغانستان را تصرف کنند و پرچم داعش را در آن جا برافرازند و تفکر دیگر داعش این است که مبارزۀ علنی به مصلحت نیست و می گویند نباید پرچم داعش را بالا ببریم. همچنان که انفجار بزرگ در  فرودگاه کابل را انجام دادند و به برخی اهداف خود رسیدند.
  3. برابر اخبار غیر رسمی در روزهای اخیر تعداد زیادی داعشی به افغانستان رفته و به گروه پیوسته اند. بعلاوه، بعضی داعشی ها معتقدند که عنقریب افراطی های طالبان نیز به آنها ملحق خواهند شد.
  4. از نقاط قوت جمهوری اسلامی این است که افغان ها به کالاهای تجاری ما شدیداً وابسته اند و حاضر نیستند حتی یک روز هم مرزهای تجاری ما به روی آنها بسته شود. البته این کار برای ما هم مفید است. اما یک اهرم بسیار قوی برای کنترل طالبان محسوب می شود..
  5. یقیناً سیاست ایران این است که جنگ داخلی در افغانستان اتفاق نیفتد. اما اگر چنین اتفاقی بیفتد، اولاً تلاش می کند که موقعیت شیعیان در حاکمیت افغانستان حفظ و سهم آنها در حکومت محفوظ بماند. چون یک چهارم از جمعیت افغانستان شیعه هستند. ثانیاً ایران آن قدر نفوذ و قدرت دارد که اجازه ندهد معادله جنگ داخلی به نفع طالبان تمام شود.
  6. در حال حاضر به صورت رسمی قریب بیست هزار  نفر از طالبان در ایران حضور دارند و سه میلیون نفر هم از افغان ها به صورت قانونی در ایران زندگی می کنند. این نیز یکی از اهرم های قوی برای کنترل طالبان خواهد بود.
  7. اکثر قریب به اتفاق کارشناسان معتقدند که طالبان از نظر اعتقادی خود را تعدیل کرده و رفتار به اصطلاح حکومتی به خود گرفته اند. یعنی در برخی از نظرات فقهی خود تجدید نظر کرده اند.
  8. اداره حکومت افغانستان در حال حاضر به این صورت است که در رأس خود یک امیرالمؤمنین دارند و یک شورای رهبری که همه از حنفی مذهب ها هستند.
  9. در سیاست طالبان نیز دو تفکر کاملاً متضاد جریان دارد: گروهی قائل به ادامه جنگ و جهاد هستند و گروه دیگر به شدت معتقدند که جنگ به صلاح آن ها نیست و می گویند همین جنگ بوده است که آنها را از حکومت ساقط کرده است...بنابراین، علیرغم میل آمریکا و کشورهای اروپایی، وقوع جنگ داخلی در افغانستان کمی بعید به نظر می رسد.

 

پ.ن: همچنان بر نظرات خودم در پست قبلی «طالبان و افغانستان در چهار پرده» تأکید دارم و در این پست هم ضمن قبول برخی واقعیت ها، نظر موافقین و نقاط ضعف طالبان را بیشتر قبول دارم.

 

 

۲ نظر ۱۳ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۱۱
مرآت

 

این متن اگرچه به ظاهر طولانی است، اما خیلی مختصر و روان نوشته ام و یقین دارم که از خواندنش پشیمان نخواهید شد.

پردۀ اول: پیشینه شناسی طالبان

طالبان در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق، بخشی از سپاه مجاهدین افغانستان محسوب می شد که به صورت یک پارچه، جنگ علیه ارتش سرخ شوروی را برعهده داشتند و توانستند بعد از شکست شوروی در ۸ اردیبهشت ۱۳۷۱ وارد کابل  پایتخت افغانستان شوند. لیکن پس از خروج نیروهای شوروی از افغانسان دچار اختلاف و جنگ داخلی شدند که در پایان این جنگ‌، جماعتی از آن‌ها به‌ نام طالبان اعلام موجودیت کردند و قدرت را به دست گرفتند.

بعد از حمله آمریکا به افغانستان طالبانی ها بار دیگر از سال ۲۰۰۶ مجدداً اعلام موجودیت کردند و علیه دولت مستقر در افغانستان که او را دست نشاندۀ آمریکا می دانستند وارد مبارزه مسلحانه شدند و در نتیجه قسمت‌های زیادی از جنوب افغانستان به ویژه قندهار و هلمند را تحت نفوذ خود درآوردند.

مبارزین طالبان، در حین جنگ با دولت مستقر، همزمان با نیروهای آمریکا و ناتو نیز وارد مبارزه شدند و هر از گاهی برای نظامیان آمریکایی و انگلیسی دردسرهایی ایجاد می کردند و با حمله به پایگاه های آمریکا، بر نیروهای نظامی آنها تلفات سنگین وارد می کردند.

طالبان در سال های اولیه قدرت خود، غیرنظامیان وابسته به دولت و ارتش افغانستان را بارها و بارها قتل عام کردند، زنان را از فعالیت های سیاسی و اجتماعی به شدت منع و برخی میراث فرهنگی و  آثار باستانی را تخریب و دختران دانش آموز را به جرم درس خواندن به قتل رساندند. شیعیان را نیز به بهانه های مختلف اعدام و شهید می کردند. اما متقابلاً خود نیز در گیر و دار مبارزه و برای رسیدن به قدرت، آسیب ها، آوارگی ها، دربدری ها، کشته ها و زخمی های فراوانی را تحمل و نیرنگ و دسیسه های زیادی را از طرف آمریکایی ها تجربه و خسارت های سنگینی را در این راه متحمل شده اند.

طالبان از سال 1996 تا ماه های اخیر بر سه چهارم افغانستان مسلط بوده و در این مدت، سه کشور عربستان، پاکستان و امارات متحده عربی، او را به رسمیت می شناختند و به آنها کمک مالی می کردند.

 

پردۀ دوم: تفکر و اندیشۀ طالبان

طالبانی ها از آن جهت که افغانستان را موطن، زادگاه و سرزمین خود می دانند، حق دارند که سلطۀ بیگانگان را برنتابند و با آن ها بجنگند. فرقی هم ندارد که سلطه گران بیگانه، روسیه (شوروی سابق) باشد یا آمریکا یا انگلیس و یا هرکشوری که با آنها تعارض مذهبی و دینی دارد. 

اندیشۀ طالبان در اصل، مبتنی بر شریعت اسلامی با تفکر مذهب اهل سنت است که در مواردی گونۀ عربستانی و وهابییت آن بر گونۀ سایر فرقه های اهل سنت، غلبه دارد. اما وجه غالب تفکر طالبانی طی سال های اخیر، تغییر یافته و از خشونت و تعصب خشک مذهبی و اعتقادی آنها به ویژه علیه گروه های شیعی و سایر نحله های قومی و مذهبی کاسته شده است.

طالبان بعد از سال ها مبارزه و خشونت و ویرانگری و تغییر رهبران متعدد، به این نتیجه رسیده اند که برای ایجاد حاکمیت و بقای حکومت و مقبولیت در منطقه، باید تعصب خشک مذهبی و اِعمال خشونت علیه قومیت ها را کنار بگذارند. در غیر این صورت وجاهت و مشروعیت سیاسی خود را به زودی از دست خواهند داد.

نشست قطر بین آمریکا و طالبان، نشانگر این است که طالبان به تعدیل رفتار خود در عرصۀ سیاسی رضایت داده و برای اثبات حقانیت خود به آن ملتزم و متعهد شده است. چون این واقعیت را درک کرده است که برای پیشبرد اهداف و اثبات موقعیت خود در صحنه سیاسی افغانستان، بیش از هرچیز باید کشورش را به ثبات و امنیت اجتماعی برساند.

رجال سیاسی طالبان به این درک از روابط اجتماعی رسیده اند که سرعت ارتباطات و انتقال اطلاعات در جوامع بشری هر نوع اقدام منفی و خشونت بار طالبان را به بازتابی علیه خودش تبدیل خواهد کرد. به همین دلیل، ناگزیراست در تحکیم پایه های حکومت خود، نسبت به مردم، نهادها، قومیت ها و گروه های شیعی در افغانستان رفتار منطقی و محتاطانه تری داشته باشد.

 

پردۀ سوم: سیاست متقابل طالبان و ایران

طالبان با بیست سال تجربه، یقیناً از قدرت نظامی و نفوذ جهادی ایران در منطقه و در خود افغانستان اطلاع دارند و حتی رویارویی نظامی ایران علیه آمریکا را هم به خوبی دیده اند. لذا، هوس رویارویی و شیطنت در مرزهای شرقی ما را نخواهند داشت و در رفتارشان با شیعیان افغانستان در هزاره، به ویژه در درۀ پنجشیر مجبورند از مرز مدارا و انصاف خارج نشوند.

افغانستان با چهل سال جنگ و کشتار و ویرانی و درگیری های قومی و قبیله ای، تشنۀ آرامش و زندگی و سارندگی و رونق اقتصادی است که جز در سایۀ امنیت و ثبات سیاسی حاصل نخواهد شد. از این رو طالبان که بیش از همه خود را مدعی و دلسوز و در عین حال در اکثریت می دانند، التزام داده اند که این مؤلفه ها را در نظر بگیرند و صداقت و حسن نیت خود را به مخالفان و مردم افغانستان ثابت نمایند.

در نشست قطر نیز طالبان و آمریکا برای به اصطلاح بازگرداندن صلح به افغانستان توافقی را با یکدیگر امضا کرده اند. البته این قبیل توافق نامه ها از سوی آمریکایی ها با مخالفان خود در کشور اشغال شده، ناشی از خوی استکباری آنها و برای حفظ پرستیژ است که میخواهند وانمود کنند خروجشان از افغانستان نه نشانۀ شکست، بلکه به خاطر تضمین امنیت و صلح است. اما با توجه به شناختی که از خوی استکباری آمریکا و اروپایی ها سراغ داریم، هیچ بعید نیست که در آینده ای نه چندان دور، با نفوذ در ارکان سیاسی، فرهنگی و اقتصادی افغانستان، بخواهند طالبان تعدیل شده را به نفع خود مدیریت و سیاست های استعماری شان را به دست آنها و به شیوه ای نرم علیه جمهوری اسلامی اِعمال نمایند.

 

پردۀ چهارم: سئوال اساسی مردم

با این توصیف، سئوال اصلی اکثر مردم ما این است که تحولات افغانستان بر جمهوری اسلامی ایران چه تأثیری دارد و موضع ایران در این باره چیست و چگونه باید باشد، پاسخ این سئوال ها را با توجه به یافته های خودم اشاره میکنم:

طالبان، از اولین گروه های مسلحی هستند که رسماً علیه آمریکا ایستادند و مبارزه کردند. در حال حاضر نیز از بزرگ ترین گروه های مبارز مسلح و به رسمیت شناخته شده در افغانستان محسوب می شوند که از مقبولیت مردمی نیز برخوردارند. مجاهدین افغان نیز از گروههای مبارز و خوش سابقه محسوب میشوند که دارای وجاهت و مقبولیت مردمی هستند، اما با توجه به فراگیر بودن جماعت اهل سنت در افغانستان، مجاهدین افغان از اکثریت لازم برخوردار نیستند. لذا بازیگر اصلی در صحنۀ سیاسی افغانستان، طالبان هستند.

طالبان در طول مبارزات خود علیه اشغالگران آمریکایی، حسن نیت و خیرخواهی جمهوری اسلامی ایران را دیده و عمیقاً نسبت به مشی سیاسی و نظامی ایران به باور رسیده است.

جمهوری اسلامی ایران نیز اگرچه می داند که وهابی های افراطی و داعشی ها هنوز در بدنۀ نظامی طالبان وجود دارند،  اما با توجه به تغییر رویکرد فکری، عملی و اعتقادی طالبان، قدرت سیاسی آنها را بر آمریکایی ها ترجیح می دهد و اداره کشور توسط طالبان را به مراتب سازنده تر و مطمئن تر از حضور آمریکایی ها می داند. طالبان نیز متقابلاً قول داده اند که نه تنها برای شیعیان و مجاهدین افغان مزاحمت ایجاد نکنند، بلکه آن ها را در بخش هایی از حکومت مشارکت دهند.

به هر تقدیر، جمهوری اسلامی ایران بر اساس استراتژی و مشی سیاسی خود، معتقد است که خروج آمریکا از افغانستان اولویت اول است و اداره امور افغانستان نیز باید بر اساس رأی و ارادۀ خود افغان ها صورت پذیرد. لذا با توجه به شرایط حاضر، گریزی از این وضعیت نخواهیم داشت. ضمن اینکه  وقتی آمریکا خودش برای خروج از افغانستان ناگزیر است و دولت افغانستان هم قادر به ادارۀ حکومت نبوده، چرا باید از خروج آمریکایی ها خوشحال نباشیم؟ البته این احتمال و نگرانی نیز وجود دارد که توافقات پشت پرده ای بین آمریکا و طالبان رقم خورده باشد که فعلاً نمی شود در بارۀ آن به قطعیت سخن گفت. فقط در قبال تصور هرگونه احتمالات پنهانی، به هوشیاری و هوشمندی دیپلماسی و آمادگی نیروهای مسلح نیاز داریم که شواهد نشان می دهد بحمدالله همۀ تمهیدات سیاسی و دفاعی برای وقوع حوادث احتمالی فراهم است...

اما و اما، تنها مسئله ای که همجنان لاینحل مانده و شک برانگیز است، نوع حکومت آیندۀ افغانستان است. آیا قرار است نظامی مبتنی بر انتخابات و قانون اساسی در افغانستان شکل بگیرد، آیا نظام بین الملل، حاکمان طالبانی را بعنوان دولت قانونی به رسمیت خواهند شناخت؟ آیا جامعۀ جهانی، طالبان را به چشم دولت کودتا نگاه خواهد کرد؟ آیا عنوان مجعول، ناشناخته و پر چالش «امارت اسلامی» با قوانین نامعلوم، حکومت آیندۀ این کشور را اداره خواهد کرد؟ این ها از مواردی هستند که حقیقت آن هنوز برای کسی روشن نشده است..

در تاسوعا و عاشورای حسینی عزاداری هایتان قبول و التماس دعا

 

۹ نظر ۲۷ مرداد ۰۰ ، ۱۴:۴۱
مرآت

این روزها، اخبار مربوط به خروج نیروهای آمریکایی و انگلیسی از افغانستان و پیشروی طالبان، نظر خیلی از ایرانی ها را به خود جلب کرده و این مسئله را در صدر اخبار رسانه ها قرار داده است...

اما در این باره و در خصوص خروج عجولانۀ نیروهای آمریکایی از افغانستان و تسلط طالبان بر استان های غربی دو نظریه وجود دارد که بطور خلاصه و شفاف به آن اشاره می کنم:

نظریه اول این است که گفته می شود اقدام طالبان در تصرف استان های غربی افغانستان با هماهنگی مشروط جمهوری اسلامی ایران و برای تأمین امنیت مرزهای کشورمان صورت گرفته است.

نظریه دوم می گوید که طالبان با اشغال بخش های غربی افغانستان و قطع راه های ارتباطی ایران با نیروهای جهادی در جبهۀ شمال، قصد دارند جنگ فرسایشی موجود را به جنگ تمام عیار تبدیل کنند و تمام نقاط مقاومت را از کنترل نیروهای جهادی خارج و آنها را از بین ببرند و مآلاً افغانستان را به تسلط کامل خود در آورند.

+ چنان چه نظریه دوم صحیح باشد، باید بپذیریم که تهدید طالبان در مرزهای شرقی کشور برای ما می تواند جدی باشد.

++ طالبانی های امروز با طالبان قدیم قابل مقایسه نیستند. طالبان امروز در چهار دسته تعریف می شوند:

  1. طالبانی های معتدل (خواستار حکومت اسلامی و اجرای قوانین دینی)
  2. طالبانی های تندرو (پیرو عربستان) 
  3. داعشی های سرخورده از آمریکا (متمایل به قطر)
  4.  طالبانی های رنج کشیده و طرفدار مردم افغانستان (خواستار حکومت و آرامش)

+++ قدر نیروهای مسلح سپاه و ارتش را بدانیم و برایشان دعا کنیم...

۱ نظر ۲۲ تیر ۰۰ ، ۱۰:۴۱
مرآت