با کی باید درد ودل کنم؟
کسی را در نظر بگیرید که بندرعباس رو خوب بشناسد، وجب به وجب بندر شهید رجایی را دیده باشد، تعلق خاطر به اون استان داشته باشد، حداقل با 30 نفر از بندرعباسیهای خونگرم رفاقت و صمیمیت داشته باشد، کلی خاطرات خوش و ناخوش از بهار و تابستان و ساحل اون شهر و صیادهای صبورش و کارگرهای عزیز شاغل در بندرگاه داشته باشد، سه نفر از دوستانش جزو جانباختگان حادثه باشند، خواهرِ دونفر از همکارانش هم در شیراز بستری باشند.
بعلاوه این که از فردای روز حادثه تا همین الآن درگیر راست و ربست کردن وضعیت دوستانش و تسکین داغ اونها باشد. از همه مهمتر این که خودش هم وضعیت مشابهی را قبلاً تجربه کرده باشد و دردسرهای مصیبتهای بعدی ماجرا را هم بداند و...
اما برای این که کام دیگران را تلخ نکند، اینجا نه فقط حرفی نمیزند و چیزی نمینویسد، بلکه شرایطش را عادی جلوه میدهد تا کمتر خاطر این و آن مکدر شود. به نظر شما این آدم با این وضعیت چه حال و روزی میتواند داشته باشد؟
حالا اگر در چنین شرایطی یک آدم بدبین و بددهن و لاشخور صفت بیاید و در بارۀ حادثۀ بندرعباس برایش فحش و ناسزا بنویسد، زخم زبان بزند و داغ دلش را تازه کند. با کی باید درد و دل کند؟!
باور کنید ناراحت نشدم، نفرینش نکردم. اما دلم سوخت.
راه نظراتش را بستم و آرزو کردم که حداقل به اندازۀ یک مثقال فهم اجتماعی و ادب انسانی یاد بگیرد.
سلام
تسلیت می گم
این روزها وقتی واکنش های بقیه رو می بینم، بیشتر به این نتیجه میرسم که شکر خدا زندگی ما دست این جماعت نیفتاد... از شهادت مردم غزه خوشحال میشن. از شهادت مردمشون توی کرمان خوشحال میشن. از حادثه بندر خوشحال میشن. از نابودی مملکت خوشحال میشن. نه زن، نه بچه، نه کوچیک، نه بزرگ، نه بی دین، نه دیندار، هیچی و هیچی براشون مهم نیست...
خدا این مردم رو هیچ وقت دشمن شاد نکنه :(
خودتون بهتر می دونید
ولی قرآن بخونید
هم برای آرامش دل خودتون خوبه... هم شاید مفیدترین کار توی این لحظات برای اون مرحومین باشه...