میگفت: چرا در باره اقدام متهورانۀ کاپیتان چیزی نمیگی؟
گفتم دستش درد نکنه، انشاءالله خدا ازش قبول کنه و ذخیرۀ قیامتش باشه.
گفت: معلومه غرور ملیات نجنبیده و نمیخوای مثل بقیه کارش رو تحسین کنی!
گفتم: راستش را بخوای منم دوست دارم کار ایشون رو تحسین کنم و برایش بهبه و چهچه بنویسم. اما هنوز نتونستم از دیروز و دیروزترهایش فاصله بگیرم! :(
گفت: حالا با دیروز و دیروزترهایش چیکار داری. کار امروزش را بچسب که خیلی کارستان بود.
گفتم من حصّۀ کرامات امروزش را از قصۀ ترّهات دیروزش جدا نمیبینم. به همین دلیل از شیرینی گفتار کاذبانه به تلخی رفتار صادقانه پناه میبرم و نمیخواهم با قهرمانسازی از ایشان داستان یک عمر شهامت و شهادت مردان مقاومت را حتی برای لحظهای به محاق برانم...!
باید صبر کنم ببینم از این اعجاز فضایی چه خیرات و برکاتی بر ما نازل و چه درکاتی از ما زایل میشود. اونوقت فراخور بلوغ و نبوغش مجیزگویی خواهم کرد.