آسمان تماشایی
چندروزی رفته بودم سفر، یک دانشآموختۀ محترم در رشتۀ نجوم دعوتم کرده بود برای تماشای آسمان، از رصدخانهای وابسته به انجمن نجوم دامغان، در حاشیۀ کویر مرکزی ایران و در دل روستایی پر از آرامش و سکوت به نام «ورکیان» که گاهی مواقع آمادۀ بازدید است.
یک شب اقامت در هتلِ چندین هزار ستارۀ کویر!! برای من خاطرهای به یاد ماندنی و حیرتآور بود. خاطرهای بس شگرف از تابیدن نور بر رخسار ماه و از خرمنخرمن ستاره که در شبستان شبهای شیدایی و شور میدرخشیدند. خاطرهای از پهنۀ بیکرانِ آسمان که زیبایی و عظمتش چشم بینای آدمی را تا مرز بینهایت، به جستجو میدَوانید و هوشِ کاوشگر انسان را به حیرتی مدهوش کننده وا میداشت.
انگار، خالق هستی و خدای هستی بخش، هرچه نور و هور و اوج و موج و پاکی و چالاکی و نظم و جلال و جبروت و اِعجاب و حیرت را یکجا در بالای سرِ آدمیزادگان نهاده است تا انسانهای ظلوم و جهول زمینی، در غفلت و غرورِ همیشگیشان، گهگاهی نیز از خود تهی شوند و به اشتیاقِ تماشای جلوۀ جمال و جلالِ یار، چشم بر آسمان سرخ محراب بگشایند...
بشتاب تا در آسمان سرخ محراب
از خود تُهی پر از نگاه یار گردیم.
آسمان معنویت تان ستاره باران باد.
+ خوشا آنها که آسمان شهرشان آبی و هوای دلشان نورانی است.
پ.ن:
- با اینکه یادداشتهای سفر عشق تیک موافق کم دارد، اما بعد از تماشای آسمان و مشاهدۀ نظم عظیم ستارگان، رغبتم برای ادامۀ اربعین نوشتها بیشتر شده است...
- امسال قرار است 20 روز قبل از اربعین برای کار و خدمت در نجف و کربلا باشم. باید تا قبل از عزیمت، یادداشتهای سفر عشق را تمام کنم.
باید بدانند خلقت آسمانها و زمین بزرگتر از خلقت مردم است و لیکن بیشتر مردم نمىدانند.(غافر:۵۷)
چه تجربه خاصی.