باور عمومی مردم این است که میگویند روحانیت در جوامع گذشته وجهۀ مقبول تری داشته و چون همهجا با مردم و در کنار مردم بوده به همین دلیل اعتبار و منزلت بیشتری در جامعه داشته است. اما از آن جا که نقش ذاتی روحانیت در دهههای اخیر تمایز نهادی پیدا کرده و بین مناصب آنها با نیاز مردم فاصله افتاده، در نتیجه محبوبیت اجتماعی خود را از دست داده و آنگونه که باید از اقبال مردمی برخوردار نیستند.
مردم بر این باورند که روحانیت برخی از کارکردهای خود را فراموش کرده و به وادی دیگری روی آورده است و می گویند که نماد محسوس این واقعیت را در فرایند تضعیف مساجد می شود دید که از حیث کارکردها و نقشهایشان پس از استقرار نظام دینی بسیار کم اثر شده است.
پ.ن: به نظرم چنین برداشتی از کارکرد روحانیت، اگرچه مصادیق قابل قبولی دارد؛ اما قابل نقد است و معتقدم که این باور نمی تواند قطعیت و فراگیری عمومی داشته باشد.