دیروز با یک عضو ارشد شورای انقلاب فرهنگی دیدار داشتم. بر حسب اتفاق یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس هم قبل از من آنجا بود که من او را میشناختم اما ایشان بنده را نمیشناخت. آنجا در بارۀ گرایش نسل نواندیش به مفاهیم و آموزههای دینی حرف زدیم. عضو محترم شورای انقلاب فرهنگی از مصوبات و اقدامات شورا و نتایج خوب آن در یکسال اخیر گزارش میداد و کلی ابراز رضایت میکرد. اما من بر خلاف ایشان بسیار منتقد و ناراضی بودم و اون نمایندۀ مجلس هم گاهی حرفهای من و گاهی نظرات ایشان را تصدیق میکرد.. بعد هم هیچی که هیچی.
اما اون نمایندۀ محترم مجلس از حرف ها و نظرات ما دو نفر کلی مطلب برای خودش یادداشت کرده بود. اخر کار بهش گفتم دو دقیقه بنشین تا چند جمله ادبی هم در باره همین موضوع بر نوشتههایت بیفزایم. شاید بتواند خلاصه حرفهایم باشد. برایش این جور نوشتم:
نسل نواندیش ما شبیه دانش آموزان مدرسۀ رفاه هستند که با چراغ کورسوی علم الاشیاء هر روز در هزارتوی مغارات تاریک میدوند و همچون عملهای پراگماتیک، بر کوره سردِ تکنیک میدمند تا پشت شیشۀ تشکیک، مفاهیم فخیم ایدئولوژیک را زیر قاب قواعد هرمونوتیک بجویند. در این میان اما، متولیان فرهنگی ما نیز در شنزار شوربختی خود دعای استرشاد میخوانند و ترانهای شاد در گوش باد!