https://blog.ir/panel/a-ghannadian/template_edit/current

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

خدا را رحمی ای مُنعم که درویش سر کویت + دری دیگر نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد

گذرگـاه فــکر و ذکـــر

........... بسم الله الرحمن الرحیم ...........

این جــا کلبــۀ کـــلام و رشـحات قـلمی من است. روزنگاشتــه‌های این جــا نوعاً کوتاه و مختصـر است که گـهـــگاهی رنگ دیانت بـه خــــود می‌گــیرد، گــــاهی با بـوی سیاست عجـین می‌شود، گــاهی بـه مسائل تربیتی و رخــدادهای زنــدگی می‌پردازد، گــاهی با حس و حال خـانواده و سبک زندگیِ مؤمنانه می‌درخشـد و در پـاره‌ای اوقـات نیـز با الفـاظ شاعرانه به وادی ادب و هنر اصیل این مـرز و بوم ورود می‌کند...
یادداشت‌ هـای این وبـلاگ گــاهی با طعــم واژه‌هایی از جنس سپیده و سحر می‌آمیزد. گاهی با صبغــۀ فـرهـنگ و اخـلاق نگاشتــه می‌شود و گـــاهـی نیــز با تیـشۀ عـقـــل و اندیشه، ریشه‌های جـهل و خرافه را هــدف می‌گیرد
نویسنده این وبلاگ خود را مدیون شهیدانی می‌داند کـه در روزهای عسرت و گــلولــه و خون مردانه جنگیدند و از حریت و استقلال و آزادی کـشور حـراست کـردند. از ایـن جـهت تـلاش دارد تا از تجـلیــل و نکــوداشت یـاد و حماسۀ آن‌ها نیز غفلت نورزد و هـر از گاهی با قـــلم صـداقت و مـهر، یاد و نام و خــاطرۀ شهامت و اخلاصشان را زینت‌افـزای صفحات این وبـلاگ کـند. باشد تا یادشان جاودانـه و راهشان ماندگار شود.
هــیـچ یــک از سیـاهــه‌ هــای ایـن وبــلاگ، کـپی‌پـیست نیست. امـــا کـپی بـــرداری از مــــطالب ایـن‌جــــا با ذکــــر مـنبــع و آدرس بــلامـانـع است...
پیشنهادها و نـقـدهــای منصفـانۀ دوستان و کاربـران عـزیز را پذیرایم،
از کامنت‌های چالشی و پرسشی عزیزان استقبال می‌کنم. ولی با عرض پوزش از پاسخ بـه کامنت‌هـای ناشناس معذورم. به کامنت‌های بدون آدرس هم در صورتی که آشنا نباشند پاسخ داده نخواهد شد.

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برف بازی» ثبت شده است

سال‌های دانش‌آموزی سُرسُره بازی روی یخ را خیلی دوست داشتم، برف و یخ همیشه بهترین وسیلۀ بازی من بود. حتی از زمین‌خوردن روی برف و یخ هم لذت می‌بردم و هیچ وقت از این که لیز بخورم و دست‌وپام بشکنه واهمه نداشتم. خیلی برام لذت‌بخش بود که موقع راه رفتن در یخبندان کوچه‌ها همیشه از سطح شیب‌دار حرکت کنم. چون هم احتمال زمین خوردنم بیشتر بود و هم راه‌رفتن روی شیب مهارت بیشتری نیاز داشت!smiley به همین دلیل هرجا برف و یخ بیشتری می‌دیدم که شیب و دست نخورده بود؛ می‌شد جای یکه‌تازی و سرسره بازی من... بعدها هم آرزو داشتم اسکی باز بشم. اما ایسکی باز نشدم که هیچ، حتی نشد که یک بار ورزش‌ اسکی را از نزدیک ببینم. sad

یه روز دبیر عربی ما که آدم خیلی متین، با اخلاق و با سوادی بود و البته به فانتزی بودن و آرام بودن و خطرنکردن هم شهرت داشت و ایضاً همیشۀ خدا به خاطر شیطنت‌هایم در برف‌بازی و سرسره ‌بازی نصیحتم می‌کرد. به من گفت: این همه زمین‌خوردن و زخم و زیلی شدن چه فایده‌ای داره برات که دست از این بازی‌های پرحادثه بر نمی‌داری؟

یادمه آقای ناظم و دوسه‌ تا از دبیرای دیگه هم آن روز توی دفتر بودند. بهش گفتم آقا اجازه آخه به نظرم زمین‌خوردن بهتر از ترسیدنه، زمین‌خوردن آدم رو قوی می‌کنه، زمین خوردن یه تمرینه برای تجربه آموزی و مهارت پیدا کردن.

گفت: تو به این چیزی که میگی واقعاً اعتقاد داری؟

بهش گفتم اعتقاد دارم، اما لذت و شادمانی این کار هم برام خیلی مهمه!

گفت: وقتی آقای ناظم از تو طرفداری می‌کنه دیگه من چی می‌تونم بهت بگم.

بهش گفتم: همون ضرب‌المثل همیشگی‌تون خیلی خوبه آقا، همون رو بگید😊

خندید و گفت: نرود میخ آهنین در سنگ.

 

+ برگی از خاطرات نوجوانی بود. حیف که اون روزها دیگه برنمی‌گرده!

 

پ.ن: در روزهای برفی دلتون شاد، زندگیتون گرم، لحظه‌هاتون پرنشاط و غصه‌هاتون فراموش. ان‌شاءالله...

 

# قلم یخ زده # شادی‌های پاک # بازی‌های ارزان ‌قیمت

۷ نظر ۰۸ دی ۰۳ ، ۲۲:۲۴
مرآت