به اتفاق چندتا از دوستان رفته بودیم خدمت یکی از نامزدهای مطرح در انتخابات ریاست جمهوری تا به اصطلاح گپ و گفتی داشته باشیم و از نزدیک با برنامهها و اهداف سیاسی- اقتصادیاش آشنا بشیم. قرارمون بر این بود که گفتگوها را به صورت موضوعی و به صورت سئوال و جواب دنبال کنیم و صحبتها و توضیحات ایشون حالت سخنرانی نداشته باشد.
این نامزد محترم که اتفاقاَ سابقه سخنوری هم دارد و من ندیده بودم که گرفتار تکیه کلام بشود، معالاسف در حین بحث و توضیحاتش بارها ا از عبارت «همت بلند» استفاده کرد. به حدی که خیلی برای ما ملالآور شده بود.
یک بار وسط کلام ازش پرسیدم: شما با شهید همت نسبت و یا قرابتی هم دارید؟
گفت: نه، چطور مگه؟
گفتم هیچی، همینجوری سئوال کردم. طفلکی متوجه منظورم نشد که از این تکیه کلام دست بردارد.
دوباره به صحبتهایش ادامه داد و باز هم مکرر در مکرر از عبارت «همت بلند» استفاده میکرد.
به سرم زد که مستقیم بهش بگم تا رها کند این عبارت تکراری را. اما تحفظ کردم و چیزی نگفتم. ولی در عوض این بیت شعر را براش نوشتم و دادم دستش:
هیچ است هر چه هست به جز همت بلند..
این مصرع است از دو جهان «انتخاب» ما.
آهسته خواند و لبخندی زد. معلوم بود خوشش آمده. اما باز هم متوجه منظورم نشد. -اسمشو نمیگم که تبلیغ یا ضد تبلیغ براش نشه- :))
آخرش چارهای نداشتم جز این که بهش گفتم همتِ بلند جنابعالی را میستاییم. لطفاَ کمی هم از توش و تلاش و عاش و معاش خودتون و همراهان آیندهتون برای ما بگید.
اینجا بود که دوزاریاش افتاد و از «همت بلند» به سمت همت مخفف بودجهای تغییر مسیر داد و آخر جلسه هم دستم را به شدت فشرد که نفهمیدم از سر مهر بود یا از سر غیظ.
پ.ن:
- به نامزدی که رفتارهای منافقانهاش برایم آشکار است رأی نخواهم داد، حتی اگر مورد وفاق جمع باشد.
- این نامزد هم که ما رفتیم خدمتش به نظرم رأی نمیآورد و البته گزینه مورد نظر منم نیست. اما اگر رأی بیاورد، خاطره امروز من برایش کلی میتواند مفید باشد :))