شاهدشهرِ شهریار
دوم: یک معیار اساسی دارم برای مسائل و مباحث سیاسی که هر وقت ببینم موضع گیری من به نوعی همصدایی با دشمن دین و میهنم تفسیر می شود و یا به نفع آن ها می انجامد، اون بحث را ولو منفعت شخصی و خانوادگی من باشد، مسکوت نگه می دارم و عطایش را به لقایش می بخشم. مثل اظهار نظر کردن در باره علت سقوط غمبار هواپیمای اوکراینی، همان حادثۀ دلخراشی که خیلی ها آن را در شرایط سخت امنیتی دستاویز قرار دادند برای تطهیر ترامپ و به محاق بردن جنایت آمریکا در ترور شهید سلیمانی و همراهانش. همان سانحۀ جانسوزی که خیلی ها آن روزها و این روزها در باره اش گفتند، فریاد زدند، جمله نوشتند، شعر سرودند، رجز خواندند، تهمت زدند، شایعه پراکنی کردند، کاسه داغ تر از آش شدند و نیش قلم و زبون شون را خواسته یا ناخواسته تا عمق جان نظام فرو کردند، بی آن که حتی در باره اش اندکی اطلاعات داشته باشند و بی آن که به آثار حرف هایی که می زنند؛ بیندیشند.
سوم: من شرم دارم چیزی را بنویسم که در باره اش اطلاع ندارم و خجالت می کشم از این که چیزی را بنویسم و حرفی را بگویم که خواسته باشم نادانسته خودم را موافق یا مخالف جماعتی خاص نشان بدهم. واقعاً ابا دارم از این که ناآگاهانه چیزی را بنویسم که نتیجه اش خوشایند جماعتی یا تحقیر کسی باشد؟ چون اعتقاد قلبی من این است که فردای قیامت برای حرف حرف واژه هایی که در این جا و در هر جای دیگری می نویسم باید جواب پس بدهم و یقین دارم برای نیّت خیر یا شرّی که پشت نوشته هایم نهفته است باید پاسخگو باشم. به همین دلیل به جای جانبداری یا تعریض های سیاسی و به جای تظاهر به حرکت های نمادین بی خاصیت، برای شهیدان و جان باختگان این حادثۀ غم انگیز یک ختم قرآن در همان روزهای اول حادثه اهدا کردم. در این سه سال هم هر نوبت که بهشت زهرا یا به امامزاده صالح رفتم به یادشان قرائت فاتحه داشتم. به اصفهان و مهاباد هم هربار رفتم علاوه بر مزار شهداء به صورت ویژه وقت گذاشتم و سر مزار قربانیان این حادثه فاتحه خواندم... من باور قلبی دارم به روز داوری و باور عمیق دارم به این آیه نورانی قران: وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولا
از شهدای این حادثه خواهیم پرسید
کدام بیشتر به کارتان آمد
تجمعها ی آن چنانی
یا خیرات این چنینی