آن دیده کزین ایوان، ایوان دگر بیند...
دیروز، در مراسم سالگرد رحلت امام رضوانالله علیه، خیلی با دقت سخنرانی رهبر عزیزم را گوش میکردم درحالیکه هنوز سخنرانی سال قبلش توی گوشم بود و مطالبش را به خاطر داشتم.
بعد از سخنرانی، باوجود شلوغی و ازدحام جمعیت، رفتم جای دنجی نزدیک مرقد نشستم و زیارت جامعه را به نیابت از امام خمینی رحمتالله علیه خواندم.
بعد از نماز ظهر و عصر برگشتم به سمت ایستگاه مترو و ساعت 2 بعدازظهر رسیدم خونه. عصر هم جزء خوانی قرآن را هدیه کردم به روح بزرگ امام عزیزتر از جانم. امام نازنینی که تا عمر دارم خودم را، دینداریام را، اندیشهام را، آزادی و امنیتم را نتیجه قیام او و شهیدان عصر او میدانم.
خیلی با صراحت و باافتخار گفتهام و بازهم میگویم که به داشتن چنان امام و مقتدایی و به داشتن چنین رهبر فرزانهای واقعاً به خود میبالم و اعتقاد راسخ دارم که این دو عزیز، در بین تمام رهبران و شخصیتهای دنیای سیاست و فقاهت و اخلاق و اندیشه ورزی و مردم دوستی هیچ بدیلی ندارند. مبارکشان باد کسوت نیابت حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء و ارزانیشان باد کاریزمایی اثرگذار قرن 20 و 21 که خورشید افتخارشان از بام ایرانزمین نورافشانی میکند...
*** *** ***
جانی که جدا گردد جویای خدا گردد
او نادرهای باشد او بوالعجبی باشد
آن دیده کز این ایوان، ایوان دگر بیند
صاحب نظری باشد شیرین لقبی باشد
آن کس که چنین باشد با روح قرین باشد
در ساعت جان دادن او را طربی باشد...
+ «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم»
++ امروز هم جزءخوانی را هدیه کردم به روح شهدای عزیز 15 خرداد.
پ.ن: شعر از دیوان شمس.
جناب آقای مرآت سلام
سر کردن با ادبیات دینی مثل ادعیه و زیارات رفتاری ستوده است که روان آدم را آرام و و کردارش مزیّن به پاکی میکند. چه بیتی هم آوردی: "جانی که جدا گردد جویای خدا گردد". جان حضرت امام روح الله ره هنوز جدا هم نشده بود، فقط خدا را جویا بود. درود. خداقوت دوست فرهیخته.