چند سالی هست که هر تازه عروس و تازه دامادی در بین اقوام و همسایگان و آشنایان برای وام ازدواج به ضامن نیاز داشت، خودم ضمانتش را قبول میکردم و روی کسی را زمین نمی زدم. اما بعد از مدتی سقف ضمانت هایم بالا رفت و به این فکر افتادم که اگر به هر دلیلی آقا یا خانمهای وام گیرنده از عهدۀ بازپراخت اقساط بر نیایند، حداقل خودم باید توان بازپرداخت اقساط آنها را داشته باشم. به همین دلیل موقتاً ضمانت های خودم را متوقف کردم. اما برای این که از فیض ضامن شدن محروم نمونم؛ همسر بانو و بعد هم دوست و رفیق و فامیل را ترغیب می کردم تا ضمانت ها را بپذیرند... به قول جلالالدین محمد بلخی:
تو غرقۀ وام این قماری
ما وام گزار این قماریم :)
دیروز که داشتم تعداد ضمانت ها را بررسی می کردم، بحمدالله آمار خوبی به دست آمد: 7 عروس و 4 داماد با ضمانت خودم. 4 عروس با ضمانت همسر بانو و 18 عروس و داماد هم با ضمانت افراد نیکوکار وام ازدواج دریافت کرده اند...
اما این روزها، به دلیل کملطفی معدودی وام گیرندههای عزیز، متأسفانه اعتماد عمومی کاهش یافته و بعضی افراد بازاری و کارمند، حاضر به قبول ضمانت وامها نیستند. درحالی که به نظر من لذتی در ضامن شدن وجود دارد که حتی به خسارتش هم می ارزد. پس اگر براتون ممکنه، لطفاً از قبول ضمانت برای عروس و دامادهای نازنین طفره نروید.
و البته خودم در شرایط نامناسب اقتصادی، به بعضی تازه ازدواج کردههای عزیز حق میدهم؛ اما از همۀ عروسخانمها و آقادامادها برادرانه خواهش می کنم برای حفظ اعتماد عمومی جامعه و ترغیب آدمها به کار خیر، تلاش کنند در موعدهای مقرر، اقساطشون را پرداخت کنند تا سایر عروس و دامادهای عزیز هم از این امکان مالی بهره مند شوند.
نکته: از دوستان و همراهان عزیزی که برای پست قبل نظر نوشتند تشکر می کنم. اما به دلایلی پست را رمزدار کردم و نظرات را هم عدم نمایش زدم. لطفاً پذیرا باشید...