در بازی های سیاسی، این تجربه را به یاد داریم که در زمان دولت دهم (یعنی همان احمدی نژادی که نبود آنچه می نمود) وقتی ما به سمت آمریکایی ها نمی رفتیم ، عمانی ها هی می آمدند و پیغام هایی از طرف آمریکا برای ما می آوردند که بیایید در مذاکره با یانکی ها مشکلات خود را حل و فصل کنید. ما هم با جواب رد، هر بار آن ها را یک قدم به عقب می راندیم. اما وقتی دولت لیبرال یازدهم سر کار آمد. آمریکایی ها دیدند که دیگر نیاز به پیغام دادن ندارند. چون می دانستند که روحانی و ظریف، خودشان له له می زنند برای گفتگو و امتیاز دادن... به همین دلیل دیـگر پیـغام ها متـوقف شـد و آمـریکائی هـا مرتب با پیش شرط هـای سفت و سخت بـرای ما طـاقچـه بالا می گذاشتن.
و حالا در دولت سیزدهم که جمهوری اسلامی ایران پیگر مذاکرات نیست دو باره هر هفته یک نماینده و یا هیئتی را به تهران می فرستند که آقا بیایید مذاکرات را ادامه بدهید.
به نظر من این ها تجربه هایی است که مبتدی ترین دیپلمات های دنیا هم بلدند و آن را آزموده اند. به همین دلیل معتقدم که از این تجربه ها باید درس بیاموزیم و در شرایط فعلی پیش قدم مذاکره نباشیم. چون فعلاً این آمریکاست که به مذاکره با ما نیاز دارد و حالا ما هستیم که باید طاقچه بالا بگذاریم و حداکثر مطالبات را داشته باشیم. چون بعد از هشت سال گفتگوی زیانبار برحامی یقیناً به این فهم مهم رسیده ایم که مشکل ما از نوع اقتصادی است که در داخل حل می شود نه با گفتگوهای تحقیر آمیز و خسارت بار.
بنذه هم مثل همه معتقدم که تحریم باید شکسته شود، اما نه با التماس و باج دادن. بلکه با عزمی ملی و تلاشی جهادی. شکستن تحریم های خارجی نیاز به برنامه و تلاش داخلی دارد. باید تحریم داخلی را چاره کنیم! و چارۀ کار در این است که قبل از هرچیز نیم نگاهی داشته باشیم به پاکسازی جریان های نفوذ در تمام ارکان سیاسی، تقنینی، اجرایی و حتی در سایر حوزه های علمی، فرهنگی، نظامی و دینی... و بعد از آن نیم نگاهی بیندازیم به نیروی نخبگان جوان و به ظرفیت های طبیعی و خدادادی بی شمار کشور...